پانیذ اسمعیل لو (سی و یک نما) - در ماه مه سال 1965، شان کانری در فستیوال فیلم کن با فیلم "تپه" سیدنی لومت (The Hill) حضور داشت. فیلمی که در آن نقش یک درجه دار شورشی و خشن در زندان ارتش در شمال آفریقا را بازی می کرد که وقایع آن مربوط به جنگ جهانی دوم میشد. او این نقش را انتخاب کرد، زیرا احساس میکرد تبدیل به یک برده برای کارآکتر"جیمزباند" شده است ونمی خواست بازیگری اش را صرفا به این شخصیت محدود کند و حالا سیدنی لومت به او این فرصت را داده بود تا در نقشی کاملا متفاوت ظاهر شود.
فیلمی که هیچ شباهتی به فیلم های فانتزی و کارتونی اما تجاری 007 نداشت و شان به این تمایز بسیار علاقه مند بود چرا که گلدفیندر(پنجه طلایی) از سری فیلم های جیمزباند با بازی او در سال گذشته اکران شده بود؛Thunderball (تاندربال)پر فروشترین فیلم تاریخ 007 هم در انتظار اکران بود. اما هنگامی که کانری از ماشین اسپرت روبازش پیاده شد، انگار همان جیمزباند روی فرش قرمز کن آمده بود و به همین دلیل در آن زمان نیویورک تایمز تیتر "باند، آقای کیس کیس ،بنگ بنگ" را برای او انتخاب کرد.
کانری با همه مقاومتی که نسبت به "شبیه باند بودن" داشت اما ، با آن چهره جذاب، ابروهای بالاکشیده ،لباس خوش دوخت در کن بیشترین شباهت را به این کارآکتر پیدا کرده بود چرا که باید بدانیم بیش از هر چیز ستارگانی که در مراسمی چون کن حاضر می شوند همیشه شبیه تصوری هستند که از آن ها در شخصیتی تثبیت شده دارند.
فیلم" تپه " در آن سال نامزد سه جایزه شد که در میان آن ها به رقم انتظارش، نامی از شان کانری نبود و به جای او، بازیگر نقش مکمل فیلم توانست نخل طلای کن را بدست بیاورد و فیلمنامه آن هم مورد تقدیر قرار گرفت اما سیدنی لومت هم دست خالی به خانه برگشت. این فیلم هرگز درخششی در کارنامه لومت و کانری نشد اما ثابت کرد که شون کانری بازیگری با پتانسیل هایی ورای مرد خوش تیپ و عاشق پیشه شخصیت باند دارد که بعد ها به اثبات رسید.
منبع : گاردین
سمیه مصطفایی (سی و یک نما) - ریدلی اسکات یکی از کم شمار کارگردانهای سینمای روایت محور است که اغلب توانسته طرفداران این نوع از سینما را با قدرت اجرایی و تکنیکی مثال زدنی خود راضی نگه دارد. او تبحر ویژه ای در به تصویر درآوردن داستانهایی متفاوت به شیوه ای ساده و در عین حال بسیارتاثیرگذار دارد.
این بار اسکات هشتاد ساله اما همچنان پرانرژی به سراغ داستان یک آدم ربایی رفته است، داستان ربوده شدن پل گتی شانزده ساله نوه جان پل گتی بزرگ (کریستوفر پلامر) ثروتمندترین مرد جهان در سال 1973. البته فیلم بیش از اینکه درباره آدم ربایی باشد از آدم ربایی برای منعکس کردن تبعات پیچیده و روانشناختی پول بهره می برد.
برگ برنده فیلم بدون شک حضور خیره کننده کریستوفر پلامر در نقش جان پل گتی بزرگ است. کریستوفر پلامر که در نتیجه حواشی پیش آمده کمپین "من هم همینطور" و با ضرری معادل ده میلیون دلار جایگزین کوین اسپیسی شد با وجود نبود مدت زمان کافی و فشردگی کم سابقه برنامه زمانی فیلمبرداری، زندگی سراسر تناقض مالک "همه پول های جهان" را درخشان به تصویر می کشد. گتی از همان آغازین صحنه های فیلم به عنوان مردی مقتدر و منتفذ معرفی می شود که برای رسیدن به اهدافش و برپا کردن امپراطوری بی بدیلش براحتی از خانواده اش می گذرد.او پیرمردی مغرور و لجباز تصویر می شود که جهان را بر محوریت "خود" می بیند و در تلاش است که همه چیز را به نفع خود تمام کند؛ او اغلب گزنده ترین حرفها را در قالب لبخندی سرد و بی تفاوت ادا می کند و آرامش و خونسردی غیرقابل تحمل و مرموز او خشم مخاطب را بر می انگیزد و او را تا به انتها با خود همراه می کند. از نگاه گتی همه چیز معامله است حتی زندگی در مخاطره نوه محبوبش، معامله ای که با اندک غفلتی ضرری هنگفت و غیرقابل جبران را به بار می آورد. گتی از پرداخت باج به ربایندگان امتناع می کند اما همزمان میل جنون وارش به اشیاء و آثار هنری قدیمی را با هزینه ای هنگفت اغناء می کند؛ او این علاقه رابا بیان اینکه "اشیاء برخلاف آدما هیچوقت ناامیدت نمی کنن" توجیه می کند، توجیهی که به نحوی دراماتیک در صحنه مرگ او زیر سؤال می رود؛ در این صحنه گتی تابلوی نقاشی محبوبش را در آغوش می گیرد و همزمان با رنج بسیار نام پل، نوه محبوبش را در آخرین لحظات زندگی اش بر زبان می آورد.
مواجهه اصلی داستان نه مواجهه جان پل گتی و آدم رباها که مواجهه او با مادر پل، گیل (میشل ویلیامز) است. گیل درست در نقطه مقابل گتی بزرگ قرار دارد، او اشتیاق چندانی به ثروتمند شدن ندارد و می تواند به راحتی از منافع مادی چشم پوشی کند. تناقضی که در زندگی گتی بزرگ دیده می شود به شکلی کمرنگتر در زندگی گیل هم دیده می شود؛ او که پیشتر حاضر شده در قبال کسب حضانت فرزندانش از حقوق و منافع مالی خود بگذرد و زندگی ساده ای را آغاز کند با ربوده شدن پل به نحوی کنایی بار دیگر وارد بازی خطرناک و پیچیده پول می شود، بازی سراسر مردانه ای که احساسات زنانه یا زنانگی در آن کوچکترین جایی ندارد و همه چیز را اعداد و ارقام تعیین می کنند.
در بین این دو کاراکتر، شخصیت فلچر چیس (مارک والبرگ) جای گرفته است، عضو سابق سی آی ای و یکی از مشاوران مورد اعتماد گتی بزرگ. در ابتدا بنظر می رسد که این شخصیت به نوعی نقشی متعادل کننده دارد اما با پیشرفت داستان مشخص می شود که چیس نه واسطه ای بی طرف و نه مهره ای متعادل کننده که یکی از وزنه های اصلی پیشبرد داستان است؛ در ابتدا او کاملا جانب رئیسش را نگه می دارد و حتی با دادن اطلاعاتی اشتباه پیرمرد را بر تصمیم خطرناک خود مصرتر می کند و به این واسطه مسیر روایت را دچار تغییری اساسی می کند. اما با گذشت زمان او آرام آرام موضع خود را تغییر می دهد و در بزنگاه حساس فیلم روبروی رییس قاطع و مقتدر خود می ایستد تا بتواند جان پل را نجات بدهد و به نوعی اشتباه پیشینش را اصلاح کند. گتی که در ابتدا در نظر دارد بواسطه حضور چیس از یکطرف مواجهه و به تبع آن تنش خود را با گیل به حداقل برساند و از طرف دیگر گیل را از فضای مردانه و مخاطره آمیز مذاکره با آدم رباها دور نگاه دارد در یک سوم پایانی فیلم وارد نبرد با مشاور خود می شود. کاراکتر چیس در نهایت باعث می شود که پیرمرد مواجهه ای درونی را تجربه کند و ببیند که نگاه تنگ نظرانه و تاجرمسلکانه او تا چه اندازه گریبان نزدیک ترین افراد زندگی او را گرفته است.در نهایت در نبردی که میان گتی و گیل در گرفته است، گیل پیروز از میدان خارج می شود. سکانس پایانی فیلم را می توان کابوس جان پل گتی بشمار آورد؛ او که خود را اسطوره ای نامیرا می دانست از دنیا رفته است و امپراطوری بزرگش با انبوهی از نفیس ترین آثار جهان به تسخیر گیل درآمده و رفته رفته از روح زندگی خالی می شود.
سی و یک نما – شب گذشته مراسم گردهمایی سریال "ساخت ایران 2" در حالی در پردیس ملت برگزار شد که حتی کارکنان این مجتمع سینمایی هم از دور ازانتظار بودن مراسم به صدا درآمدند.
سی و یک نما - مراسم تشییع پیکر زنده یاد ناصر چشم آذر آهنگساز و نوازنده پیشکسوت موسیقی کشورمان صبح امروز یکشنبه شانزدهم اردیبهشت در تالار وحدت تهران برگزار شد.
سی و یک نما – عصر گذشته شنبه پانزدهم اردیبهشت مراسم جشن انجمن بازیگران خانه تئاتر با حضور هنرمندان و اعضای خانه تئاتر در تالار وحدت برگزار شد. این مراسم با پخش سرود ملی جمهوری اسلامی ایران آغاز شد و اولین بخش مراسم اجرای زنده موسیقی سنتی توسط گروه «شروند» بود.
هما گویا(سی و یک نما ) – عصبانی نیستم قصه ی "نوید " جوان کورد شهرستانی، دانشجوی موفق یکی از معتبرترین دانشگاه های پایتخت (دانشگاه تهران)، است که عاشق همکلاسی اش "ستاره" می شود. نوید هم مثل بیشتر دانشجوهای هم سن و سالش برای خود دغدغه ها و باورهای سیاسی دارد.
باورهایی که در یک کنفرانس در حضور استاد و هم شاگردی هایش مطرح می کند و در آن از دکتر شریعتی، دکتر مصدق کد می آورد. او دنبال جنجال نیست اما وقتی ستاره از جایش بلند می شود و اعتراض می کند که چرا از دیگران "فکت" می آوری و نگاه خودت را بیان نمی کنی، انگار برای اولین بار ستاره را می بیند و در همان لحظه عاشق او می شود. بازی نوید محمدزاده در این سکانس و در دقایق اول فیلم به اندازه ای فوق العاده است که حتی نمی شود گفت که او از میمیک چهره و زبان بدنش بهره گرفته و انگار یک مثنوی کلام عاشقانه در نگاه و چهره او مخاطب را به تحسین وامیدارد. مخاطبی که از همین لحظه می فهمد که نوید برای این عشق بهای سنگینی می پردازد.
او در دانشگاه برای به دست اوردن ستاره، یک دانشجوی ستاره دار اخراجی می شود، اما ستاره مشکلی ندارد و در دانشگاه می ماند. شاید اینجا باید از ستاره می پرسیدیم که "فکت" او چیست که تا این اندازه باورهایش متزلزل است.
عصبانی نیستم بعد از چهار سال با سانسور به نمایش درآمد و بیم آن می رفت که شاید مثل بیشتر فیلم های دیر اکران شده، تاریخ مصرفش گذشته باشد و سانسور رمق آن را بگیرد که چنین نیست.اگر به گفته نوید "هشت " سال از عمر او تلف شده اما "چهار سال" جنجال و کشمکش این فیلم عاقبت به هدر نرفت.
به نظر من بخشی از سانسور فیلم نه تنها به آن صدمه نزده، بلکه عصبانی نیستم را به یک فیلم عاشقانه و جذاب نزدیک کرده که به موقع اعتراض های خود را به معضلات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی نیز عیان کرده اما بدون سیاه نمایی و شعارها و اتفاق های گلدرشت دور از ذهن.
پایان باز فیلم به مراتب از سرنوشت و سکانس های پایانی که درمیشیان برای فیلم به تصویر کشیده بود، منطقی تر و دیدنی تر است و حذف سکانس های مربوط به فروش کلیه و مردی که اصرار دارد، کلیه دومش را هم بفروشد و دیالیز شود و خودزنی این مرد فلک زده چهره بی رحمانه فیلم را حتی اگر توجیهش از طرف درمیشیان یک تلنگر سخت به مخاطب باشد هم در سلیقه من نیست.
نوید در این شهر بزرگ بی در و پیکر گم شده است و کنترل حرکاتش را ندارد. دکتر روانپزشکی که چهره اش را نمی بینیم اما به راحتی می توانیم از صدا و لحن کلامش، چهره او را تجسم کنیم (از نقاط قوت فیلم) به نوید می گوید که برای کنترل خود در هنگام عصبانی شدن با خود تکرار کند: "عصبانی نیستم". تصویری که به نظر می رسد اگر میشد صدای درون هر کس را شنید، لابد زمزمه "عصبانی نیستم" تمام شهر را پر می کرد. شهری پر از جوان های عصبانی که چند کارآکتر از آنها را در فیلم می بینیم.
بیست و هفت سال پیش در فیلم "عروس" بهروز افخمی هم همین زمزمه را می شنیدیم و تاریخ مصرف فیلم عصبانی نیستم نگذشته چرا که هنوز هم صداها همان صداست.
جوان فیلم عروس حاضر شد از وجدانش بگذرد، باورهایش را زیر پا بگذارد و شرایط پدر دختر مورد علاقه اش را فراهم کند و بعد به نوعی پوچی برسد و طغیان کند اما نوید نمی تواند از چارچوب هایش بگذرد، از باورهایش و از غیرتش. چیزی که در فیلم به آن اشاره می کند: "من کوردم".
چقدر خوب که در این فیلم درمیشیان از اسم او، از اصالت بومی، سرزمین آبا و اجدادی و زبان مادری خود نوید محمدزاده وام گرفته تا این نوید همیشه برایمان باورپذیر باشد.
