سه شنبه, 09 دی 1393 22:53

اجازه می دهید سریال های ترکی " GEM TV" را تماشا کنیم؟

نوشته شده توسط
این مورد را ارزیابی کنید
(1 رای)
اجازه می دهید سریال های ترکی " GEM TV" را تماشا کنیم؟ اجازه می دهید سریال های ترکی " GEM TV" را تماشا کنیم؟

هما گویا (سی و یک نما)- به یکی از محرومترین نقاط کلان شهر تهران رفته ام. جائی که هنور بعضی از کوچه های تنگش لوله کشی گاز ندارد. قبلا یک بار از برنامه "در شهر" خواسته بودم تا گزارشی از این محله در حومه "نصیرآباد" تهیه کنند اما ون این برنامه حتی نتوانست وارد این کوچه های غیر معمول بشود و خرابی ها عدم لوله کشی گاز را هم توجیه می کرد. خیابانهای اصلی جوی های بزرگ و لجن گرفته ای دارد که از آنها به جای باکس آشغال هم استفاده می شود. به اطرافم توجه بیشتری میکنم . این محل چقدر بچه دارد! همان هایی که قرار است آینده کشورمان را بسازند! در این میان چشمم به مغازه کوچکی می افتد با ویترین شیشه ای مستتر شده رنگ روغن و درب نیمه بازی که با یک چادر برزنتی پوشانده شده است. روی شیشه مغازه نوشته شده: "آرایشگاه فاطماگل (ویژه بانوان)".به فکر فرو میروم و تاسف می خورم....

چند در صد از مردم ایران سریال های ترکی را از طریق ماهواره دنبال می کنند؟ چه قشری بیشتر مخاطب این مجموعه ها هستند؟ چرا نسبت مخاطب قشر پایین جامعه و قشر مرفع خیلی با هم متفاوت نیست؟ آیا افراد تحصیل کرده و فرهنگی هم سریال های ترکی را دنبال می کنند؟ چند درصد از قشر تحصیلکرده ما پای ماهواره ها می نشینند اما منکرتماشای این سریال هاهستند؟ آیا دلیل استقبال از این سریال ها صرفا عبور از خط قرمزها، دیدن لباس های رنگارنگ و روابط آزاد است؟ دیدن مجموعه های تلویزیونی کشور ترکیه چه تاثیری در اقتصاد و جلب توریست این کشور دارد؟ و مهمترین سوال اینکه: این سریال های ماهواره ای هستند که مخاطب تلویزیون خودمان را کم کرده یا بی کیفیتی برنامه های تلویزیون ما مخاطب ماهواره ای را مشتاق دنبال کردن نگه داشته است؟

عمده ی دغدغه من برای نوشتن این مقاله همین سوال آخر است و پاسخ آن که هیچ چیز مثل یک قصه ی پر کشش نمی تواند مخاطب جعبه جادوئی را جلب کند و بارها ثابت شده که بیشتر مردم ما با یک سریال خوب ایرانی بهترو بیشتر از سریال های ماهواره ای ارتباط برقرار می کنند.

قصه ها روان روایت می شوند حتی اگر ضعیف و پیش پا افتاده باشند

اجازه دهید مقایسه ای بین 90 درصد سریالهای ایرانی با نمونه ترکی آن داشته باشیم. این به هیچ عنوان دفاع از برنامه سازی اهالی استانبول و آنتالیا نیست و مسلم این است که آنها سریال های قوی و قابل تحسینی نمی سازند اما بسیار قصه پرداز های خوبی هستند و خیلی روان قصه می گویند.

شخصیت هائی باورپذیر که بخصوص برای قشر معمولی جامعه همذات پنداری ایجاد می کنند

مثالی میزنم ، لطفا توجه کنید. در سریال های ایرانی هم عمده ی قصه ها شبیه به مشابه ترک آن هستند. مردان به زن های وفادارشان خیانت می کنند، همسر پنهانی موقت و دائم دیگری دارند و معمولا بیشتر خانم ها باردار بوده و در انتظار فرزندی خواسته و یا نا خواسته هستند. اما فرق این دو در چیست؟ زن بازی خورده ی ایرانی مغموم و افسرده هر روز دست پختش بهتر می شود و خانه را بهتر مرتب می کند و دلسوزتر و مهربانتر و البته ساده لوح تر می شود (یا خودش را به ساده لوحی می زند) و همیشه در انتها یا می بخشد و یا خدا تقاص او را از شوهر هوسرانش می گیرد و نادم و پشیمان به آغوش خانواده بر می گرداند. گاهی هم در خیابان تصادف کرده و به کما میرود و حتی اهدای عضو می کند. این مرد نا اهلی که شرعا در جامعه ایرانی نا اهل هم نیست.

حالا نگاهی کنیم به سریال "روزی روزگاری" محصول کشورترکیه: مرد خیانت می کند. همسرش را طلاق می دهد. همسر دیگری می گیرد و خانواده اش را بی سرپرست و بی خانمان رها می کند اما زن، مقتدرانه خانواده را در پناه خود می گیرد. بازیگر میانسال این نقش در کشورش جائی برای نشان دادن استعدادهای خود پیدا کرده و به عنوان یکی از بهترین بازیگران بین المللی انتخاب و برای این ارائه این نقش تحسین می شود و نه تنها مخاطب هم وطن خود بلکه مخاطب دیگر کشورهای آسیائی و حتی اروپائی را هم به خود جلب می کند. چرا که تصویرگر زنی است که با هم جنسان خود فراتر از مرزها همذات پنداری دارد.

حتی می توانند یک دوران تاریخی را به گونه ای تحریف کنند که مردم فریب بخورند

مثالی دیگر: سریالی ساخته می شود به نام شکوه سلطانی یا همان "حریم سلطان". حتی طراحی لباس ها نیز به سبک اروپائی بوده و هیچ ارتباطی با دولت عثمانی آن زمان کشور ترکیه ندارد اما با همین طراحی لباس قدم اول جلب توجه را بر می دارد. از نظر کارگردانی، قصه پردازی، طراحی صحنه، فیلمبرداری، تدوین مناسب و موسیقی جای هیچ بحثی نیست که جایگاه قابل توجهی دارد. از تاریخ دروغ می سازد و در لابلای حقایق بدیهی به خورد مخاطب می دهد. تکرار می کنم که تاریخ را تحریف می کند اما استادانه این کار را میکند اما ما حتی بلد نیستیم تاریخ واقعی خودمان را باورپذیر به تصویر بکشیم.

سازندگان این سریال آنقدر دستشان در کار باز و خیالشان راحت است که حتی وقتی رئیس جمهور "رجب طیب اردوغان" هم اعتراض می کند که این سریال به گونه ای دولت عثمانی را به تصویر کشیده که انگار پادشاهان فقط در حرمسرا به سر می بردند و خواهان توقف آن می شود هم کاری از پیش نمی برد.

ما چقدر سریال تاریخی پر مخاطب خوب ساخته ایم؟ ماجرای سریال اخیر کمال تبریزی بالاخره به کجا کشید با آن همه بودجه ای که صرف آن شده بود؟ چرا سریال خوب جعفری جوزانی یعنی در چشم باد مخاطب داشت؟ آیا روزگار قریب یکی از ماندگارترین سریال های تاریخی و شخصیت پرداز ما نیست؟

وقتی که یک تاجر خرده پای بدلیجات دربازارشیراز تعریف می کرد که "ست جواهرات بدلی" خرم سلطان به چه تعداد وارد ایران شده و چقدر فروش داشته واقعا متاسف شدم از اینکه کشوری غیر نفتی مثل ترکیه که به هیچ عنوان بضاعت ما را در هیچ زمینه ای ندارد چطور از طرق مختلف ارز به کشورش وارد می کند و توریست ها را جلب می کند.

بی انصافی روشنفکرانه ای است اگر بگوئیم سریال حریم سلطان به دلیل عبور از خط قرمزها جلب توجه می کند. سریالی که یازده نویسنده و چهار کارگردان دارد و نیمی از عوامل پشت صحنه آن اروپائی هستند.

یک سریال خوب، چه ویژگی هائی دارد؟

نقش موسیقی در سریال های ایرانی چیست ؟

آیا موسیقی یک فیلم یا سریال فقط تیتراژ یک اثر را باید در بر بگیرد ؟

یکی از پرطرفدارترین سریال های ترکیه "آسی" است که دو سال پیش توجه زیادی را در ایران به خود جلب کرده بود. سریالی که فکر می کنم اگر ایران هم آن را خریداری می کرد و روی آنتن می برد بسیار پر مخاطب تر از سریالهای کره ای بود و از نظر فرهنگی نیز شباهت های زیادی به باورهای ما داشت. نه در آن کسی لباس باز می پوشید و نه صحنه های داشت فراتر از مواردی که در سریال های کره ای به راحتی سانسور می شوند. این سریال در یکی از روستاهای دور افتاده به نام "انتاکیه" در نزدیکی مرز کشور"سوریه" ساخته شده و بیشتر لوکیشن آن را طبیعت و خانه های روستائی تشکیل می دادند که از نظر بصری زیبا و چشم نواز بود و تصویربرداری در آن نقش موثری داشت. فکر نمی کنم قبل از این مجموعه کسی نام "انتاکیه" را در ترکیه شنیده بود و یا در نقشه جغرافیا دنبال آن می گشت.

"آسی" یک قصه ی خوب داشت و البته عامه پسند که لازمه ی یک سریال است چرا که تفاوت سریال تلویزیونی و فیلم سینمائی هم در همین است که سریال باید بتواند مخاطب عام را به خود جلب کند و اگر در کنار آنها، مخاطب خاص هم پای گیرنده اش بنشید که اوج موفقیت آن است. آسی قصه ای عاشقانه در بستری روانشناسانه داشت و خرده قصه هائی به جا و پر تعلیق. یک فیلم سینمائی می تواند گاهی روایتگر هم نباشد اما سریال یعنی مجموعی از روایت ها. از پیرنگ و خرده پیرنگ ها و از شاخه هایی که بستر حیات قصه می شوند.

و موسیقی این سریال که در جای جای آن نقش دارد و با تغییر ریتم و اجرا به باورپزیری آن بسیار کمک می کند تا جائی که موزیک متن این سریال از خود آن فراگیرتر و مشهورتر می شود و چندین جایزه می گیرد.

شخصیت ها، مهره ی سوخته نیستند

یکی دیگر از ویژگی های سریال های غیر ایرانی از جمله ترک در این است که پرسوناژ ها قابلیت حذف شدن و قصه قابلیت اضافه شدن شخصیت های جدید را دارد تا تنور قصه سرد نشود. ویژگی که ما در مجموعه های ایرانی، کمتر به آن توجه داریم.

سریالهای "فاطماگل" و یا "کارادائی" که حتا در فرانسه و روسیه و رومانی هم پخش می شوند گر چه مجموعه های چندان با کیفیتی نیستند اما در زمینه قصه گوئی بسیار موفقند. شخصیت ها به موقع وارد و به موقع خارج می شوند و یا قبل از اینکه داستان رو به سردی برود یکی از شخصیت های فرعی در متن قرار می گیرد و اصولا هیچ شخصیتی فرعی محسوب نمی شود. و همانطور که هر فردی در زندگی واقعی خود داستانی دارد در این سریال ها هم قصه ی زندگیش گفته می شود و حتی یک بچه کوچک هم فرصت می کند تا قهرمان بخشی از مجموعه شود و این برگ برنده ای بسیار موثر است .(گر چه تجمل و لباس های رنگارنگ که سلیقه کارگردان "فاطماگل" است و در عشق ممنوع هم از این امتیاز برای جلب توجه به خوبی وام می گرفت و مخاطب عام را بیشتر به ساخته اش جلب می کرد موثر بوده، اما تاثیرش به اندازه قصه گوئی منطقی و کارگردانی خوب آن نیست).

حضور پر رنگ سریال ساز های زن، نگاه به قصه های مکتوب و استفاده از رمان هائی که مورد استقبال قرار می گیرند.

مورد دیگری که بد نیست به آن اشاره کنم اینکه: موفق ترین کارگردان های سریال های ترک کارگردان های زن هستند. واقعا هم یک زن می تواند قصه گوی بهتری باشد اما چرا ما سریال ساز زن ایرانی کم داریم و چرا این میدان جای مناسبی برای حضور آنها نیست؟

بیشتر سریال های پر مخاطب ترکیه اقتباسی از روی رمان های پر فروش است و "فاطماگل" هم از روی یک رمان ساخته شده. آیا ما رمان هائی مناسب برای ساخت سریال نداریم؟ آیا از روی کتاب "سهم من" "پرینوش صنیعی" نمی توان سریال ساخت؟ آیا کتاب های "مرحوم اسماعیل فصیح" منبع با ارزشی برای ساخت سریال نیست؟ حتی "ثریا در اغما"؟

چرا بستر قصه های ما در سریال ها، کلان شهرها و شهرهای شناخته شده است؟ چرا زیبائی های کشورمان را مثل ترکیه به رخ نمی کشیم؟ آیا دیدنی های کشورما در تهران، شهرهای شمالی، وجریره کیش خلاصه می شوند؟

و چاره ی کار چیست....

آیا نباید این خط قرمزهای غیر واقعی و سلیقه ای را پاک کنیم تا بشود یک قاضی مجرم ویا یک پزشک خلافکاردر قصه داشته باشیم و یا یک کودک، پدر و مادر بدی داشته باشد و اگر اعتراضی هم شد، مدیران با منطق ازپرداختن به آن دفاع کنند؟ آیا نشان دادن زندگی هائی که کاریکاتوری از زندگی واقعی هم نیستند مردم را از تلویزیون دور نمی کند؟

ما باید باور کنیم که نمی توانیم دستمان را جلوی چشم بیننده قرار دهیم، نمی توانیم با جمع کردن دیش های ماهواره مردم را به تلویزیون خودمان دل مشغول کنیم. ما باید کاری کنیم که مردم خودشان روی برگردانند و جلب برنامه های تلویزیون شوند. در این بین هیچ اشکالی هم ندارد تا نکات مثبت سریال های کشورهائی که فرهنگی نزدیک به ما دارند را عادلانه ببینیم و از آن استفاده کنیم. و کلام آخر اینکه بزرگترین مقابله فقط رقابت هوشمندانه است و بس. و گرنه "اجازه بدهید سریال های ترک را در جم تی وی ببینیم".

منبع: نوآوران

 

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید