سی و یک نما - در حالی که فیلم «خون شد» تازه ترین ساخته ی «مسعود کیمیایی» برای حضور در بخش مسابقه (سودای سیمرغ) سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر انتخاب شده، این کارگردان با انتشار ویدیویی ازحضور در این جشنواره انصراف داد و چنین گفت:
سی و یک نما-فیلم کوتاه کومودو به کارگردانی مهدی صفوی در شهر چیل یابنسک روسیه، مقابل دوربین ویچسلاو موتوف روسی کلید خورد.
لیلی صدری تهیه کننده این فیلم کوتاه، برگزار کننده ی پروژه های مشترک فرهنگی بسیاری میان ایران و روسیه است، در مورد داستان این فیلم می گوید: "کومودو"، روایت پلان آخر یک زندگی خاص و متفاوت را با وام گرفتن از جلوههای ویژه میدانی و کامپیوتری درقاب دوربین به تصویر کشیده است"
هم چنین لیلی صدری بیان کرد که این پروژه به دلیل فیلمنامه حرفه ای و متفاوت، می تواند برای موفقیت در فستیوال های مختلف امیدوار باشد و من به این اتفاق خوش بین هستم
در فیلم کومودو بازیگرانی چون Pavel Korchevsky و Daria Shulakova ایفای نقش میکنند وبی اغراق می توان موفقیت این فیلم را در کنار حضور آنها به چشم دید.
مهدی صفوی پیش از این در مقام دستیار با کارگردانهایی چون مرضیه برومند، رامبد جوان، فرزاد موتمن، مسعود آب پرور، ایرج کریمی، شهرام اسدی و بهرنگ توفیقی همکاری داشته است.
قابل ذکر است که در دو دهه ی اخیر فیلم کوتاه از اعتبار و جایگاه ویژه ای در این صنعت برخوردار شده است
سید مهدی صفوی
متولد : 23/10/1363 تهران
سابقه فعالیتهای هنری :
فیلمهای سینمایی :
شهر موشها 2 (مرضیه برومند) 1391 برنامه ریز
ورود آقایان ممنوع (رامبد جوان ) 1389 دستیار کارگردان
پوپک و مش ماشالا (فرزاد موتمن) 1388 دستیار کارگردان
شب واقعه (شهرام اسدی) 1388 دستیار کارگردان
روابط (ایرج کریمی) 1387 دستیار کارگردان
احضارشدگان (آرش معیریان) 1385 دستیار کارگردان
ساعت 25 (مسعود آب پرور) 1385 دستیار کارگردان
فیلمهای تلوزیونی :
گور به گور (بهرنگ توفیقی) 1387 دستیار کارگردان و برنامه ریز
تا فردا (بهرنگ توفیقی) 1386 دستیار کارگردان
خشاب خالی (مسعود آب پرور) 1386 دستیار کارگردان
شرق بهشت (بهرنگ توفیقی) 1386 دستیار کارگردان و برنامه ریز
آماده باش (بهرنگ توفیقی) 1385 دستیار کارگردان
قاصدک روی شانه (مسعود آب پرور) 1384 دستیار کارگردان
سریالهای تلوزیونی :
خوش مزه كارگردان ( شبكه پويا)
آمین (بهرنگ توفیقی) 1393 کارگردان گروه دوم
نون و ریحون (فرزاد موتمن) 1389 دستیار کارگردان
قصه های پوتی (بهرنگ توفیقی) 1383 دستیار کارگردان
سی و یک نما -پس از برگزاری مجمع عمومی و انتخاب هیئت مدیره انجمن صنفی بازیگران سینما که در تاریخ ۱۶ اردیبهشت در محل خانه سینما برگزار گردید، اعضای هیئت مدیره به شرح زیر و با اکثریت آرا انتحاب شدند:
هما گویا / سی و یک نما – بیشترین ضربه ای که این روزها ژانر کمدی در سینمای ایران( با وجود گیشه پر برکت اما محتوای بی کیفیت ) از آن متضرر می شود، جدی نگرفتن کمدی است، در حالی که یکی از سخت ترین ژانرهای سینمایی همین است که بتوان قصه ای ساده رابا ضرب آهنگی درست در« کلام و موقعیت»، طوری به چالش کشید که بدون دلزدگی مخاطب را جذب خود کند و به ورطه ی لودگی سوق داده نشود.
