پانیذ اسماعیل لو/ سی و یک نما_ وقتی که لیدی گاگا را میبینیم اولین صفتی که به ذهن میرسد "دیوانه" است. اول با خودمان می گوییم ای "دیوانه" این چه لباسی است چه قیافه ای است این چه کلیپی است؟ این چه طرز پیانو زدن است؟ آخر دختر دیوانه! چه کسی ایستاده پیانو میزند!؟ اما بعد که بیشتر او را رصد میکنیم همین صفت، تغییر معنا میدهد. زمانی که میفهمیم پشت تمام این دیوانگیها معنی و ارزشی نهفته است. اعتراض به ظاهربینی، اعتراض به تعریف استاندارد و چارچوب برای زیبایی، نگاه کالا معابانه و جنسی به زنها و...در کلیپهای خوانندگان.
هماگویا/سی و یک نما –«داگ من» Dog Man اسمی است که مارچلو برای مغازه ی کوچکش انتخاب کرده. مغازه ای که در آن به تیمار و آرایش سگ ها می پردازد و گاه از آن ها نگهداری می کند. سگ هایی که بعضی آنها از خود مارچلو خوشبخت ترند، چرا که او با آن جثه ضعیف و روحیه شکننده کسی را ندارد تا از او مراقبت کند و تنها کسی که بهانه ی زندگی اوست و باورش می کند ،دختر خردسالش است که تحت سرپرستی همسری است که از او جدا شده و ما در تمام طول فیلم چهره ی او را به طور کامل نمی بینیم.( استعاره ی رفتن او از زندگی مارچلو).
ریحانه محمودی / سی و یک نما_ قرابتهای فرهنگی و ادبی به مثابه پلیست که پیوند میان ملتها را هموار و استوار میکند. کشور ترکیه از این حیث، خویشاوندیهای قابل توجهی با فرهنگ و هنر ایران دارد. برای نمونه و البته به گواه آمارِ ارائه شده، در سالهای اخیر، ادبیات ترکیه در ایران هواخواهان پر و پا قرصی پیدا کرده که آثار ادبی این کشور را پیگیری و مطالعه میکنند و از آنجایی که ایران از قوانین کپی رایت پیروی نمیکند؛ ترجمه و نشر این آثار هم افزایش پیدا کردهاست.
سی و یک نما – فیلم Apotheosis به نویسندگی و کارگردانی مارک هارتلی درست مثل ترجمه عنوانش پیچیده و پرابهام و نمادین است.
تیتراژ با موسیقی دلهره آور و سیاه و سفید آغاز می شود و بعد، داروین و دختری را در رستوران می بینیم که اولین قرار دوستانه شان را گذاشته اند و چندان شناختی نسبت به هم ندارند همراه نریشین روی فیلم که به نظر شخص سومی است و انگار این دو را زیر نظر دارد.
داروین، دختر را به خانه اش دعوت می کند. خانه ای نسبتا شیک در محله ای آبرومند اما نامرتب. این دو، شب را با هم می گذرانند اما دختر که به نظر میرسد چندان تعادل روحی ندارد، نیمه شب خانه را ترک می کند.