فیلم ابتدا زندگی فارغ بال «روبن» و همسرش (با بازی اولیویا کوک _ Olivia Cooke) را نشان می دهد که لحظات خوشی در کنار هم دارند و تورهای موسیقی شان را برگزار می کنند. اما بیماری «روبن» به یکباره زندگی شان را متحول می کند. «روبن» نیز که قادر به پرداخت هزینه عمل جراحی و درمان خود نیست، به کمپی می رود که در واقع خانه ی مردی پا به سن گذاشته به نام جو (پل راسی) است. جایی که همگی اعضایش ناشنوا هستند و قوانین مخصوص به خود را دارد.
کاری که فیلمنامه «صدای متال» می کند این است که زندگی «روبن» را در روزهای عادی به تصویر بکشد و بعد او را وارد زندگی متفاوتی در خانه «جو» و همراه با ناشنوایان کند. با گذشت زمان و با تجربه ی زندگی جدید، هویتی متفاوت را به «روبن» ببخشد و در لحظه ی آخر دوراهی سختی را جلوی روی او قرار دهد. دوراهی «روبن» بین عمل جراحی برای بازگشت به زندگی (شاید) عادی و یا ادامه زندگی با وضعیت ناشنوایی اش. حالا روبن باید انتخاب کند، میان مبارزه و انعطاف، میان هویت جدید و قدیم. البته فیلم روی انتخاب «روبن» تاکید زیادی ندارد و بیشتر قصد دارد تا دو نوع انتخاب و مزایا و مخاطراتشان را به تصویر بکشد. "همه آدم های اینجا این اعتقاد مشترک رو دارن که ناشنوا بودن به منزله ی معلولیت نیست، چیزی نیست که بخوای درستش کنی" این جمله ایست که «جو» به «روبن» می گوید. اما «روبن» بر خلاف بقیه معتقد است که باید زندگی اش را نجات بدهد و به شنوایی برسد. مخاطب نیز قرار است به تمام روزهایی که بین انعطاف در زندگی و ریسک هایی گیر افتاده فکر کند.
نقطه قوت دیگر در فیلم، پرداخت بسیار خوب به شخصیت «روبن» بوده و هر چه رو به پایان می رود این پرداخت بهتر می شود. از نحوه ی پذیرش برای حضور در کمپ گرفته تا خو گرفتن با آن. «روبن» بیماری اش را نمی پذیرد. تا جایی که کار به مرافعه با همسرش می کشد. او تنها با این امید به کمپ می رود که هنوز علاقه «لو» (همسرش) را نسبت به خودش می بیند. اما انعطاف پذیری آدمی، او را به سمت سازگاری پیش می برد. «داریوس ماردر» ( Darius Marder) نیز در مقام کارگردان اثر به خوبی و با پرداخت مناسب، این سازگاری را نشان می دهد. با پرداخت به جزئیات زندگی در خانه «جو» و نمایش خوشی و تلخی های افراد حاضر در آن مکان. «روبن» تا جایی پیش می رود که «جو» به او پیشنهاد می کند که به جای او کمپ را اداره کند. در پایان نیز بهترین پرداخت درباره مواجهه روبن با زندگی بعد از عمل است. پرداختی که عمدتا حاصل میزانسن صحیح و همچنین دکوپاژ و قرارگیری صحیح دوربین است.
در پایان نیز قرار است به تصمیم و انتخاب «روبن» فکر کنیم.
فيلم «صدای متال» در ساخت نیز بسیار خوب است و «ریز احمد» و «پل راسی» در نقش های خود عالی ظاهر شده اند.
خلاقیت در صداگذاری و استفاده از شنوایی «روبن» به عنوان شنوایی مخاطب نیز انتخاب بسیار هوشمندانه ای بوده و همزادپنداری مخاطب را به حد اعلا می رساند که می توان ادعا کرد نیمی از بار فیلم را به دوش کشیده است.
البته منطق روایی فیلم در بعضی مواقع می تواند مخاطب را آزرده کند و سوالاتی بی جواب را در ذهن او باقی بگذارد که مطمئنا برای فیلم نقص به حساب می آید.
در یک جمع بندی «صدای متال» درامی تاثیرگذار با پرداخت جزئیات عالی در کارگردانی است که محصول ۲۰۱۹ استودیوی آمازون می باشد و نهایتا برای کسانی که فیلمهایی با فضای آرام را می پسندند و طرفداران موسیقی تجربه بسیار خوبی خواهد بود.