در سال ۲۰۰۹ و هنگامی که فیلم «بالا» (Up) به تازگی اکران شده بود، دختر بچه ۹ ساله ای به نام «Colby Curtin» نا امیدانه تلاش داشت که به سینما برود و این فیلم را تماشا کند اما برای مادر کلبی مشخص بود که دخترش بیمارتر از آن است که بتواند از جای خود برخیزد و البته وقت چندانی هم برایش باقی نمانده است.
او این موضوع را به پیکسار اطلاع داد و آنها با پروازی اختصاصی یکی از کارمندان خود را به همراه یک نسخه DVD از فیلم که آن زمان فقط در سینماها اکران می شد به خانه او روانه کردند. آنها همچنین برای کلبی هدیه هایی شامل کتاب و عروسک های فیلم فرستادند.
کلبی آن قدر بیمار بود که نمی توانست چشمایش را باز کند و فیلم را ببیند. بنابراین مادرش سکانس به سکانس آن را برایش تعریف می کرد. او آخر همان شب فوت کرد.