«قانون مورفی» به کارگردانی رامبد جوان بعد ازساخت فیلم « خوب، بد، جلف» پیمان قاسم خانی و«نهنگ عنبر2» سامان مقدماولین فیلمی است که در چند سال اخیربه این نکته توجه داشته، با این تفاوت که ساخته های پیمان قاسمخانی و سامان مقدم از یک فیلمنامه بسیار خوب برخوردار بودند اما قانون مورفی به سختی گلیمش را از این فیلمنامه متزلزل بیرون کشیده است، اما با کارگردانی رامبد جوان از این نقطه ضعف جان سالم به در برده.
اصل قانون مورفی بی آنکه مطرح و با نام «ادوارد مورفی» ثبت شود، در حقیقت قانون نانوشته ای برای هر اثر کمدی است که از آن وام می گیرد، قانونی که اوج آن را در کمدی های کلاسیک شاهد بوده ایم .
فیلم با تیتراژی انیمیشن و جذاب (بر خلاف پوستر و تیزرهایش که انتظارها را از این فیلم کم کرده بود و به نظر می رسید قرار است به دیدن یک بازی کامپیوتری بنشینیم)شروع می شود و در همان سکانس های ابتدای ما را با خود همراه می کند. سکانس هایی بسیار خوب و در حد استانداردهای روز دنیا ، که توقع مان را از فیلم بالا می برد اما تا انتها، دیگر به وجد نیم ساعت اول فیلم بر نمی گردیم. در قانون مورفی ما شاهد بازی های خوب و گاه بسیار خوب از بازیگرانی هستیم که شش دانگ در اختیار فیلم و کارگردان هستند یعنی دقیقا برخلاف اتفاقی که در فیلم قبلی رامبد جوان « نگار»، نقطه ضعف به نظر می رسید و بعضی از بازیگران ساز خودشان را میزدند.
"هادی کاظمی " یکی از بهترین های قانون مورفی است، آنقدر که افسوس می خوریم، چرا قصه ی بیشتری برای او نوشته نشده است و" سروش صحت" در یک تک سکانس به خوبی می درخشد و معلوم است که « امیر جدیدی» به عنوان نقش اول فیلم، برای ایفای شخصیت کمدی خود، بسیارجدی است.آنقدر جدی که هر بار یادآوری می کند که گرسنه است، دل مخاطب به درد می آید و تصمیم می گیرد بی توهم، از بوفه ی سینما یک ساندویج زبان با مغز همراه یک پرس سیب زمینی سرخ کرده مهمانش کند.(اشاره ای به دیالوگی از فیلم).
نکته ای هم که باید به آن اشاره شود تدوین، ریتم و قاب است که در دو ژانر کاملا متضاد کمدی و وحشت، تاثیری مضاعف دارد و می تواند یک اثر را در جایگاهش، بالا و پایین کند که در این مورد قانون مورفی موفق بوده است و اصولا از نظر فنی به هیچ عنوان کم نمی آورد.
"امیر جعفری" همان امیر جعفری است که در شخصیت های کمدی از او سراغ داریم و از بازیش لذت می بریم، نه بیشتر و نه کمتر. با این تفاوت که نویسنده به او مجال نداده تا بهتر ازاین توانایی هایش را ابراز کند. کما اینکه در طول کار حسی از مردی که فرزندش را به گروگان گرفته اند از او نمی بینیم. انگار که یک شی قیمتی را گم کرده و این می تواند دکوپاژ کارگردان هم باشد و یا سلیقه ی او که دلش نمی خواسته کوچکترین فاصله ای از لحظات نشاط بگیرد.
