امیر نادری (سی و یک نما)- مرد میانسال ساکن آپارتمان شماره 37 خیابان شامپیونه حالا دیگر درز پنجره ها را با کاغذ روزنامه خوب پر کرده و زیر در ورودی را هم حوله ی بزرگی انداخته و آماده ی به نمایش گذاشتن آخرین داستانش است که مدتی پیش قولش را به فریدون هویدا داده بود.سالها بود که مینوشت، اما از کی احتیاج به نوشتن را احساس کرد؟ از دوازده سالگی که در مدرسه علمیه تهران روزنامه دیواری «ندای اموات» را در می آورده؟ یا از 24 سالگی که راهی بلژیک شد؟