سی و یک نما_ نامزدهای بهترین فیلم های چهل سال سینمای مقاومت از نگاه مردم در حالی معرفی شد که فیلم های ابراهیم حاتمی کیا در همه ی شاخه های این نظر سنجی حضوری پر رنگ دارد و جای خالی فیلم ها و بازی ها در آثاری چون کیمیا ، سفر به چزابه، دوئل و اتوبوس شب حس می شود . اینکه آیا فیلم قابل احترام "یتیم خانه ایرانی" در این نظر سنجی که به نظر می رسد نگاهی به هشت سال دفاع مقدس باید باشد به درستی قرار گرفته و چرا این فیلم فاخر که از نظر مردم در لیست قرار دارد در گیشه موفق نبود؛ مگر گیشه نگاه مردم نیست؟ در ادامه اسامی نامزدها را می بینیم:
سی و یک نما_ نخستین فیلم مستند مینا اکبری روزنامهنگار و منتقد سینمایی با نام «میدان جوانان سابق» برای رقابت در بخش مسابقه جشنواره سینما حقیقت پذیرفته شد.
هماگویا/سی و یک نما –«داگ من» Dog Man اسمی است که مارچلو برای مغازه ی کوچکش انتخاب کرده. مغازه ای که در آن به تیمار و آرایش سگ ها می پردازد و گاه از آن ها نگهداری می کند. سگ هایی که بعضی آنها از خود مارچلو خوشبخت ترند، چرا که او با آن جثه ضعیف و روحیه شکننده کسی را ندارد تا از او مراقبت کند و تنها کسی که بهانه ی زندگی اوست و باورش می کند ،دختر خردسالش است که تحت سرپرستی همسری است که از او جدا شده و ما در تمام طول فیلم چهره ی او را به طور کامل نمی بینیم.( استعاره ی رفتن او از زندگی مارچلو).
نازآفرین کاظمی*/ سی و یک نما - سالن کوچک تالار مولوی این روزها شاهد اجرای نمایشی است که نامش برخلاف نمایشهای دیگر این روزها بسیار ساده است. از دو کلمه بیشتر تشکیل نشده روز به علاوه ی پزشک... «روز پزشک» ...
ریحانه محمودی / سی و یک نما_ قرابتهای فرهنگی و ادبی به مثابه پلیست که پیوند میان ملتها را هموار و استوار میکند. کشور ترکیه از این حیث، خویشاوندیهای قابل توجهی با فرهنگ و هنر ایران دارد. برای نمونه و البته به گواه آمارِ ارائه شده، در سالهای اخیر، ادبیات ترکیه در ایران هواخواهان پر و پا قرصی پیدا کرده که آثار ادبی این کشور را پیگیری و مطالعه میکنند و از آنجایی که ایران از قوانین کپی رایت پیروی نمیکند؛ ترجمه و نشر این آثار هم افزایش پیدا کردهاست.
سی و یک نما - در خلاصه داستان فیلم سینمایی «سرو زیر آب» آمده است که آیا راز جهانبخش کرامت فاش میشود؟ این راز خواب چیستا، ماهرو، گودرز، بهرام، جهانگیر و سرگرد پوشیاس را آشفته خواهد کرد. جهانبخش برای اثبات بیگناهیش و بازگشت آرامش سفربلندی را آغاز میکند؛ سفری که پایانش زندگی بسیاری از آنها را تغییر میدهد...
سی و یک نما_ "ترانهای عاشقانه برایم بخوان" به کارگردانی مهرداد غفارزاده با حضور بازیگران مطرح از دو کشور ترکیه و ایران در شهر استانبول در حال فیلمبرداری است.
سی و یک نما_ بخش مسابقه سینمای ملی پانزهمین جشنواره بینالمللی فیلم مقاومت، دوازده آثار خود را در این رقابت هنری، شناخت. دو فیلم سینمایی «به وقت شام» به کارگردانی ابراهیم حاتمیکیا و «امپراطور جهنم» به کارگردانی پرویز شیخ طادی نیز در این بخش به عنوان فیلمهای میهمان حضور مییابند.
هما گویا(سی و یک نما )_ بازی، قبل از شروع فیلم آغاز شده است. یعنی وقتی که قرار است چند فیلمنامه نویس، بازیای را برای طرح یک فیلم معمایی- جنایی خلق کنند. یک سوژه که بارها در فیلم های هالیوودی بستر چنین فیلمهایی بوده و سال گذشته هم فیلم سینمایی"صداقت یا شهامت" محصول آمریکا را با همین مضمون دیدهایم.
بازیهایی به سبک قهوهی قجری یا مافیایی که یا به شکل استعاره و یا درقالب حقیقت، یک نفر در آن باید قربانی شود.
شروع گرگ بازی در ویلایی مخروبه درخارج از فضای شهری است. خانهای که از اجداد پرستو به ارث رسیده است و دوستانی که دور هم جمع میشوند تا بازی کنند، بازیای که قرار است روی صحنه تئاتر نیز اجرا شود.
دوربین با نمایی نزدیک ازچهره پرستو (نگار جواهریان) که کارگردان و طراح این بازی است، تا لیندا (فهیمه امن زاده ) همسر شکاک مهران (سعید چنگیزیان) رد و بدل میشود. دوربین آنچنان پرسوناژها را دنبال میکند که انگار قرار است روی دست، تا به انتها شاهد یک فیلم سکانس –پلان با موسیقی هیجان انگیز باشیم. اما حدسمان درست نیست. چرا که در گرگ بازی با فلش بک، فلش فوروارد و با تصاویری بدون هویت زمانی و مکانی نیز رو به رو میشویم و سکانسهایی که لا به لای هم شناور میشوند و "مستانه مهاجر" در تدوین آنها سنگ تمام گذاشته است.
از اول تا انتهای این فیلم صد دقیقهای به صندلی میخکوب میشویم و زمان را حس نمیکنیم. مواظبیم تا مبادا یک صحنه را که به صورت "تابلو"های پشت سر هم با عناوین و تیتراژمختلف میبینیم، نادیده نگیریم اما ضعف فیلم در آن است که با پایان فیلم، همچنان مرددیم که صندلی را ترک کنیم یا خیر. شاید بعد از تیتراژ هم "تابلو"ی دیگری باشد که ورق تازهای رو کند و تو نه یک "شهروند" بلکه "پیشگوی" گرگ بازی باشی.
هنوز روی صندلی نشستهای ، از دیدن فیلم پشیمان نیستی اما باگ هایی ذهنت را آشفته کرده است. به خصوص شخصیتهای کاملاً هالیوودی و فضایی که از بازداشتگاه و پلیس و کارآگاهی میبینی و به هیچ عنوان ایرانی نیستند و انگار از وسط یک سریال پلیسی پرتاپ شدهاند روی دو سه سکانس از "گرگ بازی". بی خبر آمدهاند و بی خبر در سکانسهای پایانی محو میشوند.
یک جمع هنرمند تئاتری دور هم جمع شده اند و منتظر مهمان تازهای هستند که قرار است اسپانسر و سرمایه گذار نمایش آنها باشد. دکتر با بازی "علی مصفا" که با همسرِ به قول بچههای جمع، "داف" خود(هانیه توسلی) به جمع اضافه میشوند و قرار است نمایش را به صورت یک بازی با هم تمرین کنند. اما انگار دکتر چندان هم با بازی بیگانه نیست!
دست اول بازی تمام شده است. بازنده از دور خارج میشود. برقها میرود و اینجا شروع بازی اصلی است، ورود مردی عجیب که انگار تمام بازی در دست اوست و بازیگردان اصلی، همین مرد عجیب است.
دو به شک می مانیم که این فیلم، تخیلی است، ماورایی است یا جنایی و شاید فقط یک بازی خطرناک بر پایه هوش و ذکاوت بازیگرهایش که اگر بازی را بلد نباشند ، شهروندی هستند که گرک آنها را خواهد کشت.
درست مثل دیالوگ دکتر که اگر "وارفارین" درست مصرف نشود، چه خواهد شد؟ همان دارویی که برای رقیق کردن خون تجویز میکنند و اگر دکتر حواسش نباشد و برای خوشگذرونی به تعطیلات برود، بیمار، خونریزی مغزی میکند و میمیرد!!!
آیا این دیالوگ بی خود و بی جهت وسط فیلم ، اشاره ای به مرگ "عباس کیارستمی" است؟
آیا جایی در "گرگ بازی" دارد؟
در تمام طول فیلم کارگردان بلندپرواز اما کم تجربه، به جای پاسخ دادن به سوالهای ما، بر عکس معمول از مخاطب سوال میکند و انگار او هم کارتی در دستش دارد که از ما پنهان کرده و هدفش از ساخت این فیلم جسورانه اما گنگ معلوم نیست. شاید اعتراضی به سوالهای بیجوابی که همه از همدیگر و نهایتا از خودمان داریم. همه هم جادوگریم، هم پیشگو و هم گرک و در نهایت یک "شهروند".
یکی از نکاتی که در فیلم "گرگ بازی" باید به آن اشاره شود، اینکه در چنین سبکی با چنین سوژهای ، تمام بازیگرها باید جای مانور در معرفی شخصیتشان را داشته باشند و تقریبا به یک اندازه اما با فاصله، دور این میز گرد بازی گرگ ها بنشینند و بازی خود را داشته باشند در حالی که اینجا، بعضی از شخصیتها کاملا بی هدف و مهندسی نشده، صرفا میپلکند، مثل "سهیلا گلستانی" بازیگرخوبی که در طول فیلم فرصتی برای ابراز تواناییهایش در شخصیت پردازی ندارد و حتی شخصیت کلیدی "سعید"( که انگار این نقش برای این بازیگر نوشته نشده است) با مخاطب ارتباط لازم را برقرار نمی کند. اما بازی دیگر بازیگران "گرگ بازی" در این فیلم یقینا در کنار تصویربرداری و تدوین از امتیازهای آن محسوب میشود.و بازی به اندازه نگار جواهریان در کنار بازی زیرپوستی علی مصفا و حضور درخشان فهیمه امن زاده و سعید چنگیزیان یادآور این واقعیت است که آنهایی که هنر نفس به نفس با تماشاچی را در تئاتر تجربه کرده اند، تا چه اندازه "بازی" را بلدند حتی وقتی گرگ بازی باشد.
و در پایان حیف است اگر به موسیقی فیلم اشاره ای نداشته باشیم که گر چه گاه هیجان انگیزتر از خود تعلیق فیلم است اما از ویژگی های مثبت گرگ بازی محسوب می شود
سی و یک نما_ با پایان فیلمبرداری صحنههای طاقت فرسای جنگی در فاز اول فیلمبرداری «ماجرای نیمروز: رد خون» در کرمانشاه، گروه تولید، در حال ادامه فیلمبرداری فیلم در تهران است.