سه شنبه, 20 تیر 1402 16:01

نگاهی به فیلم «بو می‌ترسد» (Beau Is Afraid) تازه‌ترین ساخته آری استر

نوشته شده توسط سی و یک نما
این مورد را ارزیابی کنید
(5 رای‌ها)
نگاهی به فیلم «بیو می‌ترسد» (Beau Is Afraid) تازه‌ترین ساخته آری استر نگاهی به فیلم «بیو می‌ترسد» (Beau Is Afraid) تازه‌ترین ساخته آری استر

سی و یک نما - بو در حمام، تصویر کوچکی از یک زن می‌بیند که کودک شیرخوارش را رو در رو در آغوش گرفته است. آری آستر، نویسنده و کارگردان، به این موتیف در «بو می‌ترسد» (Beau Is Afraid) بارها و بارها بازمی‌گردد، تلنگر کوچکی که بیو در نوشته‌ای به مادرش می‌زند: «متشکرم، متاسفم که دوستت دارم»، یا با مجسمه برجک‌‌هایی که در کنار خانه مادرش است. اما اگر به تصویر حمام دقت کنید، به نظر می‌رسد که تصویر فرشته‌سان زن، دارای ناخن‌های تیز و هیولایی است که سر کودک را در دستانش نگه داشته است. این منظره، تنها یکی از جزئیات بی‌شمار سورئال و فرویدی فیلم است که مطمئناً از ناخودآگاه قهرمان داستان بیرون می‌آید و بسیار خنده‌دار و نگران‌کننده است. بیشتر لحظات فیلم آستر همینطور است. شما نمی‌دانید که باید از این سفر کافکایی بو به هویت یهودی تیزبینانه‌اش بخندید یا احساس وحشت کنید. هر کدام از این دو احساس را داشته باشید درست است و احتمالاً آنها را همزمان احساس خواهید کرد. به هر حال خنده و ترس از ذات ما سرچشمه می‌گیرد و مرز بین کمدی و ترسناک بسیار نازک است. شما یا چیزی سرگرم‌کننده یا ترسناک می‌بینید یا نمی‌بینید. فیلم آستر شاید در برخی لحظات، شما را به وحشت بیاندازد، و شاید در برخی لحظات شاهد عجیب‌ترین و خنده‌دارترین تراژدی‌‌های یونانی باشید که تا به حال دیده‌اید. با این حال، پس از زنده ماندن از دیدن اودیسه وجودی سه ساعته‌ی آری استر، احتمالاً سؤالاتی برای‌تان پیش خواهد آمد. مثلاً این چی بود تماشا کردم؟

اگرچه آستر عزیز کارش را با برداشت‌های احساسی عجیب از امور غیبی و داستان‌های ترسناک عامیانه با «موروثی» (۲۰۱۸) و «میدسامر» (۲۰۱۹) آغاز کرد، اما سومین و جاه‌طلبانه‌ترین فیلمش تلاش می‌کند چیزی بسیار نامتعارف‌تر باشد. «بو می‌ترسد» حماسه‌ای لذت‌بخش، بسیار دیدنی و تقریباً مربوط به جریان آگاهی خود آستر است که در آن کارگردان، بیننده را در مشغله‌ها و دل‌مشغولی‌های شخصیت اصلی فرو می‌برد. بیو (واکین فینیکس) مردی میانسال با اضطراب و مشکلات مادرانه، توسط مادر منفعل و پرخاشگرش، مونا واسرمن (پتی لوپن) بزرگ شده است. مونا صاحب شرکت "سوپربیزینس" است که همه‌چیز از کرم ضد آکنه گرفته تا شام یخ‌زده و راه‌حل‌های افزایش امنیت خانه را توزیع می‌کند. مونا علیرغم موفقیت‌های مداومش، ادعا می‌کند که همه‌چیز زندگی‌اش را برای بزرگ کردن پسرش فدا کرده است. به خاطر این ادعا، بیو برای همیشه مدیون او خواهد بود ("متشکرم، متاسفم که دوستت دارم"). اما در واقع بیو او را به‌مثابه یک نیروی خفه‌کننده می‌بیند. بنابراین با وجود اینکه بیو ثروتی هنگفت دارد، تصمیم می‌گیرد در یک آپارتمان کهنه در شهری خطرناک و دور از مادرش زندگی کند. هنگامی بیو می‌خواهد برای ملاقات مادرش رهسپار شود، خودش را به دلیل موقعیت عملی‌ای که در آن قرار دارد، در بن بست می‌بیند و همه این‌ها تقصیر مادرش است که باعث می‌شود پسرش سفر ناامیدکننده‌ای را برای درست کردن آن موقعیت انجام دهد.