نگاه به آثار سینمایی مطرح دنیا و رویدادهای اجتماعی و سیاسی در کمدی مدرن دنیا، یکی از رایج ترین بستر سازی در این ژانراست که رامبد جوان هم در قانون مورفی از آن غافل نیست. از دلقکی که به شدت ما را یاد شخصیت معروف فیلم ترسناک " IT " محصول 2016 آمریکا می اندازد تا تعقیب و گریز های دنباله دار "سریع و خشن"و یا گریم رامبد جوان با نگاهی به یکی ازنقش های "جیم کری"
حضور چهره هایی که در خندوانه دیده ایم از نکاتی است که من با سلیقه ی شخصی، به هیچ عنوان دوست نداشتم و ترجیح می دادم که کاملا از فضای "خندوانه" در قانون مورفی دور باشم و به نظرم همان امضای واژگونی بار هندوانه ها در اتوبان کافی و جذاب بود و بعد از آن ضرورتی نداشت و از طرفی، هیچیک، بازیگران قابل قبولی در فیلم نبودند به خصوص "دانیال غفارزاده" که به تجربه ی بیشتری برای بازیگری نیاز دارد.
به هر حال قانون مورفی کمدی بود که صرف نظر از بعضی شوخی ها( که بادیدن "هزار پا،ی کارگردان بزرگی چون "ابوالحسن داوودی" متوجه شدم لازمه کار کمدی این روزهاست و من درک نمی کنم)فیلمی است که از آن لذت بردم و از شاد بودن کودکان و نوجوانانی که با اشتیاق و علاقه نگاه می کردند، لذتم دو چندان شد.
فرخ (امیر جدیدی) پلیس جوانی است که به دلیل بی دست و پایی، مرتب دردسر درست می کند و در زندگی شخصی نیز چندان اقبالی ندارد و همه را به گردن قانون مورفی می اندازد که می گوید" "فردا روز بدتری است."
همسرش (آناهیتا درگاهی) از او جدا شده و به دنبال قسط های عقب افتاده مهریه است، خواهرش می خواهد ازدواج کند اما جهیزیه ندارد و حالا دردسر تازه ای موجب شده تا او را منتظر خدمت کنند. در همین موقع یکی از همکار های قدیمی (امیر جعفری) و پولداری که او هم کارش را مدتی پیش از دست داده، با او تماس میگیرد تا هر چه زودتر به شمال برود. فرخ به امید آنکه بتواند از دوستش کمک مالی بگیرد می پذیرد در حالی که دختر دوستش را یک خلافکارفراری به نام منوچهر(رامبد جوان) و دار و دسته اش گروگان گرفته و....
مصطفی رفعت/سی و یک نما - «قانون مورفی» ساخته جدید رامبد جوان؛ در حالی اکران شد که عنوان آن، اشاره به پدیدهای آشنا برای فرهنگ عامه است؛ هرچند بهشکلِ علمی از آن بیخبر باشند. «قانون مورفی» یکجور استعاره، ضربالمثل یا متافور است که ارتباطی مستقیم با بدبینی دارد؛ بهاینصورت که «بدترینها رخ میدهند؛ فقط کافیست به آنها فکر کنید!» نمونه سادهاش اینکه کسی به شما زنگ نمیزند؛ مگر همانلحظه که به توالت رفتهاید! البته پدیدههای فراعلمی و نظریههای متنوع و بامزه گوناگونی از ایندست داریم که گاه سوژه آثار سینمایی هم شدهاند. آمادهاید تا چند نمونه از آنها را مرور کنیم؟
اثر پروانهای
تغییری کوچک در یک سیستم آشوبناک همچون جو سیاره زمین (مثلاً بالزدن پروانه) میتواند باعث تغییرات شدید (وقوع توفان در کشوری دیگر) در آینده شود!... این، فرضیه را «ادوارد لورنتس»؛ ریاضیدان و هواشناس آمریکایی ارائه داد که تحتِعنوانِ «اثر پروانهای» در جهان شناخته میشود. براینمبنا در سال 2004 تریلری روانشناختی (با همین نام) ارائه شد بهکارگردانیِ مشترکِ «اریک برس» و «جی. مکی گروبر» که «اشتون کوچر» و «ایمی اسمارت» در آن بازی داشتند. داستان فیلم درباره پسری بهنامِ «ایوان» است که حین نگارش خاطرات گذشته؛ تغییراتی در اتفاقات ایجاد میکند اما هر تغییر کوچک، منجر به رخدادی ناخواسته در زندگی آینده افراد، میشود. فیلمساز بهخوبی برپایه نظریه یادشده درام خود را شکل میدهد. قسمت دوم فیلم با تیمی متفاوت، در سال 2006 بهروی پرده میرود.
