اگر یک دهه پیش کسی به من می گفت که روزی فیلمی به نام "هزارپا" به کارگردانی ابوالحسن داوودی ساخته خواهد شد ، این اتفاق را یک شوخی مغرضانه می دانستم و اگر می شنیدم که کمال تبریزی فیلمی چون ما همه با هم هستیم را خواهد ساخت را یک شوخی که اصلا خنده دار نبود. قبل از اینکه فیلم زهرمار را ببینم هم اگر کسی می گفت که قرار است این فیلم حالم را خوب کند یقینا نمی پذیرفتم به دلیل بازخوردهایی که در جشنواره فیلم فجر در رابطه با این فیلم دیده بودم
روز نمایش زهرمار دیر به سالن رسیدم. ده دقیقه ای از فیلم گذشته بود و سالن مملو از همکاران رسانه ایم. حتی روی پله های سالن نمایش پر بود و جایی برای نشستن پیدا نکردم و گوشه ی سالن کنار حراست و مسئول کنترل کارت ها ایستاده بودم و ایستادنم آنها را معذب کرده بود.چند بار به من پیشنهاد دادند که اگر لا به لای صندلی ها را بگردم حتما یک جای خالی پیدا خواهم کرد و من هرگز در زندگیم، در تاریکی دنبال صندلی خالی لا به لای صندلی هایی که گاه بی دلیل پر شده اند نبوده و نیستم.
شاید بشود امید داشت در مترو و اتوبوس جوانی بلند شود و جایش را به تو بدهد اما در "کاخ جشنواره"چنین اتفاقی به هیچ عنوان نخواهد افتاد حتی روی پله های کنار صندلی ها. از سالن بیرون آمدم و با پایان فیلم هر چه شنیدم منفی بود و من متعجب که چرا این فیلم "بد" تا انتها همه را در سالن نگه داشته بود.
با اکران فیلم "زهرمار"ترغیب شدم که حتما این فیلم بد را ببینم و دیدم که حالا فکر می کنم باید با یک منتقد برجسته و آن هم یواشکی درددل کنم که چرا من این فیلم بد! را دوست داشتم و حالم را خوب کرد.انگار خسته بودم از اینکه انکار کنم ،سینمای بی ادعا، سینمای بدنه ، فیلم فارسی یا هر اسمی که می شود روی "زهرمار" گذاشت، بخش ضروری این صنعت و تجارت است که گاه به دیدن این فیلم ها نیاز دارم.
فیلم با یک طرح کلیشه ای و تکرار شده در سینما و تلویزیون شروع می شود اما در ادامه از آن فاصله می گیرد درست مثل گفته ی "برنارد شاو" نمایشنامه نویس شهیر که می گوید: "از یک طرح اولیه می شود صدها نمایش خوب و بد ساخت حتی با جا به جا کردن یک شخصیت . و من بارها این کار را کرده ام".
زهر مار با سکانسی تکراری مثل حضور یک شخصیت که نماینده قشر خاصی از جامعه است در انتخابات شورای شهر آغاز می شود اما خیلی زود از آن فاصله می گیرد تا جایی که کلا آن را از یاد می بریم و در دو شخصیت اصلی قصه با درخشش شبنم مقدمی و سیامک انصاری آنچنان با آن ها همراه می شویم که حتی ضعف ها وباگ های فیلم را هم نمی بینیم.
فیلم شخصیت پرداز است و نه روایت محور اما مسلما تا انتهای فیلم تو را درگیر ماجرایی می کند که دنبال ثانیه ها برای به ترک سالن نیستی و جایت راحت است.نه شعار گلدرشتی می بینی و نه شخصیت گلدرشت تری و دغدغه پیمان عباسی و جواد رضویان دقیقا همانی است که دغدغه ی من است و از زبان خواننده رپ تیتراژ پایانی هم می توانی بشنوی: "درد یعنی جناح چپ و راست و حق تو که رو هواست و...".
زهر مار یک ملودرام عاشقانه اجتماعی در بستر طنز است که به هیچ عنوان در ژانر کمدی نمی گنجد اما از آن وام می گیرد. داستان گنجشکی که "پرستو " نیست و مداح و عاقدی که او هم "سیاستمدار صاحب نامی" نیست، اما اشل کوچکی است که می شود در لا به لای آن حوادث اخیر را جامعه را هم ناخنک زد.
«لیلی» یا درواقع «مریم» (شبنم مقدمی) یک زن خیابانی وارد زندگی حاجحشمت (سیامک انصاری) مداح می شود تا انتقام «رهی عباسپور» (سیامک صفری) دوست دوران مدرسه حاجی راکه زخم خورده ی اوست بگیرد و برایش پاپوش بسازد و حق سکوت بگیرد اما در ادامه زندگی هریک از آنها تحت تاثیر دیگری قرار می گیرد و...
زهرمار شخصیت های تیپیکال اما تعریف نشده ای در حاشیه دارد که یک خطی معرفی و رها شدند اما در عین رها شدگی حضور دارند .از «یحیی» ی آقازاده که اصرار دارد تا حاجی نماینده شورای شهر شود(برزو ارجمند) و «محدثه» خواهر زن حاجی (شقایق فراهانی)که از او دلبری می کند و به امید آن است که شاید بتواند جای خواهر از دست رفته اش را بگیرد که شقایق فراهانی هم بازی قابل قبولی در این نقش بازی می کند تا «رهی» (سیامک صفری) رهاشده در منجلابی که ریشه در گذشته اش بر دارد، گذشته ای که حاجی در آن نقش اساسی داشته و صد البته بی انصافی است اگر به تک سکانس حضور درخشان «رضا رویگری»در زهرمار اشاره ای نکنیم.
تعریف اولین فیلم جواد رضویان مثل خود اوست. ساده، بی ادعا ونجیب که حتما در مقام اولین کارگردانی بهتر از آن چیزی است که در تصور من بود و چه خوش شانس است که در این گام نخست بهترین ها مقابل دوربینش، به او اعتماد کردند و تهیه کننده ای چون «جواد نوروزبیگی» درکنارش بوده و کاربلدی چون حسن حسندوست، به فیلمش در تدوین سر و شکل داده است و ای کاش در این فیلم شخصیت "نسیم ادبی" کلا به همان تصویر دستی در قاب و صدا و دیالوگ بسنده میشد و یا اینکه آن گریم مشمئز کننده از فیلم بیرون نمیزد تا می توانستیم نگاهی هم به همسایه حاج آقا داشته باشیم که مطمئنا حضور تعریف نشده این دو همسایه نا همجنس نقطه ضعف فیلم محسوب می شود.
و کلام آخراینکه :دوست داشتید در کنار فیلم های فاخر این روزهای اکران سینما که حتما باید دید،«زهر مار» را هم ببینید، دوست هم نداشتید، نبینید اما... وقتش رسیده تا به دیگران بگوییم که اجازه بدهند خودمان در مورد آنچه می بینیم قضاوت کنیم چرا که این روزها خسته ایم از بس دیگران حتی برای خواسته ها و علایق مان هم تصمیم می گیرند.