نوید محمدزاده بازیگر فوق العاده ای است اما یقینا تا این لحظه در کارنامه بازیگری اش درخششی چون حضور در « عصبانی نیستم» نداشته و مسلم اینکه این فیلم بیشتر از هر چیز مدیون بازی خوب اوبعد از آن تدوین فوق العاده هایده صفی یاری است و اگر این دو پارامتر از فیلم رضا درمیشیان حذف میشد، نمره متوسط هم با اغماض به آن می دادیم.
البته بی انصافی است اگر در کنار بازی محمدزاده به درخشش رضا بهبودی در نقش پدر ستاره و بازیگر نقش هم اتاقی جنوبی نوید اشاره نکنیم.
در پایان دلیل انتخاب تیتر این یادداشت را هم توضیح بدهم که در چند قاب پوسترمعروفی در خانه نوید می بینیم از جان لنون که روی آن نوشته شده:War Is Over
که هر بار انگار این جمله مثل پتک بر پیکر روایت فیلم فرود می آید تا جایی که در انتها دنبال یک پوستر در ذهنمان می گردیم که رویش نوشته شده باشد: Game Is Over
سی و یک نما – روز دوشنبه قرار بر این بود که مراسم اکران خصوصی فیلم "خوک" ساعت هفت بعد از ظهر در پردیس کورش برگزار شود که عکاس و گزارشگر سی و یک نما برای پوشش خبری و تصویری در وضعیت سخت ترافیک تهران در یک عصر بارانی به این پردیس مراجعه کردند که هیچیک از عوامل فیلم حضور نداشتند و در حقیقت برگزاری مراسم به گونه ای تعطیل شد
پس از آن به رغم رسانه ای شدن خبر اکران این فیلم در روز چهارشنبه ، باز هم بلیتی برای این فیلم در هیچ سینمایی فروخته نشد تا اینکه روابط عمومی فیلم اعلام کرد که از امشب فیلم روی پرده می رود که هنوز مشخص نیست آیا بالاخره این فیلم اکران شده یا خیر!؟
روابط عمومی فیلم جدید مانی حقیقی روز گذشته در این باره اعلام کرده بود : جدیدترین فیلم مانی حقیقی پس از کش و قوسهای فراوان از امشب در بعضی سینماها روی پرده میرود.
اکران فیلم از امشب در سینماهای منتخب آغاز میشود و از فردا، تعداد سالنهای «خوک» افزایش پیدا میکند.
فیلم محصول موسسه تصویرگسترپاسارگاد است که به کارگردانی مانی حقیقی و سرمایهگذاری سید محمد امامی ساخته شده است.
حسن معجونی، لیلا حاتمی، لیلی رشیدی، پریناز ایزدیار، سیامک انصاری، علی باقری، مینا جعفرزاده، آیناز آذرهوش در «خوک» ایفای نقش کردهاند و رضا یزدانی، بیوک میرزایی، سهیلا رضوی و علی مصفا نیز در این فیلم حضور دارند.
در خلاصه داستان «خوک» آماده است: «حسن خشمگین است. او مدتی است موفق به فیلم ساختن نشده. ستارهی محبوبش میخواهد با کارگردانان دیگر همکاری کند. همسرش دیگر عاشقش نیست. مزاحم جذابی او را هر جا میرود تعقیب میکند. از همه بدتر، قاتلی در سطح شهر مشغول کشتن کارگردانان سینمای ایران است، اما حسن را نادیده گرفته. حسن رنجیده است: آیا او مهمترین فیلمساز این شهر نیست؟ پس چرا قاتل تحویلش نمیگیرد؟ وقتی در شبکههای اجتماعی تهمت عجیبی به حسن زده میشود، او ناچار میشود برای اعاده حیثیتش نقشهی هوشمندانهای بکشد.»
سی و یک نما - شب گذشته دوشنبه دهم اردیبهشت مراسم اکران خصوصی فیلم "خجالت نکش"به کارگردانی رضا مقصودی در پردیس سینمایی ملت در حالی برگزار شد که علاوه بر حضور تعداد بسیاری از هنرمندان، عوامل سریال پایتخت نیز حاضر بودند . این مراسم بهانه ای شد تا جشن ازدواج احمد مهرانفر هم برگزار شود.
سی و یک نما - شب گذشته مراسم اختتامیه سی و ششمین جشنواره بین المللی فیلم فجر د تالار وحدت برگزار شد و داوران این جشنواره ، برگزیدگان خود را معرفی کردند. بخش دوم گزارش تصویری این مراسم را اختصاصی 31 می بینیم
سی و یک نما - سومین جشنواره فیلم های ایرانی CineIran در تورنتو کانادا با استقبال گسترده فیلمسازان ایرانی و علاقهمندان مواجه شدهاست. در ادامه گزارش تصویری آن را می بینید: