جمعه, 06 خرداد 1401 14:08

نقدی بر نمایش "دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد" | دکتر مصدق با نون اضافه

نوشته شده توسط
این مورد را ارزیابی کنید
(7 رای‌ها)
نقدی بر نمایش "دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد" | دکتر مصدق با نون اضافه نقدی بر نمایش "دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد" | دکتر مصدق با نون اضافه

آزاده فخری* - تئاتر «دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد» با اقتباس از یک رمان پر فروش، به کارگردانی هادی مرزبان از هفتم فروردین ماه سال 1401 همزمان با فرا رسیدن روز ملی هنرهای نمایشی در تالار اصلی مجموعه تئاتر شهر اجرای خود را آغاز کرده است.

اقتباس از روی یک رمان موفق، مایه خوشحالی است. اساسا اقتباس برای یک کار نمایشی -اعم از سینما، تلویزیون یا تئاتر- از روی آثار ادبیات ایران، سالهاست که رو به فراموشی رفته است، شاید اینهمه سال بعد از اقتباس های داریوش مهرجویی و ناصر تقوایی، دیده شدن و استقبال از سریال اقتباسیِ "زخم کاری" بر اساس کتاب "بیست زخم کاری" نوشته محمود حسینی‌زاد، موجب شد که این کار دوباره رواج یابد.

نمایش "دکتر نون..." هم اقتباسی از یک رمان به همین نام نوشته شهرام رحیمیان است. رحیمیان، زاده ۱۳۳۸ در تهران است. او از سال ۱۳۵۶ تاکنون در کشور آلمان شهر هامبورگ زندگی می‌کند. داستان بلندش با عنوان دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد در ایران با اقبال خوانندگان مواجه شده، و چه بسا همین استقبال از کتاب، موجب علاقمندی هادی مرزبان برای به صحنه بردن کاری باشد که تماشاگرِ آن از پیش تضمین شده باشد. همچنان که پیمان معادی هم پیش از این، حق اقتباس برای فیلم از کتاب «دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد» را در خانه سینما ثبت کرده است.

نویسنده نمایشنامه "دکتر نون..." اما، متاسفانه خود رحیمیان است، تاسف از آن بابت که با هیچ معیار و سنجشی، "رمان" و یا "داستان" کوتاه و بلند، در گروه هنرهای موسوم به ادبیات "نمایشی" قرار نمی گیرند. البته که زورآزمایی هر نویسنده ای برای تبدیل داستانش به اثری نمایشی -سینما یا تئاتر- ارزشمند است، ولی تئاتر حرفه ای، مجال آزمون و خطا نیست. بازی های زمانی، و رفت و برگشت در زمان، پیش از این، هم در رمان استفاده شده است و هم در نمایش و نمایشنامه، اما چرا نویسنده فکر کرده است این بازی و سیالیت ذهن روی کاغذ و روی صحنه به یک شکل باید نوشته شود و جان بگیرد. هنرمند بهترین حرف دنیا را هم بزند زمانی که مخاطب خسته شود وکتاب را ببندد و زمین بگذارد، یا صحنه سالن تئاتر و سینما را ترک کند، آن حرف شنیده نخواهد شد، و زحمت هنرمند برباد خواهد رفت.

این که یک "سخن"، یا یک "شرح واقعه" در طول نمایش یا فیلم چند بار و به چند طریق و چند زاویه دید مختلف بیان شود، می تواند خیلی هم جذاب باشد. آکیرا کوروساوا با اقتباس از یک داستان کوتاه، در فیلم راشومون -1950- این تکرار واقعه را، با هنرمندی تمام به تصویر کشیده است تا جایی که بعد از هفتاد و یک سال، ریدلی اسکات در فیلم "آخرین دوئل" -2021- دوباره خود را در گود تکرار واقعه انداخت و سربلند بیرون آمد.

photo_2022-05-27_13-14-10 (2).jpg

خلاصه داستان این است: "اسفندیار و ملک‌تاج از کودکی چنان به هم علاقه‌مند بودند که دقیقه‌ای از یکدیگر جدا نمی‌شدند و عشق آتشین آن دو به ازدواج انجامید. حال در کودتای ۱۳۳۲از (دکتر نون) که از یاران نزدیک و وفادار دکتر مصدق است، به اجبار می خواهند مصاحبه‌ای ضد نخست وزیر انجام دهد که با مخالفت او مواجه می‌شود. دکتر نون به زندان می‌افتد و برای انجام مصاحبه به انواع شکنجه متوسل می شوند که هر بار با مقاومت دکتر نون رو برو می‌شود؛ تا اینکه پای ملک‌تاج به میان می‌آید و جدال میان عشق و وفاداری به نخست وزیر آغاز می‌شود..."

آنچه از رمان خواندید برداشتی چند خطی از یک روایت هنرمندانه است. هنرمندانه، بیشتر، از این جهت که کریمیان در رمان، با استفاده از سبک جریان سیال ذهن و با تلفیق واقعیت های تاریخی و شخصیت های خیالی حوادث و رویدادهای مهم تاریخی زمان را به هم می ریزد و زاویه دید را عوض می کند تا حالت ذهنی و سرگشتگی دکتر نون را ملموس تر کند و موفق می شود رمانی جذاب و پرکشش خلق کند .

آنچه در نمایش اجرا می شود، رسیدن تدریجی دکتر نون به آن عاقبت دشوار و روحیه زار و نزار نیست، بلکه نمایش از لحظه صفر خود، با دکتر نونِ آسیب دیده از عاقبت تصمیم اشتباهش آغاز می شود، و همین شروع، که قرار است داستانش مثل رمان در بازی های زمانی رفت و برگشتی، برای تماشاگر ساخته و به تدریج جا بفتد، فقط کش می آید و در گرداب خود می گردد. در نهایت آنچه تماشاگر در خلاصه می خواند، ساخته نمی شود، فقط در کشاکش معطلی دو ساعته، دستاوردی غیر از خلاصه ای یک خطی از خود به جا نمی گذارد. دریغ از آنهمه زحمت و انرژی که "حامد کمیلی" برای خراب کردن صدا و قامت خود در طول نمایش هزینه می کند. شاید انرژی که برای نمایش ریچارد حمیدرضا نعیمی در سال نودو هفت گذاشت او را به اینجا رساند که هر اعوجاجی در کارِ بیان و بدنِ شخصیت اصلی باشد، او بهترین گزینه برای اجرا می تواند باشد.

photo_2022-05-27_13-14-10.jpg

در میان خیل بازیگران نمایش، بهنام تشکر نیاز به معرفی ندارد، ولی قطعا نیاز به نقد دارد. بهنام تشکر، در دام تسلط پیشین و شهرت اکنونِ خود افتاده است، ولی حامد کمیلی همچنان در پی اثبات توانایی خویش است. قطعا کسی از تشکر، انتظار تپق و یا از دست دادن هرچند کوتاه رفت و برگشت های روی پله های دکور را ندارد،-امری که پیش می آید و تشکر، در هنرنمایی از کمیلی جا می ماند.

کمیلی علی رغم اینکه در دقایقی کوتاه از آن ماراتن دو ساعته، توانست صدای تئاتری حرفه ای، و قد و قامت ایستاده و سرپای خود را به نمایش بگذارد، ولی زیر بار آن خمیدگی ساختگی، و آن صدای ناهموار و زمخت که کارگردان به نقشش چسبانده بود به واقع پیرش درآمد. او کم اشتباه – بخوانید بی اشتباه- و حرفه ای ظاهر شد. ای کاش آن صدای صیقل خورده سالیان بازیگری اش زیر سایه صدای بهنام تشکر قرار نمی گرفت.

photo_2022-05-27_13-14-11.jpg

ایده استفاده از سه بازیگر خانم برای سنین متفاوت از یک نقش، جزو نکات درخشان نمایش است. گرچه یکدست نبودن بازی ها به آن آسیب می زند، ولی می توان از آن گذشت، چرا که همزمانی حضور این سه نفر در یک قاب، هم به درک رفت و برگشت های زمانی کمک می کند، و هم شکل جدیدی از درهم ریختن وحدت زمان و مکان، در یک نمایش را ارایه می کند.

photo_2022-05-27_13-17-47.jpg

وجود یک قاب ثابت برای همه چیز، نتیجه دکور این نمایش بود. دکور شباهت بسیار زیادی با دکور ثابت نمایش قبلی -بانوی محبوب من- در همین سالن دارد! یک دکور ثابت در عقب، و جابجا کردن آکسسوارها به تناسب صحنه، اتفاقی بود که هم در نمایش خانم گلاب آدینه، و هم در این نمایش صورت پذیرفت. می توان ادعا کرد که بضاعت صحنه سالن اصلی تئاترشهر همین مقدار است، ولی توانایی گردش صحنه به طور کامل و بالا و پایین آمدن های آسانسوری – که قدری در این نمایش بود- با یک طراحی خلاقانه، می تواند چیزی بیشتر از این مقدار، نمایش دهد. مگر اینکه رضا کیانیان به عنوان طراح ادعا کند خواست کارگردان همین مقدار بوده است.

photo_2022-05-27_13-14-12.jpg

با اینکه نشکستن شیشه مشروب، یا کوزه، و استفاده از افکت صوتی به جای عمل واقعی مورد انتقادهایی قرار گرفت، ولی چنین رویکردهایی در نمایش بعنوان امری تخیلی که قرار است در ذهن و خیال بیننده واقع نمایی شود، امری متداول است. گرچه میشد قدری هزینه کرد و بعد از اضافه کردن شیشه لیموناد به جای افکت صوتی، یک وانت کوزه سفالی هم به پشت صحنه منتقل کرد، تا بیننده ای که کل کودتا و خیابانها و زنان بی حجاب و بهنام تشکر و غیره را به جای وقایع و شخصیت های حقیقی پذیرفته، حالا که خسته شده و قوه تخیلش نمیکشد و نمی تواند -یا نمی خواهد- این دو امر شکستنی را تخیل کند، ناراضی از سالن بیرون نرود!

photo_2022-05-27_13-22-49.jpg

با توجه به اینکه تا پیش از این نمایش، سالن اصلی تئاتر شهر و باقی سالن ها، با رعایت شدید فاصله گذاری اجتماعی، و به صورت نیمه، پر میشد، کامل بودن صندلی های سالن اصلی و حتی بالکن بالا طی این نمایش، گرچه باعث خرسندی و خوشنودی است. ولی به نظر می رسد، این شکل تکمیل ظرفیت، کمی غیر عادی باشد. به هر حال تئاتر خانه ماست، ولی دلیل نمی شود محل گذر باقی مردم نباشد، و قرار است که تئاتر خانه همه مردم بشود انشاالله.

هادی مرزبان پیر شده است، روی صحنه و توی تئاتر پیر شده است، بعد از سالیان دراز اجراهای متعدد و متعهد نمایشنامه های اکبر رادی، و حالا به اینجا رسیده و جسارت اجرای چنین اقتباسی با تمام ریسک هایش را به خود داده است. متنی که شاید خوشخوان باشد ولی سخت اجراست. آرزوی سلامتی، و تداوم موفقیت برای او، و در انتظار نمایش های جدید از نمایشنامه هایی جدید.

*نمایشنامه نویس و منتقد تئاتر

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید