تکرار می کنم، بعضی نگاه ها و منظورم بعضی لحظات نیست.
و نگاه تو ناهید کیانی در تاریخ ثبت شد.
نگاهی که پر از حرف است و پر از درد
نگاهی که انگار فریاد میزد:
"خدایا! چرا من !؟ چرا اینجا!؟"
چقدر بی روحیه بازی کردی. می گویم بازی چون در تو مبارزه ندیدم. انگار دلیلی برای مبارزه نداشتی. تو خودت را بازنده ی یک بازی می دانستی که ربطی به تو نداشت.
شاید هربار که امتیازی می دادی به زحمت هایت برای رسیدن به المپیک فکر می کردی.
بر عکس تو:
کیمیا علیزاده چقدر مصمم و با انگیزه بود و تو چقدر خودت را باخته بودی.
البته که از تو توانمندتر هم بود و با تجربه تر اما تو او را حریف خود نمی خواستی
انگار خاطره ها را مرور می کردی
این نگاه تو در تاریخ ثبت خواهد شد
هما گویا
چهارم مرداد هزار و چهارصد