هما گویا (سی و یک نما ) – قرار نیست خیلی این سکانس طولانی باشد. قرار هم نیست خیلی این چهره را ببینیم و با او آشنا شویم حتی وقتی صورت خسته و تکیده اش را به شیشه مینی بوس چسبانده . زن به خانه برمی گردد. هوا تاریک است.یکی او را تعقیب می کند . زن می ترسد و در حین فرار تصادف می کند و می میرد. مخاطب فیلم انزوا، نه در ظاهر این زن رنجور،نمادی از زنی خود فروش می بینیم و نه مرگ او را خودکشی.به راحتی در همین سکانس با زنی زجر کشیده رو به روست و خیلی زود باور می کند که باید شاهد فیلم جذابی باشد اما اینطور نمی شود
هما گویا (سی و یک نما) – در حالی که پیک پر بازدیدترین برنامه های تلویزیون مدتهاست به کارهای تولیدی و ترکیبی چون "نود" ،" ماه عسل" ، " خندوانه " و یا "دورهمی" تعلق دارد و سال هاست هیچ سریالی خیابان ها را خلوت نمی کند و فقط "پایتخت ها" و یا آنهایی که به سرپرستی قلم توانای "برادران قاسمخانی " به تازگی مغضوب شده در این میان استثنا هستند و این اواخر "نوار زرد" اقبالی برای جلب مخاطب داشته که بازهم با مخاطب دودهه گذشته فاصله دارد، سریال هایی که نام "سروش صحت" به عنوان کارکردان و یا یکی از نویسندگان در تیتراژ می آید توانسته با مخاطب چنان ارتباطی برقرار کند که این روز ها همه مشتاقانه منتظر فصل دوم سریال "لیسانسه ها" باشند.سریالی که به ما با هم خندیدن را می آموزد و البته با هم همدلی کردن را.
هما گویا (سی و یک نما) – به نظرم کارآکترهای زن با نام "مشرقی" در فیلم های جیرانی هر کدام گوشه ای ازشخصیت ناآرام سینماگر اوست که برای فاصله گرفتن از آنها در غالب شخصیت یک زن و نه مرد در فیلم هایش امضا می کند تا از آنها دور شود. شخصیت هایی که هم قربانی هستند و هم می توانند قربانی بگیرند. درست مثل صحرا مشرقی در فیلم خفه گی.
هما گویا (سی و یک نما) – "خانواده من دوست داشتند که من دکتر بشم و یا در نهایت مهندس و خودم می خواستم یک وکیل شوم و در کنارش یک کمدین. به این ترتیب گزینه های من از نظر خانواده ام این بود : اول، پزشک / دوم، مهندس / سوم، وکیل / چهارم : عضو داعش و پنجم / یک کمدین"
فیلم کمدی – رمانتیک "بیمار بزرگ" از آن دسته فیلم هایی است که شاهکار محسوب نمی شود اما بسیار حالمان را خوب می کند. بخصوص ما که ایرانی هستیم و فرهنگی نزدیک به فرهنگ کشور پاکستان داریم ومسئله مهاجرت و فاصله بین جهان خود و جهان غرب را با فرستادن بچه هایمان برای پیشرفت و ادامه تحصیل و یا کوچ دست جمعی به معنای واقعی درک می کنیم. درکی که در لابه لای دیالوگ های این فیلم می توانیم به آن برسیم.
فیلم بیمار بزرگ با نگاهی به یک داستان واقعی ساخته شده و از دو نویسنده وام گرفته که یکی پاکستانی تبار و دیگری آمریکائی است و این بسیار در واقعی شدن شخصیت ها و شخصیت پردازی درست فیلم موثر بوده است.به خصوص که در واقع این فیلم بخشی از زندگی خود بازیگر اصلی فیلم یعنی "کمیل نانجیانی" است.
کمیل نانجیانی بازیگرپاکستانی - آمریکایی در نقش شخصیت اول این فیلم که بسیار بازی درخشانی از خود ارائه داده ، یکی از نویسندگان این اثراست که باعث شده تا شاهد فیلمی خلاقانه با وفاداری به فرهنگ شرقی را در قاب تصویر بی هیچ بی انصافی و سیاه نمایی ببینیم.از مزیت های نانجیانی به این نیز باید اشاره کرد که چهره ای به شیرینی و دلپذیری اجرای استندآپ ها و بازی هایش در فیلم و سریال دارد.
کمیل که از هنرپیشه های محبوب سریال های تلویزیونی است در این فیلم بیش از پیش توانائی هایش را به رخ بیننده می کشد و از آنجا که خود یک "استندآپ کمدین" مطرح است و در این فیلم هم نقش خودش (جوان پاکستانی را بازی می کند که همین شغل را دارد) می توانیم از استندآپ کمدی او که خارج از هر نوع ابتذال و لودگی است و مهمترین دغدغه هایش را در بستر طنز به چالش می کشد لذت ببریم و می تواند کلاس درسی باشد برای کسانی که می خواهند درک درستی از استندآپ داشته باشند.
صحنه ها و دیالوگ های بی نظیری در این فیلم وجود دارد. مثل وقتی که کمیل در یکی از استندآپ هایش می گوید:
"خانواده من دوست داشتند که دکتر بشم و یا در نهایت مهندس و خودم می خواستم یک وکیل شوم و در کنارش یک کمدین. به این ترتیب گزینه های من از نظر خانواده ام اینطور بود : اول، پزشک / دوم، مهندس / سوم، وکیل / چهارم : عضو داعش و پنجم / یک کمدین."
و یا دیالوگ بسیار خوب دیگری که در پاسخ به خانواده اش وقتی مادر می گوید:"ما به خاطرتو مهاجرت کردیم. پدرت مجبور شد تا دوباره امتحان بده و به دانشگاه بره و در سن پنجاه سالگی کنار هم کلاسی های بیست ساله بنشینه و... و ..."
کمیل در پاسخ می گوید : "من مدت هاست نماز نمی خونم و اسلام را هم می خواهم با نگاه خودم پیدا کنم و به آن ایمان داشته باشم و نه اینکه به خاطر شما مسلمان باشم. این یک حقیقتی است، وقتی فرزندتان را به اینجا می آورید هر کاری هم بکنید اوتحت الشعاع فرهنگ کشور جدید و پیشرفته قرار می گیرد و دیگر صرفا به فرهنگ و آداب و رسوم زادگاهش تعلق ندارد و این انتخاب خود شما بوده و نه من"
و خیلی از دیالو گ ها و موقعیت هائی که حتما از آن لذت خواهید برد.
فیلم بیمار بزرگ داستان عشق کمیل و امیلی (با بازی" زو کازان" نوه کارگردان بزرگ الیا کازان)است که در ادامه امیلی به یک بیماری سخت ویروسی دچار می شود و به کما می رود. در کشاکش این بیماری ما با خانواده های این دو آشنا می شویم و با شخصیت پردازی های بسیار خوب و بازی های درخشان آنها (بخصوص هالی هانتر در نقش مادر امیلی) وارد زندگی پر چالش والدین می شویم.
هما گویا (سی و یک نما ) – در دو سریال "نابرده رنج" و "بچه های نسبتا بد"، حضور چهره ای توجه مخاطبان تلویزیون را جلب کرد که سالها پیش حامد بهداد نیز به رغم درخشش در سینما با حضور در یک سریال تلویزیون به یکی از محبوب ترین ها بدل شد.در سینما،اوج درخشش حامد بهداد فیلم "بوتیک" بود و اوج درخشش این بازیگرجوان فیلم "ملکه".
هما گویا(سی و یک نما ) – هر وقت در جمعی حسن معجونی را می دیدم، آنچنان سعی می کردم با او برخوردی نداشته باشم که گاه به دیوار می خوردم. حسن معجونی برای من یک نابغه تئاتر بود که حتی نمیشد یک دقیقه تحملش کرد. او دقیقا همانی بود که در "مسافران" رامبد جوان از یک سیاره دیگر می آمد. بی احساس ، سرد و یخزده. مطمئنم خیلی ها با این حس من موافقند و چه خوب که در مسابقهی جذاب و دیدنی خنداننده شو ما با حسن معجونی ای آشنا شدیم که دوستش داریم حتی وقتی از رشت برایمان ویدئو میفرستد.
در خنداننده شو ما فرصت کردیم تا داشته های شقایق دهقان را بشناسیم و بفهمیم که او بیش از یک بازیگر خوب پتانسیل دارد که زیر نور هر ماهی برود و ساختمان پزشکانی را به وجد بیاورد. با خنداننده شو اشکان خطیبی ای را شناختیم که گرچه در چند برخوردی که با او داشتم متوجه شدم که چقدر حساس و زود رنج است، اما حالا می بینم که بیشتر این حساسیت ها و زودرنجی هایش نشات گرفته از احساس پاکی است که دارد. مهربان است ، منصف است و کارش را خوب بلد است . و اما... رامبد جوان. از او چیزی نمی گویم و حتی از خندوانه اش چرا که می دانم با تمام شدن این برنامه همگی فرصت خواهیم داشت که به نقشی که او و برنامه اش در این چند سال بر ارتباط با فرهنگی تازه در مدیومی بسیار تاثیر گزارچون رسانه ملی داشته فکر کنیم و منصفانه قضاوت کنیم که خندوانه جاده صاف کن چه برنامه هایی شد و تا چه اندازه به ما حس خوب داد.
مورد دیگری را هم باید درباره حسن معجونی بگویم تا یادم نرفته!! در برنامه خنداننده شو حسن معجونی جدی کار می کرد اما نه بی تفاوت. بسیار بی حاشیه بود؛ اما از او بسیار یاد گرفتیم. یکی از نکات جالب توجهی که در آموزشش وجود داشت این بود که می خواست به مردم بگوید که شما و شعور و سلیقه شماست که باید محک بخورد و نه احساساتتان، مثلا وقتی به گروهش می گفت روی صحنه نگویند به من رای بدهید.!
اما دربارهی حاشیه های اجرای درویشان پور که خودش یک کمدی موقعیت است، شروع اجرای او، کپی یکی از استند آپ های "ماز جبرانی" بوده که من اصلا ایشان را نمی شناختم اما اتفاقا آن قسمت کپی شده تنها نقطه ضعف اجرای او بود که اگر حذف میشد حتما قوی تر می نمود چرا که اصلا با فرهنگ ما همخوانی نداشت. چرا که اساسا در فرهنگ ایرانی ها(به جز فرهیختگان متجدد شده امروزی) معمولا آقایان در اتاق زایمان حضور ندارند که به آن ها گفته شود کنار خانم باشد و او را به نفس کشیدن های عمیق تشویق و وادار کند؛ این دقیقا همان قسمت غیر ایرانی و نه چندان هماهنگ با باقی اجرا بود که کارکردش قطعا برای ماز جبرانی با توجه به مخاطبان غیر ایرانی و البته ایرانی مهاجرش بیشتر و بهتر است.
جالب این که ماز جبرانی هم خودش به این اتفاق واکنش بسیار خوبی داشت و در پستی که در یکی از صفحات مجازی اش گذاشته، گفت که از این اتفاق به هیچ عنوان ناراحت نیست و دمت گرمی هم نثار درویشیان پور کرده بود که او را به کسانی مثل من که نمی شناختندش، معرفی کرده.!
حاشیه چند ساعت اخیر هم به نظرم بی اهمیت است. لو رفتن این که چه کسی برنده شده، ممکن است یک بازی ژورنالیستی باشد یا یک حرکت تبلیغاتی از طرف گروه. هر چه که هست این مسابقه و این دو فینالیست با این که با یکدیگر رقابت کردند ولی حالا و در مرحلهی نهایی عملا هر دو برندهی این رقابتند. میثم درویشانپور به سلیقهی مخاطب ایرانی نزدیکی بسیاری دارد و مجید افشاری کارش را درست مثل کمدینهای مطرح روز انجام می دهد و در استاندارد های استندآپ..
این که عده ای بخواهند بگویند حق کشی شده یا چرا محراب قاسم خانی از یکی از فینالیستها حمایت کرده و غیره و غیره تمامشان حاشیه هایی ست که اتفاقا هم برای برنامه هم برای شرکت کنندگان و هم برای این جریانی که در کمدی آغاز شده چندان هم بد و منفی نیست حالا که خندوانه رو به پایان است این ماجرا ها می تواند پایانش را دلچسب تر و پر ماجراتر کند.
و یک نکتهی جالب دیگر این که وقتی یک سایت اسم و رسم دار صرفا برای جلب مخاطب عنوان می کند که "اگر نمی خواهید بدانید برنده ی خنداننده شده چه کسی ست به سایت ما سر نزنید!" این به دور از شان رسانهای است، اگر سایت بی نام و نشانی بود می شد به چنین حرکاتی برای کلیک خوردن حق داد ولی در این مورد فقط می شود تاسف خورد که کارکرد رسانه ها با فضای مجازی دچار اختلاط شده است.
امشب با شبکه نسیم خواهیم بود ، با خنداننده شو و همانجایی که خندوانه باید باشد.