در این فهرست سعی کرده ایم مهمترین کارگردانان زنده اروپایی را که در این تلقی سهیم بوده اند را برشماریم. کارگردان مهم روسیه و ترکیه را که با این جریان همراه بوده اند را در لیست آورده ایم.
آنیس واردا (فرانسه، 1928)
او از کارگردانان اصلی موج نوی سینمای فرانسه و یکی از بازماندگان این مکتب است. آثار او از جمله فیلمها و عکسهایش با شیوه تجربی متمایز، عمدتاً بر مستندهای واقعگرا، مسئله فمینیست و موضوعات اجتماعی متمرکز هستند.مهمترین فیلمهای او قلههای کوتاه (۱۹۵۶)، کلئو از ۵ تا ۷ (۱۹۶۲) و شادی (۱۹۶۵) نام دارند.
ژان لوک گدار (فرانسه، 1930)
در بارهٔ او و کارهایش بیش از هرفیلمساز دیگر در تاریخ سینما کتاب و پژوهش و بازکاوی نوشته شدهاست. بی گمان برای پرکاریش در یک زندکی هنری گسترده و برای آزمودن همیشگی و همواره اش هنایش گدار در سینما بیش از هر فیلمساز دیگر بودهاست.
کن لوچ (انگلستان، 1936)
شروع به کار لوچ در ۲۴ سالگی و با تلویزیون بود.او از سال 1962 مجموعههای مستند برای بی بی سی میساخت و از همان سالهای جوانی به فیلمسازی جنجالی تبدیل شد که درامهای اجتماعیاش بر مبنای حقیقت شکل میگرفتند.
رومن پولانسکی (فرانسه؛ 1937)
او در لهستان، بریتانیا، فرانسه و ایالات متحده آمریکا فیلم ساخته است و یکی از معدود «فیلمسازان حقیقتاً بینالمللی» محسوب میشود. فیلمهای پولانسکی الهامبخش کارگردانان مختلفی از جمله برادران کوئن، وس اندرسن، آتوم اگویان، دارن آرونوفسکی، پک چن-اوک، آبل فرارا و وس کریون بودهاند.
برناردو برتولوچی (ایتالیا، 1940)
او در پانزده سالگی شروع به نوشتن کرد و پس از مدتی برای نوشتن اولین کتاباش جایزه Viareggio Premio و چندین جایزه معتبر دیگر نیز دریافت کرد. سوابق هنری پدر برتولوچی به او کمک فراوانی کرد. پیر پائولو پازولینی فیلمساز بزرگ ایتالیایی برای انتشار نخستین کتاب برتولوچی کمک فراوانی به او کرد و همچنین در سال ۱۹۶۱ برتولوچی به عنوان دستیاراول پازولینی در فیلم آکاتونه با او همکاری کرد. این فیلمساز از کارگردانان نئورئالیست ایتالیا بشمار میرود.
ورنر هرتزوگ (آلمان، 1942)
او از فیلمسازان نسل جدید آلمان بهشمار میآید. آثار او از سوی محافل هنری بسیاری مورد ستایش قرار گرفتهاند. هرتزوک بهخاطر استفاده از نابازیگران بومی بهویژه در فیلمهای مستندش شهرت دارد. نخستین فیلم بلند این فیلمساز به نام نشانههای زندگی، جایزه معتبر خرس نقرهای جشنواره فیلم برلین را در سال ۱۹۶۸ نصیبش کرد. مهمترین دستاورد سینمایی او، کسب جایزه بهترین کارگردانی جشنواره فیلم کن در سال ۱۹۸۲ برای فیلم فیتزکارالدو بود. او در سال ۱۹۷۵ نیز به خاطر فیلم معمای کاسپار هاوزر برنده جایزه ویژه هیئت داوران از جشنواره کن شده بود.