Beau Is Afraid 140204206.jpg

از اولین صحنه‌‌ی فیلم که تولد آسیب‌زای بو را به تصویر می‌کشد، تکانه‌های محافظتی بیش از حد مادرش که در حال فریاد زدن بر سر پزشکان برای کمک به خارج کردن مایعات از مجرای تنفسی نوزاد است، فیلم آستر زمینه را برای شخصیتی روان‌رنجور فراهم می‌کند که به دلیل احساس گناه به خاطر تولدش از جنب و جوش باز داشته شده است. در صحنه‌ی بعدی، بیو، چهل و چند ساله با موهای سفید و نازک، در حال صحبت با درمانگرش (استیون مک‌کینلی هندرسون) است. شرینک رابطه بیمار با مادرش را به بازگشت به چاهی که آبش سمی است، تشبیه می‌کند و اشاره به سرزنش‌های کوبنده‌ای دارد که او علیه پسرش برای جلب توجه و دامن زدن به رنجش‌اش به کار بسته است. پس از صحنه‌ی جلسه‌ی درمان، دوربین، بیو را در بیرون دنبال می‌کند، یک کابوس شهری سرشار از هرج و مرج که پر از کارناوالی از آدم‌های عجیب‌وغریب است: یک دیوانه با تفنگی آماده یورش. مردی برهنه که در خیابان‌ها پرسه می‌زند و هر کسی را که سر راهش قرار می‌گیرد با چاقو می‌زند. معتادان مرده؛ رقصندگان بی‌اختیار؛ پزشکان خون‌آلود؛ مادری که فرزندش را در ملاء عام سرزنش می‌کند؛ و یک مرد عجیب‌و‌غریب با خالکوبی‌های زیاد که بیو را تا در اصلی ساختمانش تعقیب می‌کند. سکانس بعدی مربوط به خانه وحشت‌زده بیو است، این سکانس و بیشتر سکانس‌های طول فیلم دارای جزئیات و کنش‌های بیش از حد است.

Beau Is Afraid 140204204.jpg

از نظر ادبی، آستر بو را در تضاد با خود و جهانش قرار می‌دهد، و این تضاد ماحصل بسط دنیای بیو و مادرش است. در اوایل فیلم، بیو از طریق یک کارمند یوپی‌اِس (بیل هدر) متوجه می‌شود که لوستری روی سر مونا افتاده و او به طرز وحشتناکی مرده است و بیو باید برای مراسم خاکسپاری در بستری مملو از خطرات و مسیرهای انحرافی به خانه بازگردد. اما او معمولا با خاطرات و رویاهای مادرش (نسخه جوان‌تر با بازی زوئی لیستر جونز) درگیر می‌شود، کسی که ترس‌های عمیق بو، از جمله شرم و وحشت درباره تمایلات جنسی‌اش را در خود جای داده است. مونا به او می‌گوید که پدر بو در لحظه‌ی لقاح او درگذشت و این اتفاق باعث شده تا بو در تمام زندگی‌اش از رابطه جنسی دوری کند. اما می‌بینیم که بیو از کودکی، به دنبال الین (جولیا آنتونلی در کودکی، پارکر پوزی در بزرگسالی) بوده است. علاوه بر این، بیو نوجوان (با بازی آرمن ناهاپتیان)، در یک برخورد تصادفی اولیه با الین نوجوان در یک کشتی تفریحی، به او قول می‌دهد که «منتظر»ش بماند. بیشتر نوجوانان اجازه نمی‌دهند ژست‌های عاشقانه‌ی اولیه‌ی این‌چنینی رشد آنها یا اکتشاف جنسی‌شان را متوقف کند، اما بیو در یافتن دلایلی برای دوری از تجربه‌های جدید، حتی اگر تا میانسالی باکره بماند، متخصص است. اما، او آرزوهای دیگری در سرش می‌پرواند، همانطور که در میان‌آهنگ گروه تئاتر جنگل از خودش نشان می‌دهد، جایی که بو رویای‌اش را به عنوان قهرمان یک زندگی معمولی و داستانی می‌بیند، رویایی خارق‌العاده که در آن بیو در مزرعه‌ای کار می‌کند، خانواده و زندگی‌‌ای تشکیل داده و یک سفر طولانی برای جمع و جور کردن دوباره خودش انجام می‌دهد.

Beau Is Afraid 140204203.jpg

داستان و کارگردانی آستر با فیلمبرداری پاول پوگورززلکی و طراحی تولید فیونا کروبی، مجموعه‌ای از بخش‌های بصری دیدنی و مجزا را در جهت تخیل بو خلق می‌کند. بخشی که بیو را در چنگ یک زوج روان پریش در قامت یک جراح ظاهراً خوش اخلاق و رفیق (ناتان لین، امی رایان) و دختر نوجوان «احمق» آنها (کایلی راجرز) نشان می‌دهد که شبیه یک کابوس حومه شهری است. در بخشی دیگر، فانتزی بیو از خودش به‌عنوان یک قهرمان، یک سکانس زیبای ۲۰ دقیقه‌ای توسط انیماتورهای شیلیایی خواکین کوسینیا و کریستوبال لئون خلق می‌کند که شبیه بریده‌ای زنده از تزئینات صحنه یا یک کتاب پاپ‌آپ است. در صحنه‌ی کابوس‌وار بعدی، یک هیولای غول‌پیکر با بازوهای حشره‌مانند (که شاید نمادی از پدر بو، یا مظهر اضطراب‌های جنسی بو باشد) می‌بینیم که به شخصیتی در صحنه حمله می‌کند. استر هر چه دارد و به دستش می‌رسد را روی صفحه نمایش پرت می‌کند و اصلاً مهم نیست که فیلم و شخصیت بیو چقدر عجیب و غریب شود، پوگورزلسکی آن‌ها را با حرکات نرم دوربین‌اش و با الهام‌گیری بصری مداوم ثبت می‌کند. حتی اگر تماشاگر نداد که چه اتفاقی دارد می‌افتد یا چرا می‌افتد، باز هم اهمیتی ندارد چون فیلم‌سازی استر اینگونه است و نمی‌شود سرش بحث کرد.

Beau Is Afraid 140204201.jpg

«بو می‌ترسد» تماشاگر را در هیجان نگه می‌دارد و در عین حال نمی‌تواند لحظه خاصی را نیز حل کند، زیرا کل فیلم غرق در جهان‌بینی تشدید شده بیو اتفاق می‌افتد که بی‌ربط به بسط جهان امروز ما نیست. برای بیو هرگونه ارتباطی با انسانی دیگر استرس‌زا است، گویی همه می‌خواهند او را بگیرند یا بدبختش کنند. تجربه هر لحظه‌ای از زندگی‌اش، همانند هر لحظه از این فیلم، طاقت فرسا است. اما این چشم‌انداز نگاه بیو است که هر صحنه را برجسته می‌کند. در یک سکانس، مردی از بالای وان حمام بر روی بیو می‌افتد (چرایش مشخص نیست)، بو برهنه و دادزنان به بیرون می‌دود، افسر پلیسی بیرون است، همین که بیو را با آن وضع می‌بیند، می‌گوید: بی‌حرکت بایستد، که او می‌ایستد. «‌حرکت نکن! مجبورم نکن شلیک کنم!» افسر پافشاری می‌کند بو تبعیت می‌کند، اما افسر مدام به او می‌گوید که بی‌حرکت بماند و اوضاع را تشدید می‌کند. این افسر چرا اینقدر متلاطم است، آیا این پلیس نماینده ترس بو از پلیس خوشحال است؟ مثال‌ها ادامه می‌یابد: زوجی که او را پس از تصادف با ون‌شان به خانه‌شان می‌برند؟ شبیه همسایه‌های معمولی به نظر می‌رسند، اما در واقع آدم‌رباهایی هستند که قصد دارند او را جایگزین پسر سرباز کشته شده‌شان کنند. و ارتباط نهایی بیو با الین؟ که به یک صحنه ناراحت‌کننده می‌انجامد که مفاهیم ادیپی آن با جمله "همیشه عزیزم باش" ماریا کری شروع و به خشم منتهی می‌شود.

