سی و یک نما - بو در حمام، تصویر کوچکی از یک زن میبیند که کودک شیرخوارش را رو در رو در آغوش گرفته است. آری آستر، نویسنده و کارگردان، به این موتیف در «بو میترسد» (Beau Is Afraid) بارها و بارها بازمیگردد، تلنگر کوچکی که بیو در نوشتهای به مادرش میزند: «متشکرم، متاسفم که دوستت دارم»، یا با مجسمه برجکهایی که در کنار خانه مادرش است. اما اگر به تصویر حمام دقت کنید، به نظر میرسد که تصویر فرشتهسان زن، دارای ناخنهای تیز و هیولایی است که سر کودک را در دستانش نگه داشته است. این منظره، تنها یکی از جزئیات بیشمار سورئال و فرویدی فیلم است که مطمئناً از ناخودآگاه قهرمان داستان بیرون میآید و بسیار خندهدار و نگرانکننده است. بیشتر لحظات فیلم آستر همینطور است. شما نمیدانید که باید از این سفر کافکایی بو به هویت یهودی تیزبینانهاش بخندید یا احساس وحشت کنید. هر کدام از این دو احساس را داشته باشید درست است و احتمالاً آنها را همزمان احساس خواهید کرد. به هر حال خنده و ترس از ذات ما سرچشمه میگیرد و مرز بین کمدی و ترسناک بسیار نازک است. شما یا چیزی سرگرمکننده یا ترسناک میبینید یا نمیبینید. فیلم آستر شاید در برخی لحظات، شما را به وحشت بیاندازد، و شاید در برخی لحظات شاهد عجیبترین و خندهدارترین تراژدیهای یونانی باشید که تا به حال دیدهاید. با این حال، پس از زنده ماندن از دیدن اودیسه وجودی سه ساعتهی آری استر، احتمالاً سؤالاتی برایتان پیش خواهد آمد. مثلاً این چی بود تماشا کردم؟