میشائیل هانِکه (آلمان، 1942)
او تا کنون فیلمهایی به زبانهای آلمانی، فرانسوی و انگلیسی ساختهاست. فیلمهای او اغلب مشکلات جامعه مدرن را به تصویر میکشد.وی در شصت و دومین و شصت و پنجمین دورههای جشنواره فیلم کن با فیلمهای روبان سفید و عشق به عنوان برنده نخل طلا، برگزیده شد.
روی اندرسون (سوئد، 1943)
فیلم کبوتری برای تامل در باب هستی روی شاخه نشست که او کارگردانی کرده است برنده شیر طلایی از هفتاد و یکمین جشنواره فیلم ونیز شده است.
مایک لی (بریتانیا، 1943)
او تاکنون با فیلمهایش جایزههای معتبری همچون نخل طلای جشنواره فیلم کن و شیر طلایی جشنواره فیلم ونیز را بهدست آورده است.
ویم وندرس (آلمان، 1945)
وندرس در سال ۱۹۸۴ نخل طلای جشنوارهٔ فیلم کن را به خاطر فیلم پاریس تگزاس دریافت کرد. در سال ۱۹۸۹ از دانشگاه سوربن پاریس و در سال ۲۰۰۵ از دانشگاه کاتولیکی لووَن' در بلژیک مدرک دکترای افتخاری به او اعطا شد. در سال ۲۰۰۵ هم جایزهٔ پلنگ افتخاری جشنوارهٔ بینالمللی فیلم لوکارنو به او داده شد.وندرس بسیار تحت تاثیر یاسوجیرو ازو فیلمساز ژاپنی بوده است.
پدرو آلمودوار (اسپانیا، 1949)
مشهورترین فیلمهای او، همه چیز درباره مادرم (۱۹۹۹)، با او حرف بزن (۲۰۰۲)، تربیت بد (۲۰۰۴)، بازگشت (۲۰۰۶) و آغوشهای گسسته (۲۰۰۹) نام دارند. آلمودوار پس از ساخت فیلم همه چیز درباره مادرم که جایزه اسکار بهترین فیلم خارجی را در سال ۱۹۹۹ بهدست آورده بود، به کارگردانی جهانی تبدیل شد.
الکساندر سوکوروف (روسیه، 1951)
فیلمهای مطرح وی مادر و پسر، پدر و پسر، کشتی روسی، و فاوست هستند. فیلم فاوست در جشنوارهٔ فیلم ونیز برندهٔ جایزه شیر طلایی، با ارزش ترین جایزه در این جشنواره شد.
ژان پیر و لوک داردن (بلژیک، 1951 و 1954)
داردنها ساختن فیلمهای داستانی و مستندشان را از اواخر دهه ۱۹۷۰ آغاز کردند، اما برای نخستین بار در میانه دهه ۱۹۹۰ با فیلم «قول» در عرصه جهانی مطرح شدند، این فیلم در بخش دو هفته کارگردانان جشنواره فیلم کن نظر منتقدان را به خود جلب کرد. اما آنها اولین جایزه مهم بینالمللی خود را هنگامی به دست آوردند که فیلم رزتا در جشنواره فیلم کن ۱۹۹۹، برنده نخل طلا شد. رزتا جایزه بهترین بازیگر زن آن جشنواره را نیز برای امیلی دوکن به ارمغان آورد. همه آثار داردنها از زمانی که در جشنواره کن حضور داشتهاند، در بخش رقابتی به نمایش درآمدهاند و در هر دوره برنده یکی از جوایز اصلی آن شدهاند.
اولریش زایدل (اتریش، 1952)
زایدل در اکثر فیلمهای خود از بی رحمی انسانها، اتریشیها بویژه، سخن میگوید؛ قهرمانان داستانهای او انسانهایی بی رحمند که برای رسیدن به لذتهای خود از هیچ کاری ابایی ندارند. در “بهشت: عشق”، سیدل به داستان یک توریست زن اتریشی، مارگارت میپردازد که برای تفریح به کشور کنیا سفر میکند. زن به دنبال عشق است و مردها به دنبال پول زن. فیلم به نمایش استراتژی دو گروه برای رسیدن به اهداف خود میپردازد و لحظات خوشی و ناامیدی این زن و مردان در این پروسه را به تصویر میآورد.