دژا وو
«دژا وو» کلمهای فرانسویست که اگر آنرا تحتاللفظی ترجمه کنیم، چیزی شبه «اینرا قبلاً انگار دیدهام!» میشود. در زبان فارسی به آن، «آشناپنداری» گفته میشود؛ حسی آشنا برای بسیاری از ما که در مواجهه با یک لحظه خاص، گمان میکنیم قبلاً شاهد همان فضا بودهایم؛ اما نمیدانیم چهزمانی و کجا! گفتهاند که «امیل بویراک»؛ فیلسوف و روانشناس فرانسوی، اولین کسی بود که از این اصطلاح استفاده کرد. «تونی اسکات» در سال 2006 فیلمی با این عنوان ساخت که یک اکشن مهیج باحضورِ «دنزل واشینگتن» و «پائولا پاتون» بود؛ مأموری برای رسیدگی به پرونده انفجار یک کشتی تفریحی که منجر به مرگ عدهای شده؛ پی میبرد که یک عملیات تروریستی، بانی این رویداد بوده و حالا در سفر ذهنی به گذشته میخواهد مانع وقوع آن شود...
نظریه قوی سیاه
نسیم طالب؛ آماردان و تحلیلگر ریسک است که آثارش بر مسائل تصادفیبودن و احتمال و عدمِقطعیت متمرکز است. کتاب «قوی سیاه» او که در سال ۲۰۰۷ منتشر شد؛ جنجال فراوانی بهپا کرد. او در این کتاب نظریهای را بسط میدهد بهاینشکل که گاه پیشامدهایی شگفتانگیز و نادر رخ میدهد اما چون کسی انتظار وقوع آنها را ندارد، نهتنها عامه مردم در توضیح آنها، از استدلال خرافی و غیرعقلانی استفاده میکنند؛ بلکه صاحبان اندیشه هم ممکن است وارد ماجرا شده و دههها به تحلیل آن بپردازند! این نظریه هم تاکنون دوبار (برمبنای اطلاعات نگارنده) وارد سینما شده است؛ یکبار در سال 2011 و یکبار در سال 2018 و هردوبار هم درقالبِ فیلم کوتاه با تم جنایی. کارگردان اولی، «نیکیاتو جوسو» و کارگردان دومی، «آرجون رُز» هستند.
واکنش رنجیرهای
«اندرو دیویس» در سال 1996 اثری علمی،تخیلی بهنامِ «واکنش زنجیرهای» را به سینمادوستان تقدیم کرد که «کیانو ریوز»، «مورگان فریمن» و «ریچل وایز» در آن بازی داشتند. داستان فیلم از جایی شروع میشود که گروهی دانشمند، منبع انرژی فوقالعادهای پیدا میکنند که پیشاز علنیکردن خبر آن، مجموعه حوادثی همچون انهدام، قتل، تعقیب و گریز و ... رخ میدهد. شاید این فیلم درعمل، چیزی بیش از ردیفکردن سلسله رویدادهای دنبالهدارِ اکشن، برای همگامشدن با عنوانش نداشته باشد اما دستِکم مخاطب میتواند دریابد که نام فیلم، اشارهایاست به نظریهای دربابِ واکنشهای متوالی که پیآمد هریکازآنها باعث واکنشهای بیشتری شده و این رشته، درادامه بسیار قدرتمند شود. یک شیمیدان آلمانی بهنامِ «مکس بودنشتاین» نظریه «واکنش زنجیرهای» را مطرح ساخت که بعدها پایه برنامههای ساخت بمب اتمی نیز شد.
ودر آخر....
قانون مورفی
احتمالاً زمانیکه «ادوارد مورفی»؛ مهندس نیروی هوایی آمریکا و محقق «نظریه آشوب»، اولین تفکرات خود درباره «وقوع حتمی احتمالات بد» را رسماً علنی میکرد؛ فکرش را هم نمیکرد که روزی قوانین عجیبوغریبش تا دل سینما نفوذ کنند. رامبد جوان، اولین کسی نیست که درقالبِ یک فیلم، به نظریه او پرداخت؛ «جی لی. تامپسون» در سال 1986 فیلمی را با همین عنوان (قانون مورفی) ارائه کرد که آنهم اتفاقاً یک کمدی،اکشن بود و «چارلز برانسون»، نقش اصلیاش را ایفاء میکرد که پلیسی بهنامِ «جک مورفی» بود. دیالوگ او در فیلم یعنی «تنها قانونی که میشناسم، قانون جک مورفیه؛ خیلی هم سادهاس؛ باهاش سرشاخ نشو!» بهنوعی شوخی با اصطلاح «قوانین مورفی» بوده. البته در سالهای 2014 و 2015 نیز آثاری با همین عنوان ساخته و اکران شدند.
سی و یک نما –از شب گذشته شبکه نمایش به بهانه دهمین سالگرد خسرو شکیبایی و در بخش مرور پرونده بازیگران، فیلم های منتخبی با درخشش وی را هر شب ساعت ۲۱ روی آنتن خواهند برد
هر بار که تیم ملی در جام جهانی وارد زمین شد، یاد "بیلیاردباز" افتادم. وقتی ادی تُنددست همراه چارلی وارد سالن بیلیارد ایمز شد و ادی با حسی غریب از لذت و ترس گفت "من اینجا برنده میشم... برای هر کاری یه بار اولی هست."
ناکامیِ تلخِ طارمی در سه موقعیتِ رویایی در سه بازی جام جهانی برایم در حُکمِ تحقق فانتزیِ «عدالت و عقوبت» بود. انگار نمیشود، انگار نباید، انگار پاکشدن و پاککردن و بازگشتن از خطا ساده نیست...
سی و یک نما * - "بعد از هرگز" اولین نمایش نامه ای است که از من در سال هشتاد وسه منتشر شده است. البته بعد از کتابِ" آینه ی جی. دی. سلینجر" که پایان نامه ی تحصیلی ام بود که پرداختِ دراماتیکِ داستان های جی.دی.سلینجر است و به تشویق استادم آقای اصغر عبداللهی منتشر شده بود.
هما گویا(سی و یک نما ) – داش آکل داستان عاشقانه و مثل دیگرقصه های صادق هدایت ، تلخ و گزنده اما خواندنی و ماندگاررا هیچکس نمی تواند بهتر از مسعودکیمیایی در قاب تصویر بکشد و هیچکس نمی تواند چون بهروز وثوقی، داش آکل باشد و هیچکس نمی تواند چون اسفندیار منفردزاده موسیقی آن را بسازد. این واقعیتی است که خوشبختانه محمد عرب نیز در اولین ساخته اش می داند و به درستی در نظر می گیرد.