Beau Is Afraid 140204202.jpg

فیلم در اوج خودش پیچ و تاب‌هایی ایجاد می‌کند که تماشاگران ممکن است قبلاً به آن‌ها مشکوک شده باشند. یک پایان تلخ در یک استادیوم که استعاره‌ای بیش از حد برجسته است و در آنجا بیو را به خاطر رفتارهایش قضاوت می‌کنند و بیو می‌پذیرد که گناهکار است و محکومش می‌کنند. اصلاً مهم نیست که نمادگرایی در این صحنه چقدر عجیب و غریب یا واضح است، استر فقط می‌خواهد اجرای فوق‌العاده‌ای از بازیگر اصلی‌اش بگیرد. البته لوپن، لین، رایان و پوزی همگی عالی هستند، اما فیلم ویترینی برای فینیکس است. فینیکس با یک کلاه‌گیس باریک، طولانی‌ترین حس وحشت اغراق‌آمیز، که تا به حال در فیلم ثبت شده، را همراه با یک حس شوم فرسودگی و عدم اطمینان عاطفی به نمایش می‌گذارد، که یادآور فیلم «مرد جدی» برادران کوئن (2009) است.

Beau Is Afraid 140204205.jpg

نمی‌توان فیلم‌هایی مانند «بیو می‌ترسد» را دوست نداشت، فیلم‌هایی که از هیچ ساختار متعارف یا فرمولی پیروی نمی‌کنند و پرده سینما را با محرک‌های پر از جزئیات آشفته تا خشونت تکان‌دهنده تا پوچ‌گرایی پر می‌کنند. فیلم‌هایی مانند «بو می‌ترسد» قوانین ثابت و محدودیت‌های ژانری را نادیده می‌گیرند و بیننده را به چالش می‌کشند تا به جای اینکه لقمه را صاف در دهان تماشاگران بگذارند، مجبور به کشف آنها شوند. تماشاگر در طول دیدن فیلم می‌داند که در حال تماشای چیز خاصی است، شاید در نیمه‌های فیلم عصبانی شود و فیلم را نصفه و نیمه رها کند، اما همه این واکنش‌ها برای استر ناآشنا نیست، فیلم کوتاه اولیه‌اش، «مونچاوزن» درباره مادری بود که سعی داشت مانع رفتن پسرش به دانشگاه شود. فیلم دومش «موروثی» نیز، مادر وسواسی و سرسخت با بازی تونی کولت را نشان می‌داد که فداکاری‌اش را به فرزندانش یادآوری می‌کرد. علاقه آستر به مادران ناسالم سوالاتی را درباره اینکه رابطه خودش با مادرش چگونه است، مطرح می‌کند. اما کاری که استر با «بیو می‌ترسد» می‌کند، دیدگاه شخصی غیرقابل انکارش را آشکار می‌سازد و از طرفی چیزهای زیادی برای تفسیر و تقدیر از او ارائه می‌دهد. همانطور که برخی منتقدان گفته‌اند، این فیلم نه یک شاهکار است و نه بهترین دستاورد هنری استر. بلکه این فیلم قطعه‌ای منحصر به فرد از فیلمسازی مبتکر، توانا و تحسین‌برانگیز است که باید توسط فیلمی کامل‌تر از آنچه تا کنون دیده‌ایم، به نهایت خود برسد.

عادل متکلمی آذر

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید