سه شنبه, 23 اسفند 1401 12:06

جوایزی که در نودوپنجمین دوره اسکار، به‌جای فیلم‌ها و بازیگرها به کاراکترها و مضمون‌ها داده شد

نوشته شده توسط
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)
جوایزی که در نودوپنجمین دوره اسکار، به‌جای فیلم‌ها و بازیگرها به کاراکترها و مضمون‌ها داده شد جوایزی که در نودوپنجمین دوره اسکار، به‌جای فیلم‌ها و بازیگرها به کاراکترها و مضمون‌ها داده شد

سی و یک نما - زمانی که فیلم "تایتانیک" جیمز کامرون بیشترین جوایز اسکار را به دست آورد، تقریبا همه‌ی منتقدین و مخاطبین سینما با این انتخاب‌ها موافق بودند و آنچنان استقبال می‌کردند که گویی تیم فوتبال مورد علاقه‌شان گل زده است و یا در یک آزمون برنده شده‌اند. تا جایی که هنوز هم بی‌اعتنایی به بازی لئوناردو دیکاپریو را سرزنش می‌کنند که یکی از دلایل نادیده گرفتن بازی "جک" در تایتانیک هم این بود که مگر تا چه سقفی می‌شود اسکارها را به یک فیلم هر چند کم نظیر اختصاص داد. حالا و پس از نزدیک به سه دهه همچنان فیلمی چون تایتانیک در ذهن‌ها ماندگار شده و می‌توان از تک تک جوایزش نام برد و دفاع کرد. البته تایتانیک مثال زده شد که به دلیل سوژه پر احساس و ملودرام عاشقانه اش، هم مخاطب عام و هم مخاطب خاص طرفدار آن هستند و چه نگاه تخصصی باشد و چه غیر تخصصی، منظور را بهتر منتقل می کند.

حال به نظر شما فیلم "همه چیز، همه جا، به یکباره" در ذهن سینما ماندگار است؟ فیلمی که حتی بازی بازیگر نقش اول آن که اسکار را تصاحب کرد وابسته و استوار به تکنیک‌های فنی و افکت‌های ناب دیجیتال فیلم است که به او در خلق نقش کمک می کند (البته که بازی "میشل یئو" قابل تقدیر است) و لازم نیست تا مثل "کیت بلانشت" رو به روی قابی که به او خیره شده تمام انرژی و توانش را برای ارتباط با شخصیت و مخاطب به کار ببرد. در فیلم "همه چیز، همه جا به یکباره" همه چیز در همه جا بیشتر شبیه یک بازی پرسرعت کامپیوتری است که گاه بیننده را از داستان خلاقانه و قابل اعتنای خود دور می‌کند و صحنه‌های پی در پی تحلیل را از او می‌دزدد. یک ورژن خاص از دنیای مدرن سینما که لابد باید بپذیریم و در آینده با آن کنار بیاییم.

جالب است وقتی که از "جیمی لی کرتیس" پرسیده می‌شود که با خواندن فیلمنامه چه احساسی داشته، در پاسخ می‌گوید که اصلا چیزی از فیلمنامه نفهمیده و فقط نقشش را بازی کرده و در مقابل این سوال غافلگیر کننده ادامه می‌دهد که بازیگر باید با نقشش ارتباط برقرار کند و وظیفه‌اش همین است و نه فیلم و فیلمنامه!!!!!!!

 حسین معززی زاده منتقد سینما در کانال تلگرام خود یادداشتی نوشته که دقیقا حق مطلب را ادا کرده است و فقط در مورد سر حال و خوش ریتم بودن اجرای این دوره از اسکار با وی موافق نیستیم.


معززی نیا می نویسد:

در یکی از سرحال‌ترین و خوش‌ریتم‌ترین دوره‌های تاریخ اسکار مشتی از ابلهانه‌ترین جوایز تاریخ اسکار توزیع شد.

بله خودم می‌دانم، لازم نیست تذکر دهید جوایز اسکار از ابتدا هم معیاری برای داوری اعتبار فیلم‌ها نبوده و دادن جایزه‌‌های ابلهانه رفتاری سابقه‌دار است، اما بلاهت هم حدی دارد با این‌که ناپلئون گفته‌ ندارد.

روزگاری پذیرفته بودیم آکادمی وظیفه دارد قدردان بیگ‌پروداکشن‌ها باشد، چون قرار است از صنعت سینما حفاظت کند. دورانی دیگر فرا رسید که دیدیم اعضای آکادمی روشنفکر شده‌اند و ترجیح می‌دهد به فیلم‌های مستقل و کم‌هزینه اعتنا کنند یا حتی فیلمی مثل پیرمردها جایی ندارند کوئن‌ها.

حالا به دورانی رسیده‌ایم که رسماً، علناً و مشخصاً فیلمی را که حجم بیشتری «حرف‌ موجه و مقبول» در خودش گنجانده باشد در بالای فهرست قرار می‌دهند، بعد، با آسودگی جلوی نام همه‌ی دست‌اندرکارانش تیک می‌زنند. ردیف، از بالا تا پایین.

نتیجه‌ی به عضویت درآوردن سالی هشتصد سینماگر اجق وجق در آکادمی و گسترده کردن دامنه‌ی اعضا با دعوت از «اقلیت‌ها» همین است که هر برنده‌ای می‌رود روی سن، خودش هم حیرت‌زده است، اظهار شگفتی می‌کند، دائم بالا و پایین می‌پرد و می‌گوید ببینید، رؤیای من تحقق پیدا کرد. بله، خانم و آقای عزیز؛ اینها جمع شده‌اند رؤیای تو را تحقق ببخشند نه این‌که بفهمند فیلمی که تعداد برش‌های بیشتری دارد لزوماً تدوین ماهرانه‌تری ندارد.

خود برنده‌ها هم باورشان نمی‌شود مراسم اسکار به مضحکه‌ای تبدیل شده که نه قدردان جیمز کامرون و تام کروز است تا دل‌مان خوش باشد از صنعت سینما حمایت شده، نه به فیلم‌هایی مثل تار و بنشی‌های‌ اینی‌شرین اعتنا می‌کند که بگوییم ظرافت‌های این فیلم‌ها را درک کرده‌اند.

اینها به بازیگر جایزه نمی‌دهند، به کاراکتر جایزه می‌دهند. جایزه‌ی برندان فریزر را جایزه‌‌ای برای آن کاراکتر در نظر بگیرید، جایزه‌ی میشل یو را هم. لیدیا تار آدم ناپسندی است پس بازیگرش اصلاً چرا باید جایزه بگیرد. از جماعتی که اعضای فعلی آکادمی را تشکیل داده‌اند انتظار نداشته باشید بتوانند برای‌تان دو خط درباره‌ی تفاوت کلاس بازیگری کیت بلانشت و میشل یو صحبت کنند یا درک کنند اهمیت کار آستین باتلر در ساختن کاراکتر الویس چه بوده.

بله، به‌وضوح خشمگینم چون سینما برایم مهم است، با این‌که هیچ‌وقت قرار نبوده مراسم‌هایی مثل اسکار تعیین‌کننده باشد اما این جایزه‌ها به سینمادوستان دنیا جهت می‌دهد، الگو می‌سازد و بخشی قابل توجهی از سینماگران را بیش از پیش به ساختن فیلم‌های ریاکارانه‌ی سفارشی تشویق می‌کند.

حلقه‌ی محاصره‌ی مضمون‌پرست‌های سینمانفهم که دلتنگ بوق و شعارند روز به روز تنگ‌تر می‌شود. دارند خفه‌مان می‌کنند.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید