فیلم تازه تارانتینو فیلمی طولانی درباره انتقام در کوه های پوشیده از برف ناحیه مرزی آمریکا است که یک داستان جنایی پردیالوگ را روایت می کند که بیشتر آن در یک مهمانخانه اتفاق می افتد. داستان فیلم مربوط به کارهای مردانه (شکار فراری ها) است که در فضایی دورافتاده و بدور از تمدن رخ می دهد که در قسمتهایی این مردان شکارچی دورهم جمع می شوند، می نوشند، دروغ می گویند و می دزدند و این همه با زیباشناسی افراطی به تصویر گذاشته می شود.
"هشت نفرت انگیز" به کارگردانش این امکان را داده تا هر کاری دلش می خواهد بکند و فیلم را به هر صورتی که می پسندد به پایان برساند و در آن اعمال انتقامجویانه نمادینی را به تصویر بکشد و نیلهیسم و پوچی فراگرفته در اطرافش را به سخره بگیرد. مسیحیت رها شده در برهوت و صلیبی که به بی کارآمدی مسیح در این زمانه اشاره دارد آغازگر فیلمی است که از دوردست های ناکجاآباد برزخی آن دلیجانی به سمت کلبه ای پرخون و سراسر انتقام روانه می شود.
وسترن ها به فردگرایی و اجتماع می پردازند، به چشم اندازها و شخصیت های تک افتاده، آنها اعمال برآمده از برخی اصول را بر زمینه کوه و دشت به نمایش در می آورند. فیلمها لازم نیست درباره چیزی باشند، اما اگر باشند بهتر است، و در خوشبینانه ترین حالت، وسترن ها درباره نوع نگاه سازندگان آنها به عدالت، وجدان و کل ماجرای نحوه ارتباط مردم با یکدیگر و تحمل یکدیگر هستند.
حالا مینیز، مهمانخانه ای است که بیشتر "هشت نفرت انگیز" در آن می گذرد این محل ایستادن، چیزی نیست جز برداشت کوئینتین تارانتینو از دوزخ که در آن آدم بدها در دام برف (عاملی طبیعی) گرفتار می شوند و فقط با پست ترین غرایز، جنایات سابق و انگشتان بی تاب ماشه چکان خویش محشور می شوند. وسترن همان اندازه که ژانر اسطوره هاست، ژانر اسطوره زدایی هم هست و "هشت نفرت انگیز" گذشته پرآب و تاب منظقه مرزی را وارسی می کنند و چیزی جز عذاب در آن نمی بابد. غرب فیلم یک غرب سرد و مهمان ستیز سرشار از نژادپرستی، سادیسم و خشونت است که در آن معصیت موج می زند.
کاری که وسترن جنایی مهمانخانه ای تارانتینو انجام می دهد این است که دوتا از جنجالی ترین گره های داستانی داستان عامه پسند را بر می دارد -آیه ساختگی کتاب مقدس که جولز آدمکش برخوانی می کند و چمدان مرموزی که او و شریکش در ابتدای فیلم پیدا می کنند- و آنها را در چیدمانی واحد با هم ترکیب می کند. این همان "نامه لینکلن" مزبور است، از قرار معلوم یکی از چندین نامه ای که آبراهام لینکلن برای یک شکارچی جایزه بگیر مجرمان فراری به نام مارکی وارن (ساموئل ال.جکسون) فرستاده بود. تارانتینو در مقام نویسنده کسی است که می توانی او را مرد دیالوگ بخوانی، اما سرنخ های بصری هم به بیننده می دهد و هشت نفرت انگیز از هر دو دسته فراوان دارد. از جهتی فیلم به تمامی اسباب صحنه است، با توجه به اینکه قسمت عمده ای از آن به سوی سرنخ هایی باز می شوند که هم حاضرند (یک در شکسته، یک صندلی راحتی) و هم غایب.
و مهمترین اینها نامه لینکلن است، که به فیلم آشکارترین خط داستانی آن را می بخشد. اگر هشت نفرت انگیز درباره چیزی باشد، همین نامه است. این نامه در دیالوگ ها نقش پررنگی دارد و هم آرمانگرایی اشک آلود همکار وارن در تجارت انسان، جان روث (کورت راسل) را توضیح می دهد و هم به بی اعتبار ساختن وعده آمریکا کمک می کند. این دست آخر، یک یادگار لینکلن است، نزدیکترین شخصیتی که در آمریکا نسبت به قدیس سکولار یافت می شود. نامه ای که ساختگی از آب در می آید. این مظهر راه دور و درازی است که وارن باید برود تا با او –در جهانی که با وحشت از مردان سفیدپوست اداره می شود- مودبانه برخورد کنند؛ و این چیزی است که هشت نفرت انگیز به راحتی نمی تواند به آن دست یابد، با توجه به اینکه وارن خود مظهر همان ترس هاست. این ترفند گفتاری به حدی پیچیده است که یکه می خوری وقتی می بینی متن نامه که تقریبا در نزدیک به سه ساعت از زمان نمایش فیلم فاش نمی شود، در لحظات پایانی فیلم با صدای بلند خوانده می شود.
تقریبا به این می ماند که داستان عامه پسند با برگرداندن روی چمدان برای آشکار کردن محتویات درخشان آن تمام شده باشد و مایه خوشحالی است که حساسیت های تارانتینو طی دو دهه تا این حد رشد کرده اند که هشت نفرت انگیز نه فقط موفق به انجام این مهم می شود بلکه خواندن نامه به بستن فیلم ختم می شود. این هدفی است که فیلم می خواسته به آن برسد. نامه لینکلن و آیه جعلی تورات جولز (تصادفی نیست که نقش او را ساموئل جکسون بازی می کند که نقش مارکی وارن را هم در هشت نفرت انگیز بازی کرده است) در داستان عامه پسند که از آن به عنوان «حزقیال:باب 25، آیه 17» یاد می کند بی شباهت به یکدیگر نیستند. نامه، وارن را یک مرد نیک و سلحشوری توصیف می کند در حالیکه آیه جولز او را یک کله شق کینه توز فرض می کند. هشت نفرت انگیز از ماهیت دروغین بعضی از اساطیر غرب پرده برمی دارد و به چیزی فراتر از پوچی و بی رحمی در نارفیقی و عذاب آن دست می یابد. هشت نفرت انگیز با اینکه اثبات می کند کلمه به کلمه نامه دروغ است، باز با نامه لینکلن چون یک مایه دلگرمی برخورد می کند.
دنیا زشت و پست است و آمریکا اصلا آن چیزی نیست که به خاطرش کلی از آن تعریف و تمجید می کنند، ولی آیا زیبا نیست که آمریکا هنوز می تواند خود را به ایمان به چیزهایی اصیلی نظیر تصویر آرمانی شده لینکلن وادارد؟ فیلم هشت نفرت انگیز با نگاه دوباره به دنیای زندگان و زمان حال تمام می شود، در حالی که به یک حس امیدواری مفرط دست یافته است.
فیلم سینمایی هشت نفرت انگیز به کارگردانی کوئینتین تارانتینو
تهیهکننده: ریچارد ان. گلدستاین، شانون مکاینتاش، استیسی شر
نویسنده: کوئینتین تارانتینو
بازیگران: ساموئل ال. جکسون، کرت راسل، جنیفر جیسن لی، دمیان بیچیر، تیم راث، مایکل مدسن
موسیقی: انیو موریکونه
فیلمبرداری: رابرت ریچاردسون
تدوین: فرد راسکین
شرکت تولید: ریچارد ان. گلدستاین
توزیعکننده: واینستین کمپانی
تاریخهای انتشار: ۸دسامبر ۲۰۱۵، ۲۵دسامبر ۲۰۱۵ (ایالات متحده)
مدت زمان: ۱۶۸دقیقه
کشور: ایالات متحده آمریکا
زبان: انگلیسی
هزینهٔ فیلم: ۴۴میلیون دلار، فروش گیشه: ۱۵۶ میلیون دلار