ژان-پییر ژونه (فرانسه، 1953)
۱۷ سال بیشتر نداشت که اولین دوربین فیلم برداری اش را خرید و فعالیت حرفهایاش را با ساخت انیمیشن و فیلم کوتاه آغاز کرد. ژونه با کارگردانی فیلم امیلی در سال ۲۰۰۱ به شهرت جهانی رسید. این فیلم نامزد چند جایزه اسکار شد. آخرین ساخته او با نام میکمکس (Micmacs) با استقبال خوب مخاطبان روبرو شد.
امیر کوستوریتسا (یوگسلاوی، صربستان، 1954)
او تاکنون ۸ فیلم بلند ساخته و در میان جوایزش میتوان به نخل طلای کن برای دو فیلم وقتی بابا رفته بود ماموریت و زیرزمین و خرس نقرهای برلین برای فیلم رویای آریزونا اشاره کرد، وی همچنین عضو آکادمی علوم و هنر صربستان است. کوستوریتسا در مستندی به نام مارادونا به روایت کوستوریتسا به زندگی دیگو مارادونا ستاره قدیمی فوتبال آرژانتین میپردازد.
بلا تار (مجارستان، 1955)
یکی از ویژگیهای بارز سینمای بلا تار بهکارگیری برداشتهای بلند است. این البته نوآوری بلا تار نیست و پیش از او فیلمسازان دیگری از برداشتهای بلند در آثارشان استفاده کردهاند. اما در سینمای بلاتار حسی وجود دارد که معنای برداشت بلند را هم تغییر میدهد. چیزی که ستایشگر بزرگ تار، سوزان سانتاگ، آن را «جدال با زمان» مینامد. نابود کردن دقیقهها و لحظهها. بلاتار با فیلمهایش چنان فضایی را به تماشاگرش پیشنهاد میدهد که در تاریخ سینما بیمانند است.
لارس فون تریر (دانمارک، 1956)
او را به عنوان محرک اصلی و احیاکننده فیلمسازی در دانمارک میشناسند و معتقدند که تاثیر بسزایی در پیدایش نسل نوی کارگردانان دانمارک و سراسر جهان داشتهاست. اهمیت فیلمهای فون تریر فقط به خاطر نقش محوری او در شکل گیری پیمان دگما ۹۵ نیست، فیلمهای او از نظر گونه دامنهای بسیار وسیع دارند و از آونگارد گرفته تا بازسازی کلاسیکهای قدیمی را شامل میشوند.
آکی کوریسماکی (فنلاند، 1957)
سبک کارهای کوریسماکی تحت تأثیر فیلمسازان مشهور فرانسوی ژان پیر ملویل و روبر برسون قرار گرفتهاست. بخش عمدهای از کارهای وی در شهر هلسینکی شکل میگیرد.کوریسماکی در مصاحبهای گفته است که ورودش به عرصه سینما صرفاً بر حسب اتفاق بوده و پیش از آن، به کارهای ساختمانی میپرداخته است.
نوری بیلگه جیلان (ترکیه، 1959)
فیلمهای سه میمون (۲۰۰۸) ، روزی روزگاری در آناتولی (۲۰۱۱) و خواب زمستانی (۲۰۱۴) موفقترین آثار جیلان به شمار میروند، که اولی جایزه بهترین کارگردان جشنواره فیلم کن ۲۰۰۸ ، دومی جایزه گرندپری جشنواره فیلم کن ۲۰۱۱ و سومی جایزه بهترین فیلم جشنواره فیلم کن ۲۰۱۴ را نصیب او کرد. فیلم «روزی روزگاری در آناتولی» به عنوان نماینده سینمای ترکیه در جایزه اسکار بهترین فیلم خارجیزبان ۲۰۱۱ معرفی شده بود.
