نمایش موارد بر اساس برچسب: سینمای ایران

سی و یک نما -مصطفی سیاری کارگردان «همچنان که میمردم» از پایان فیلمبرداری این اثر و آغاز تدوین آن توسط هایده صفی یاری گفت.ضمن اینکه قرار است این فیلم نماینده ایران در بخش افق های نو جشنواره ونیز پیش رو باشد.


 

به گزارش خبرگزاری مهر مصطفی سیاری کارگردان سینما در گفتگو درباره آخرین وضعیت فیلم سینمایی «همچنان که میمردم» گفت: به تازگی فیلمبرداری به پایان رسیده است و حدود یک هفته پیش هایده صفی یاری تدوین آن را آغاز کرد.
او در ادامه گفت:با توجه به محتوای «همچنان که میمردم» به احتمال زیاد موسیقی برای آن نخواهیم ساخت اما این فیلم طراحی صدای سنگینی خواهد داشت و به همین منظور در حال مذاکره با برخی از صداگذاران هستیم.
این کارگردان بیان کرد: فرمت و قصه این فیلم به گونه ای است که در سینمای ایران متداول نیست، برای مثال هرچند «همچنان که میمردم» یک فیلم خانوادگی نیست اما درباره یک خانواده است که از یک شهر به شهر دیگر می روند اما نمی دانند آنجا کجا است. جایی که آنها قصد سفر به آن را دارند، روستایی در اطراف اهواز است که آنها تنها نام آن روستا را شنیده اند و هیچگاه به آن منطقه نرفته اند. این فیلم درباره یک خانواده چهار نفره است که برای خاکسپاری پدر خود طبق وصیت او راهی روستایی ناشناس می شوند.
سیاری اظهار کرد: موضوع اصلی فیلمنامه ما درباره شخصیتی است که طرد می شود و این بحث به دوران کودکی او برمی گردد. در «همچنان که میمردم» این طرد شدن یک جایی خودش را به شکل غافلگیرکننده و غیر مترقبه نشان می دهد و باعث می شود این شخصیت واکنش غیرمنتظره ای از خود نشان دهد.
این کارگردان در پایان عنوان کرد: فکر می کنم این اثر تا ۳ ماه آینده آماده نمایش شود.
«همچنان که میمردم» اولین فیلم سینمایی این کارگردان محسوب می شود که پیش از این فیلم های کوتاهی چون «روزی در آخر»، «ماریجوانا» و «هبوط» را ساخته است.
نادر فلاح، الهام کردا، مجید آقاکریمی، وحید راد، محمد ربانی، علی مولایی و… بازیگران اصلی این فیلم هستند.

منتشرشده در سینمای ایران

هما گویا (سی و یک نما) – بیست و ششمین روز از ماه مرداد بود. سال گذشته در یک پنجشنبه گرم و یازدهمین جشن انجمن منتقدین و نویسندگان.کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان مملو بود از عکاسانی که امروز تعدادشان از منتقدین وخبرنگاران بیشتر شده و هر که دوربینی دارد و لنزی و فلاشی یقینا این روزها یک عکاس هنری در حوزه سینما محسوب می شود. عکاس هایی که هنرشان بیشتر نمای بسته گرفتن از چهره بازیگران است تا پوشش تصویری از یک اتفاق که قرار است ثبت شود/


سلبریتی ها یک به یک می آمدند و عکاسان به دنبالشان. سلبریتی ژست می گرفتند و عکاسان عکس. فکر می کنم بیشتر شات را برای طناز طباطبایی و نوید محمد زاده زدند.جمشید مشایخی هم آمد.مثل سال های اخیر تکیده اما سر پا. عکاسان چند فریم هم خرج او کردند و این بار دنبال ویدا جوان دویدند و کورش تهامی و همسرش.
آن شب حال و روز خوبی نداشتم. سرگیجه ادواری باز هم بی امانم کرده بود و دنبال آلفرد هیچکاک دیگری می گشتم تا در همان لحظه، مرا سوژه کند و فیلمی بسازد چرا که قرار بود شاهد مرگ باورهایی باشم که از کودکی اسمش را کرامت گذاشته بودند.
جایی برای نشستن نبود.درها بسته و کسی را به سالن راه نمی دادند.مدتی روی پله های حیاط نشستم اما انگار سوژه ی عکاس ها را ماسکه می کردم.از آمدن پشیمان بودم. منی که معمولا زیاد دراینگونه مراسم شرکت نمی کنم.یعنی در حقیقت نه کسی چشم به راه من است و نه من چشم به راه کسی. اما این یکی به نام صنف ما بود. شاید...باید می آمدم.


بالاخره درها باز شد و من به سختی روی یکی از صندلی ها ولو شدم و با خود فکر می کردم، جای من در این محفل کجاست و اصلا این جشن مال من هم هست که انگاری قلمی در حوزه سینما میزنم و یا جای یک عده روشنفکر دهه اخیر که کمر بستند تا ثابت کنند، دوره، دوره آنهاست.
جمشید مشایخی ردیف اول نشسته بود.فرزاد حسنی برنامه را اجرا می کرد. عده ای اپوزوسیون دیرتر از همه با غرور وارد شدند و طنازی هایشان خریدار داشت حتی اگر انقدر در هپروت بودند که به در و دیوار می خوردند.
جمشید مشایخی چقدر زود آمده بود!!!حتی زودتر از زمان اعلام شده در کارت دعوت.شنیده بود لابد که کلیپی ساخته شده برای تقدیر از بزرگان سینمای ایران. معلوم بود که در انتظار اتفاقی است. اتفاقی که در این سال های بیماری شاید آخرین اتفاق باشد.

 


برنامه شروع شد، زمان گذشت و موقع پخش کلیپ یادشده رسید. کلیپ آمد اما جمشیدی در آن نبود. بیش از ده بار چهره ی" آقای بازیگر" در این کلیپ تکرار و تکرار شد ، عزت اله انتظامی در فیلم های بیاد ماندنی اش و همچنین دیگر بزرگان سینما اما جمشید مشایخی نبود.
حسش را شاید اندکی می فهمیدم.حس تحقیر در سال هایی از عمر که جوانی وخود زندگی دارد آدم را تحقیر می کند. دلش شکسته بود.روی صحنه رفت و حرف هایی زد که نباید میزد. حرف هایی جبران نشدنی.اینکه گفت:"مگه آقای بازیگر فقط یک نفره؟!" را قبول داشتم اما بقیه کلامش خودزنی بود.آخر دیگر چیزی نداشت که از دست بدهد.

 


 

از صحنه پایین آمد، رنگش مثل گچ. داشت سالن را ترک می کرد و من بعید می دانستم که بتواند تا انتهای سالن بیاید و زمین نخورد.هیچکس جرات نداشت بدرقه اش کند چرا که دوراهی بدی بود. مبادا جلوی پایش ایستادن و یا دستش را گرفتن نشانه ی تاییدی بر توهین هایش باشد. به جایی که من نشسته بودم رسید.اصولا به چهره مهمان ها نگاه می کرد، انگار که در این تنهایی دنبال کسی می گشت. لبخند زدم. انگار تشنه لبخند بود. شروع کرد به قربان صدقه ی من. نمی دانم مرا با کسی اشتباه گرفته بود یا اینکه تا به این حد نیاز به لبخند داشت و او رفت....
اسامی برگزیدگان اعلام می شد و بهترین بازیگر نقش اول مرد روی سن آمد و همه خودشان را برایش قیمه قیمه کردیم. او به اتفاقی که افتاده بود اشاره کرد که به نظرم چندان ربطی به من و او نداشت و گفت که مشایخی اصلا بازیگر نیست و این سال ها به جز بازی های تکراری در نقش چند پیرمرد چه چیز برای گفتن داشته.(نمی دانم پنجاه سال دیگر او برای گفتن چه خواهد داشت که امیدوارم داشته باشد چرا که اصولا دوستش دارم.)
یکی دیگر روی سن آمد . گفت که اصلا ما قرار نبود ایشان را دعوت کنیم و یکی دیگر و توهینی دیگر.

 

.jpg

 


بازی جمشید مشایخی را مرور می کردم. نه در سوته دلان ، نه در کمال الملک ، نه قیصر، نه در سلطان صاحبقران و نه در فیلم "گاو" کنار عزت الله انتظامی.داشتم بازی اش را در فیلمی از بدنه سینما که خیلی دوستش دارم مرور می کردم. آخرین فیلمی که زوج بهروز وثوقی و گوگوش بعد از همسفر و ممل آمریکایی بازی کردند و به هیج عنوان بخت و اقبال آن دو فیلم را نداشت. شاید به دلیل فاصله گرفتن مردم و نزدیک شدن به دوران تفکرات انقلابی. اما من این فیلم را بسیار دوست دارم. فیلم "ماه عسل" فریدون گله.
در این فیلم جمشید مشایخی در نقش یک پدر شکست خورده یکی از بهترین بازی های زندگی اش را ایفا می کند . برای مثال بخشی ازبازیش در فیلم را که دوست دارم خیلی ساده تعریف می کنم.

 

 

maxresdefault.jpg

 


خان بابا (جمشید مشایخی) شمال است که می فهمد رضا (بهروز وثوقی)رفته تهران پیش نی نی(گوگوش). او عشق رضا به نی نی را باور ندارد و فکر می کند که رضا می خواهد انتقام یک عمر زندگی بی هویتش را از خان بابا بگیرد. رضایی که پسر خانه زاد و تحقیر شده قلمرو اوست اما در حقیقت فرزند نامشروع دایی(رضا کرم رضایی) است. رضایی که به قول دایه خانم، مادرش (نادره خیرآبادی) همه چیز هست و هیچ کس نیست.
خان بابا فکر می کند رضا رفته تهران تا با هم آغوشی با نی نی، او را در هم بشکند.به سرعت راهی تهران می شود.(یادم رفت بگویم که خان بابا گل هایی در گلخانه دارد که به جانش بسته است). به خانه می رسد. دخترش را می بیند که گریه می کند و به آغوش پدر می خزد، پشتش می لرزد. نی نی می گوید: "خان بابا! من دیشب یه کار بدی کرد". خان بابا در هم می شکند، خرد می شود. تمام مچاله شدن یک مرد را می شود در این لحظه و در بازی جمشید مشایخی دید و بعد دختر ادامه می دهد: "من دیشب تمام گل های گلخونه ات رو چیدم". خان بابا انگار جان می گیرد ، نفس بند آمده اش بالا می آید و با همه وجود می گوید: "فدای سرت. تو که منو کشتی".
بله جمشید مشایخی بازیگری را بلد است و این سال ها از نظر جسمی هم توان بازی هایی جز در نقش پیرمردهای تکراری نداشته و ای کاش اصلا در این سال های اخیر بازی نمی کرد. اما شکی نیست که او هم آقایی برای بازیگری است.
به هر حال در این روزهای سلفی گرفتن با شمعی که دارد آب می شود ، تمام نگاهم به دنبال بهترین بازیگر نقش اول مرد یازدهمین جشن انجمن منتقدین و نویسندگان است که بی عکس و سلفی، سری به او بزند و رخصتی بخواهد و دلی به دست بیاورد تا مبادا دوباره مثل همه ی عمر دیر برسیم.
پ.ن : *از کلمه و لقب استاد استفاده نمی کنم که دیگر این روزها همه اگر عکاس نباشیم یقینا استادیم
*عکسی که می بینید مربوط به همان روز است

منتشرشده در سینمای ایران

سی و یک نما - شب گذشته خبری در رسانه ها و فضای مجازی منتشر شد که حکایت از درگذشت جلال پیشواییان بازیگر قدیمی سینما داشت.بازیگری که او را با فیلم قیصر بهتر می شناسیم.

منتشرشده در سینمای ایران

سی و یک نما-پوستر هجدهمین جشن سینمایی و تلویزیونی دنیای تصویر (تندیس حافظ) با طراحی حمید کریلی رونمایی شد.

منتشرشده در سینمای ایران

سی و یک نما **- شب گذشته جلال پیشواییان بازیگر پیشکسوت سینمای ایران در سن هشتاد و هشت سالگی در شهر کلن آلمان درگذشت. مردی که به "بد من" سینمای ایران معروف بود .

جلال بازیگر فیلم قیصر بعد از انقلاب باز هم جلوی دوربین کیمیایی رفت و در فیلم تیغ و ابریشم ظاهر شد و همچنین در سریال غارتگران ایفای نقش کرد اما به یکباره با تغییر مدیران ارشاد ممنوع التصویرشد!!!.

سالها ممنوع التصویر بود اما دوباره برگشت و گرچه با سریال طنز "کمربند ها را ببندید"  جلوی دوربین تلویزیون رفت اما هرگز نتوانست موقعیت خاصی در سینما و تلویزیون این سال ها پیدا کند حتی جلوی دوربین کیمیایی که با آن انس داشت در فیلم حکم .  یا بازی در نقش یک درجه دار عراقی در فیلم اخراجی های مسعود دهنمکی.

به همین دلیل ترجیح داد تا دوباره مهاجرت کند.

 

جلال پیشواییان بازیگر نقش برادر بزرگتر پسرای  آق منگول،  در فیلم قیصر بود که بهروز وثوقی انتقام خواهرش را از او گرفت ، جلال مرد بد فیلم "مرد شب" در کنار سعید راد  بود و خیلی نقش های تاثیر گزار از فیلم های ماندگار دیگر که اگر او نقش بد خود را خوب بازی نمی کرد ، مسلما  قهرمان های فیلم هم به این خوبی دیده نمی شدند . مثل نقشی که در فیلم ماندگار کندو داشت

*پ.ن : روز بعد ، این خبر توسط فرزند وی تکذیب شد که در مطلبی جداگانه به آن می پردازیم.

منتشرشده در سینمای ایران

سی و یک نما-شب گذشته اکران مردمی فیلم «دلم می خواد» و «سریک» به کارگردانی بهمن فرمان آرا و بهاره افشاری در پردیس کوروش با حضور محمدرضا گلزار و علیرضا بیرانوند و جمعی دیگر از هنرمندان برگزار شد.

منتشرشده در سینمای ایران

 سی و یک نما - صبح  زود با پس لرزه های روزنامه شرق شروع شد و ساعتی بعد مهران مدیری با عکاس و وکیل و خبرنگار راهی دادسرای ویژه فرهنگ و رسانه می شود و ساعتی دیگر هم احسان علیخانی در برنامه زنده حالا خورشید مهمان رضا رشید پور خواهد بود. اصل کاری ها هم لابد استراحت می کنند تا ساعت چهار بعد از ظهر که ببینند احسان علیخانی چطور  از خود ش و تلویزیون  دفاع خواهد کرد.

علیخانی که پول خوب می گیرد(البته زحمت هم می کشد و کارش را بلد است) لابد کادوی خوب را هم قبول می کند اما اینکه  چه برای گفتن دارد و این سه میلیون ارتباطی یه تهیه کنندگی فیلم "بدون تاریخ، بدون امضا" هم خواهد داشت یا نه را باید منتظر باشیم و از زبان خودش بشنویم. به هر حال چیزی که مسلم است توپی است که در زمین حریف مانده. این ها دارند بی توپ بازی می کنند و امان از  وقتی که توپ به زیر پایشان برسد و گل به خودی بزنند.

از طرفی دیگر انگار دنیا به کام رضا رشید پور است که برنامه «حالا خورشید» او، از برنامه های پر بیننده تلویزیون فرصتی پیدا کرده تا پر بیننده تر روی آنتن برود  که امیدواریم به بهترین نحو از آن استفاده کند.

حال باید منتظر شد و دید اخبار امروز برای شرق ، ثامن الائمه، مجریانی با حروف الفبا  و حواشیش چطور به پایان می رسد.

منتشرشده در تلویزیون

سی و یک نما- دهمین سالگرد بازیگر تکرارنشدنی سینمای ایران خسرو شکیبایی در حالی که در تقویم خودنمایی می کند انگار همین دیروز بود که حمید هامون با آن صدای افسانه ای فریاد می زد:این زن حق منه،عشق منه....

منتشرشده در سینمای ایران

سی و یک نما - پس از رسانه ای شدن خبر حضور رضا عطاران در اولین فیلم سینمایی مجید صالحی به تهیه کنندگی محمد شایسته و رامبد جوان گمانه زنی های زیادی در باره این فیلم سینمایی می توان داشت.اما مسلم اینکه حضور این مثلث دنیای کمدی تصویری گر چه به ظاهر می تواند کا ر را برای مجید صالحی آسانتر جلوه دهد اما بسیار سخت تر است چرا که او باید امضایی پای کارش بگذارد که مختص خودش باشد

منتشرشده در سینمای ایران

سی و یک نما - در سینمای ایران عروسک‌های مختلفی بوده که همانند یک "سوپراستار" در سینما و تلویزیون درخشیده‌اند ولی فقط تعداد کمی از آن‌ها همچنان ستاره هستند و مابقی در حد خاطره‌ای دور برای متولدین دهه 60 و 70 باقی‌مانده‌اند.

منتشرشده در سینمای ایران
صفحه41 از70