سی و یک نما* _ از ابتدا قرار بر این بود که سردبیر و هر کدام از دبیران تحریریهی سی و یک نما در پایانِ سی و هفتمین جشنوارهی فیلم فجر، یک فیلم را به عنوانِ بهترین فیلم از نگاه خود معرفی کنند. وقتی در نهایت همه به یک فیلم و یک نام رسیدیم تصمیم گرفتیم مجموعهای از نگاهها و نظراتِ تحریریهی سی و یک نما را در قالب یک مطلبِ واحد بر روی خروجی سایت قرار دهیم.
هما گویا/سی و یک نما – استاد! سلام عرض کردم. آقای مسعود خان فراستی، ساز مخالف نقد سینمای ایران که این روزها در برنامه ی «هفت» اصلا نمی شناسمت.خیلی ها مخالفت بودند و هستند، اما من جزوشان نبودم و حالا هستم. برای من قابل احترام بودی چون شهامت این را داشتی که از عقیده ات دفاع کنی که این روزها، حتی نقد نوشتن با شهامت هم "شهامت" می خواد. در گوشی بگم که من هم این شهامت رو دارم وپای عواقبش بوده و هستم.
سی و یک نما- در ایام جشنواره فیلم فجر، اهالی سینما به جز حضور در پردیس سینمایی "ملت" و "چارسو: که به اصحاب رسانه و هنرمندان اختصاص دارد، به همراه مردم نیز فیلم ها را رصد می کنند.
هما گویا / سی و یک نما_فیلم با سکانس آغازینش ما را شوکه می کند. تعقیب و گریز یک پلیس مواد مخدر(هومن کیایی) و یک فروشنده خرده پای مواد که، موادفروش در حال فرار، داخل گودالی که مشغول خاکبرداری هستتد می افتد و لودر بدون آنکه سقوط او را دیده باشد، چاله را با خاک پر و بعد هم غلطک زمین را صاف می کند و مرد در زیر خاک زنده به گور می شود و هیچکس از سرنوشت او با خبر نیست حتی پلیسی که در تعقیب اواست.
سی و یک نما_ هر دهه که میگذرد در حوزههای مختلف و با تخصصهای متفاوت، چهرههای تازهای معرفی و مطرح میشوند. چالش عکس مقایسه چهرهها پس از ده سال که در فضای مجازی بسیار طرفدار پیدا کرد؛ ما را به این فکر انداخت تا در این مطلب به برخی از نامهای شاخصی که در سینمای ایران، ده سال پیش آنها را نمیشناختیم و حالا تبدیل به ستارههایی مطرح شدهاند، اشاره کنیم. بدیهی است که اسامیِ دیگری نیز قابل ذکر هستند که تمامیِ آنها را در این مقال نمیتوان گنجاند و یا اینکه شروع مطرح شدنشان از مرز ده سال به عقبتر باز میگردد. در ادامه با معرفی این چهرهها همراهمان باشید.
سی و یک نما_ در حالی که نوید محمدزاده، مطرحترین بازیگر مرد این روزهای سینمای ایران است و بعید نیست که در مراسم اسکار ۲۰۱۸ نیز توجه خاصی به بازی او شود، به نظر میرسد صحبت کوتاه او به زبان کردی در جشنواره فیلم سلیمانیه عراق که کرد زبان هستند؛ چندان به مذاق بعضیها خوش نیامده است. در حالی که او بسیار هوشمندانه آنها را همزبان خواند و نه اینکه طوری صحبت کند که انگار دم از همبستگی کردهای ایران و عراق به عنوان یک ملت واحد بزند و بخواهد احساسات یک قوم را تحریک یا تهییج کند. حتی در انتها هم از جمله کوتاه "زنده باد کُرد" با اشارهی فردی (هر بژی کورد) یاد کَرد و نه اینکه با ابهام بگوید "زنده باد کردستان" (بژی کورد)
ریحانه محمودی/ سی و یک نما_ «میگن اگه چوپان نباشه گوسفندها تلف میشن، یا گم میشن یا گرگ بهشون میزنه یا از گرسنگی میمیرن، چون مغز ندارن. هرکی که مغز نداره به چوپان احتياج داره، یه چوپان دلسوز... چوپان حکم پدر گوسفندهارو داره، آدم بدون پدر هیچی نیست. این چوپانه ما همه گوسفنداشیم، اون به ما میگه کِی بریم، کجا بریم، چی کار کنیم، کِی بشینیم، کِی پاشیم، کِی بمیریم.» شاید همین چند خط بس بود برای این که به تماشای «مغزهای کوچک زنگ زده» ترغیب شویم، ولی علاوه براین، در این مطلب، ده دلیل دیگر را نیز با شما به اشتراک میگذاریم.
ریحانه محمودی(سی و یک نما) - فرش قرمز و مراسم فوتوکالِ فستیوالهای جهانی را میتوان محلی برای نمایش بخشی از هویت فرهنگی و سبک پوشش ملیتهای مختلف دانست؛ این موضوع برای ایرانیان، به خصوص در دههی گذشته از اهمیت بیشتری برخوردار بوده و توجه مضاعفی را نیز به خود معطوف کردهاست. این روزها که فستیوال ونیز با حضور رنگارنگ هنرمندان مطرح در حال برگزاریست؛ بهانهای به دست آوردیم تا نگاهی به ده پوشش برتر چهرههای ایرانی روی فرش قرمز جشنوارههای جهانی داشته باشیم. با ادامهی مطلب همراهمان باشید.
سی و یک نما-علی نصیریان رئیس بیستمین جشن بزرگ سینمای ایران، فهرست نامزدهای این رویداد را که بر اساس آراء داوران انتخاب شدهاند به ترتیب حروف الفبا (نام فیلم) به شرح زیر اعلام کرد:
هما گویا(سی و یک نما ) – عصبانی نیستم قصه ی "نوید " جوان کورد شهرستانی، دانشجوی موفق یکی از معتبرترین دانشگاه های پایتخت (دانشگاه تهران)، است که عاشق همکلاسی اش "ستاره" می شود. نوید هم مثل بیشتر دانشجوهای هم سن و سالش برای خود دغدغه ها و باورهای سیاسی دارد.
باورهایی که در یک کنفرانس در حضور استاد و هم شاگردی هایش مطرح می کند و در آن از دکتر شریعتی، دکتر مصدق کد می آورد. او دنبال جنجال نیست اما وقتی ستاره از جایش بلند می شود و اعتراض می کند که چرا از دیگران "فکت" می آوری و نگاه خودت را بیان نمی کنی، انگار برای اولین بار ستاره را می بیند و در همان لحظه عاشق او می شود. بازی نوید محمدزاده در این سکانس و در دقایق اول فیلم به اندازه ای فوق العاده است که حتی نمی شود گفت که او از میمیک چهره و زبان بدنش بهره گرفته و انگار یک مثنوی کلام عاشقانه در نگاه و چهره او مخاطب را به تحسین وامیدارد. مخاطبی که از همین لحظه می فهمد که نوید برای این عشق بهای سنگینی می پردازد.
او در دانشگاه برای به دست اوردن ستاره، یک دانشجوی ستاره دار اخراجی می شود، اما ستاره مشکلی ندارد و در دانشگاه می ماند. شاید اینجا باید از ستاره می پرسیدیم که "فکت" او چیست که تا این اندازه باورهایش متزلزل است.
عصبانی نیستم بعد از چهار سال با سانسور به نمایش درآمد و بیم آن می رفت که شاید مثل بیشتر فیلم های دیر اکران شده، تاریخ مصرفش گذشته باشد و سانسور رمق آن را بگیرد که چنین نیست.اگر به گفته نوید "هشت " سال از عمر او تلف شده اما "چهار سال" جنجال و کشمکش این فیلم عاقبت به هدر نرفت.
به نظر من بخشی از سانسور فیلم نه تنها به آن صدمه نزده، بلکه عصبانی نیستم را به یک فیلم عاشقانه و جذاب نزدیک کرده که به موقع اعتراض های خود را به معضلات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی نیز عیان کرده اما بدون سیاه نمایی و شعارها و اتفاق های گلدرشت دور از ذهن.
پایان باز فیلم به مراتب از سرنوشت و سکانس های پایانی که درمیشیان برای فیلم به تصویر کشیده بود، منطقی تر و دیدنی تر است و حذف سکانس های مربوط به فروش کلیه و مردی که اصرار دارد، کلیه دومش را هم بفروشد و دیالیز شود و خودزنی این مرد فلک زده چهره بی رحمانه فیلم را حتی اگر توجیهش از طرف درمیشیان یک تلنگر سخت به مخاطب باشد هم در سلیقه من نیست.
نوید در این شهر بزرگ بی در و پیکر گم شده است و کنترل حرکاتش را ندارد. دکتر روانپزشکی که چهره اش را نمی بینیم اما به راحتی می توانیم از صدا و لحن کلامش، چهره او را تجسم کنیم (از نقاط قوت فیلم) به نوید می گوید که برای کنترل خود در هنگام عصبانی شدن با خود تکرار کند: "عصبانی نیستم". تصویری که به نظر می رسد اگر میشد صدای درون هر کس را شنید، لابد زمزمه "عصبانی نیستم" تمام شهر را پر می کرد. شهری پر از جوان های عصبانی که چند کارآکتر از آنها را در فیلم می بینیم.
بیست و هفت سال پیش در فیلم "عروس" بهروز افخمی هم همین زمزمه را می شنیدیم و تاریخ مصرف فیلم عصبانی نیستم نگذشته چرا که هنوز هم صداها همان صداست.
جوان فیلم عروس حاضر شد از وجدانش بگذرد، باورهایش را زیر پا بگذارد و شرایط پدر دختر مورد علاقه اش را فراهم کند و بعد به نوعی پوچی برسد و طغیان کند اما نوید نمی تواند از چارچوب هایش بگذرد، از باورهایش و از غیرتش. چیزی که در فیلم به آن اشاره می کند: "من کوردم".
چقدر خوب که در این فیلم درمیشیان از اسم او، از اصالت بومی، سرزمین آبا و اجدادی و زبان مادری خود نوید محمدزاده وام گرفته تا این نوید همیشه برایمان باورپذیر باشد.
نوید محمدزاده بازیگر فوق العاده ای است اما یقینا تا این لحظه در کارنامه بازیگری اش درخششی چون حضور در « عصبانی نیستم» نداشته و مسلم اینکه این فیلم بیشتر از هر چیز مدیون بازی خوب اوبعد از آن تدوین فوق العاده هایده صفی یاری است و اگر این دو پارامتر از فیلم رضا درمیشیان حذف میشد، نمره متوسط هم با اغماض به آن می دادیم.
البته بی انصافی است اگر در کنار بازی محمدزاده به درخشش رضا بهبودی در نقش پدر ستاره و بازیگر نقش هم اتاقی جنوبی نوید اشاره نکنیم.
در پایان دلیل انتخاب تیتر این یادداشت را هم توضیح بدهم که در چند قاب پوسترمعروفی در خانه نوید می بینیم از جان لنون که روی آن نوشته شده:War Is Over
که هر بار انگار این جمله مثل پتک بر پیکر روایت فیلم فرود می آید تا جایی که در انتها دنبال یک پوستر در ذهنمان می گردیم که رویش نوشته شده باشد: Game Is Over