آندرا آرنولد (بریتانیای بزرگ، 1961)
برده اسکار سال 2003 با فیلم کوتاه زنبور، آرنولد انتظارات تماشاگران را با این فیلم از خودش بالا برد. او کارش را با مجری گری در تلویزیون برای کودکان شروع کرد و کم کم به سمت کارگردانی کشیده شد. تارکوفسکی و ترنس مالیک قهرمانان و تاثیرگذاران فیلمسازی او هستند. و می توان تاثیر این دو را در آثارش دید.
فیلم های او شباهت زیادی به فیلمهای آشپزخانه سینک بریتانیا از 50S و 60S، دارندکه به نوعی زیبایی اجتماعی را به تصویر می کشند. این امر در مورد اقتباس او از بلندی های بادگیر امیلی برونته نیز قابل دیدن است. شخصیت های حاشیه ای در این اثر متعلق به دوره های مختلفی هستند که هر یک بازتاب و نماینده آن دوره ها هستند.
آندری زویاگینتسف (روسیه، 1964)
او بیشتر به خاطر فیلم بازگشت که برنده جایزه جایزه شیر طلایی جشنواره فیلم ونیز شد شناخته میشود.فضای بی زمان و مکان این فیلم، وجهٔ بسیار بصری قوی فیلم همراه با پی رنگی به شدت روانشناسانه و فلسفی، بسیاری از دوست داران سینمای متفاوت را بهت زده کرد. موج تحسینها نسبت به اولین فیلم زویاگینتسف، در حدی بود که بسیاری او را تارکوفسکی جدید سینمای روسیه نامیدند.
کریستین مونجیو (رومانیا، 1968)
این کارگردان رومانیایی برنده نخل طلا در سال ۲۰۰۷ است. او از نسل سینماگران موج نوی سینمای رومانی بهعنوان یکی از پیشروترین سینماهای هنری در اروپا و جهان است. مونجیو پس از آنکه با فیلم ستایش برانگیز چهار ماه، سه هفته و دو روز برنده نخل طلای کن در سال ۲۰۰۷ شد، به شهرت جهانی رسید.
گروه کر آتش (کوتاه، ۲۰۰۰)، بدون تصادف (کوتاه، ۲۰۰۰)، درهم کوبیدن (کوتاه، ۲۰۰۰)، غرب (۲۰۰۲)، گم و پیدا - بخش دختر ترکیه (۲۰۰۵)، چهار ماه، سه هفته و دو روز (۲۰۰۷)، داستانهایی از عصر طلایی (۲۰۰۹)، آنسوی تپهها (۲۰۱۲).
پائولو سورنتینو (ایتالیا، 1970)
پیامدهای عشق (۲۰۰۴)، دوست خانوادگی (۲۰۰۶)، ال دیوو (۲۰۰۸)، اینجا باید همانجا باشد (۲۰۱۱)، زیبایی بزرگ (۲۰۱۳)، جوانی (۲۰۱۵) از ساخته های این کارگردان و نمایشنامه نویس ایتالیایی است.
فیلم "زیبایی بزرگ" برنده جایزه بهترین فیلم غیر انگلیسیزبان در ۷۱مین مراسم گلدن گلوب شده است. همچنین این فیلم برای دریافت نخل طلا در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۳ و برای بهترین فیلم غیر انگلیسیزبان در مراسم هشتاد و ششم جوایز اسکار نامزد شده بود و توانست این جایزه را برنده شود. این فیلم در ۲۶امین دوره جوایز فیلم اروپا برنده جایزه بهترین فیلم، بهترین کارگردان، بهترین بازیگر مرد تونی سرویلو و بهترین تدوینگر (کریستیانو تراوالیولی) شده است.