سی و یک نما- اولین لیست از اسامی نامزدهای اسکار ۲۰۱۹ در حالی منتشر شد که ایران در میان ۹ اثر راه یافته به اولین لیست گزینه های بهترین فیلم خارجی زبان این دوره، نماینده ای ندارد و نام فیلم " بدون تاریخ، بدون امضا" در میان اسامی دیده نمی شود. گفتنی است که همچنان این فیلم بهترین گزینه برای معرفی به اسکار بوده و فیلم دیگری از ایران نیز در این بخش مهم بین المللی شانسی در مراسم اسکار امسال نمی توانست داشته باشد.
سمیه مصطفایی (سی و یک نما) - جشنواره کن 2018 همانند دوره های پیشین خود با شگفتی هایی همراه بود. برخی از مهمترین فیلمهایی که انتظار می رفت با استقبال منتقدان مواجه شوند چندان مورد توجه قرار نگرفتند. فیلم همه می دانند اصغر فرهادی، فیلم افتتاحیه جشنواره و یکی از کنجکاوی برانگیزترین فیلم های این دوره با واکنش منفی منتقدان مواجه شد. فیلم دختران خورشید به کارگردانی ایو هوسون و با بازی گلشیفته فراهانی هم منتقدان را ناامید از سالنهای سینما بیرون فرستاد. دیگر فیلم ناکام کن سولو: داستانی از جنگ ستارگان بود که برخلاف پیش بینی ها نتوانست آنچنان که باید و شاید منتقدان یا حتی تماشاگران خود را به وجد بیاورد.
سمیه مصطفایی ( سی و یک نما ) - نام پاوو پاولیکوفسکی (Pawel Pawlikowski) با فیلم آیدا (Ida) در سال 2013 ابتدا در جشنواره کن و سپس در جشنواره اسکار بر سر زبانها افتاد. پرداخت استیلیزه و بی تأکید این کارگردان از موضوعی عمیق و فلسفی بسیاری از نگاه ها را بسوی او جلب کرد. به اذعان بسیاری از منتقدان پاولیکوفسکی با درام قدرتمند جنگ سرد (Cold War) بازگشت درخشانی داشته است
. جنگ سرد با وجود شباهتهای فرمی و تکنیکی، از جمله سیاه و سفید بودن فیلم، از نظر مضمونی فیلمی کاملا متفاوت از ساخته تحسین شده پیشین این کارگردان شصت ساله است. ساخت این فیلم پشتوانه تحقیقاتی ده ساله دارد و ملهم از زندگی والدین پاولیکوفسکی است؛ او حتی از نام های کوچک پدر و مادر خود برای کاراکترهای اصلی فیلم بهره برده است: ویکتور و زولا. او درباره دلیل انتخاب این موضوع چنین می گوید: "رابطه عاشقانه پدر و مادرم در ورشو و لندن بسیار پیچیده بود. ازدواج، خیانت، طلاق، ازدواج مجدد و طلاق مجدد. و آنها پیش از ویران شدن دیوار برلین از دنیا رفتند. آنها هر دو به یه اندازه قدرتمند بودند و به یکدیگر وابسته بودند اما تحمل یکدیگر را نداشتند. نکته مشترک بین آن دو عشق و ناتوانی در کنار هم ماندن بود. من می توانستم این فیلم را زمانی که آنها زنده بودند بسازند اما من خودم را بیش از حد سانسور کردم. زمانی که این داستان را چند سال پیش برای آلفونسو کوارون (Alfonso Cuarón) تعریف کردم او به من گفت این داستان خوبی است، باید آن را بسازی."
جنگ سرد در فاصله سالهای ملتهب 1949 و 1964 عمدتا در ورشو، پاریس و مناطق روستانی لهستان روایت می شود. نقطه قوت فیلم پیوند دادن رابطه عاشقانهویکتور و زولا به دغدغه های جهانشمول تری همچون تاثیرات عشق بر زندگی آدمی و هزینه های سنگین زندگی در تبعید است. پاولیکوفسکی گروه موسیقی فولکلور Mazowsze ، که دوره کمونیسم طرفداران بسیاری داشت، را به عنوان نقطه شروع درام خود انتخاب کرده است. ویکتور (Tomasz Kot) در فیلم به عنوان یکی از موسسان این گروه و زولا (Joanna Kulig) به عنوان خواننده ای مستعد معرفی می شوند.
پاولیکوفسکی در خصوص انتخاب سیاه و سفید بودن این فیلم چنین می گوید: "ابتدا تصمیم داشتم فیلم رنگی باشد، بدلیل طبیعت رنگهای زنده این گروه فولکور، اما نتوانستم رنگی متناسب را پیدا کنم. رنگهای اشباع شده آمریکایی برای روح این عصر انتخاب نامناسبی بود. من حتی برای مدتی فکر کردم از رنگهای قرمز و سبز محو تکنی کالر روسی استفاده کنم اما بیش از حد تصنعی بنظر می رسید. صادقانه ترین روش همان انتخاب سیاه و سفید بود، اما سیاه و سفیدی که از سیاه و سفید فیلم ایدا دراماتیک تر و پر کنتراست تر بود."
پاولیکوفسکی با وجود تحریم فیلم ایدا همچنان در لهستان باقی ماند و به گفته خودش قصد ندارد به این زودی ها کشورش را ترک کند. او در خصوص این تصمیش چنین می گوید: "لهستان الان جای وحشتناکی است. ایدا تحریم شد اما هنوز دلایل بسیاری برای ماندن در آن کشور هست. نبرد هنوز تمام نشده است. لهستان بسیار پر هرج و مرج تر و ناسازگارتر از پیش شده است و مقاومت از همه انواع آن در جریان است. فیلم ساختن در چنین جایی بسیار مهم است چرا که می توان نشان داد تا چه اندازه روح بشر پیچیده است."
منبع: Los Angeles Times