نمایش موارد بر اساس برچسب: نقد فیلم

 

زهرا اروجلو(سی و یک نما) -شب گذشته برای گزارش تصویری نمایش کمدی موزیکال "سرآشپز پیشنهاد میکند" به ایوان شمس رفتم.شبی که تولد یکی از بازیگران نمایش،"رامین ناصر نصیر"هم بود. برای من به عنوان یک عکاس وقتی اکت بازیگران سوژه بسیاری برای قاب داشته باشد جذابیت خاصی دارد و این نمایش از آن دسته نمایش هایی بود که از میمیک چهره و زبان بدن کارآکتر ها می شد سوژه های خوبی شکار کرد.


 

سرآشپز پیشنهاد می کند قصه ی ضحاک شاهنامه است که به دلیل چاقی قصد دارد آزمون ملی آشپزی برگزار کند.
این نمایش به شکلی موزیکال و همراه با ساز و آواز و در فضایی کمدی اجرا می شود.
استفاده از سازهای سنتی و روایت ضحاک این کمدی را به یک نمایش ملی ایرانی تبدیل کرده که در آن از شیوه های نمایشهای آیینی و سنتی به صورت مدرن استفاده شده است 
در ادامه تصاویری از این نمایش را ببینید:
 

تئاتر

 

تئاتر ایران

 

تئاتر جهان

 

سینمای ایران

 

سینمای ایران

 

سینما

 

 سینما و تئاتر  سینما و جهان

 

سینمای ایران و جهان

 

تئاتر خصوصی

 

تئاتر خیابانی

 

سینما و تئاتر

 

 دراماتورژ و بازنويس متن: محمد امير ياراحمدي

كارگردان: شهاب الدين حسين پور
تهيه كننده: ايرج رحماني 
نویسنده: رضا شفیعیان
بازيگران: شهرام قائدی، رامين ناصر نصير، آرش فلاحت پيشه، مهدی فريضه

 

 

 

منتشرشده در تئاتر

سمیه مصطفایی (سی و یک نما) - ریدلی اسکات یکی از کم شمار کارگردانهای سینمای روایت محور است که اغلب توانسته طرفداران این نوع از سینما را با قدرت اجرایی و تکنیکی مثال زدنی خود راضی نگه دارد. او تبحر ویژه ای در به تصویر درآوردن داستانهایی متفاوت به شیوه ای ساده و در عین حال بسیارتاثیرگذار دارد.

 


 این بار اسکات هشتاد ساله اما همچنان پرانرژی به سراغ داستان یک آدم ربایی رفته است، داستان ربوده شدن پل گتی شانزده ساله نوه جان پل گتی بزرگ (کریستوفر پلامر) ثروتمندترین مرد جهان در سال 1973. البته فیلم بیش از اینکه درباره آدم ربایی باشد از آدم ربایی برای منعکس کردن تبعات پیچیده و روانشناختی پول بهره می برد.


یادداشتی بر فیلم همه پولهای جهان

 

برگ برنده فیلم بدون شک حضور خیره کننده کریستوفر پلامر در نقش جان پل گتی بزرگ است. کریستوفر پلامر که در نتیجه حواشی پیش آمده کمپین "من هم همینطور" و با ضرری معادل ده میلیون دلار جایگزین کوین اسپیسی شد با وجود نبود مدت زمان کافی و فشردگی کم سابقه برنامه زمانی فیلمبرداری، زندگی سراسر تناقض مالک "همه پول های جهان" را درخشان به تصویر می کشد. گتی از همان آغازین صحنه های فیلم به عنوان مردی مقتدر و منتفذ معرفی می شود که برای رسیدن به اهدافش و برپا کردن امپراطوری بی بدیلش براحتی از خانواده اش می گذرد.او پیرمردی مغرور و لجباز تصویر می شود که جهان را بر محوریت "خود" می بیند و در تلاش است که همه چیز را به نفع خود تمام کند؛ او اغلب گزنده ترین حرفها را در قالب لبخندی سرد و بی تفاوت ادا می کند و آرامش و خونسردی غیرقابل تحمل و مرموز او خشم مخاطب را بر می انگیزد و او را تا به انتها با خود همراه می کند. از نگاه گتی همه چیز معامله است حتی زندگی در مخاطره نوه محبوبش، معامله ای که با اندک غفلتی ضرری هنگفت و غیرقابل جبران را به بار می آورد. گتی از پرداخت باج به ربایندگان امتناع می کند اما همزمان میل جنون وارش به اشیاء و آثار هنری قدیمی را با هزینه ای هنگفت اغناء می کند؛ او این علاقه رابا بیان اینکه "اشیاء برخلاف آدما هیچوقت ناامیدت نمی کنن" توجیه می کند، توجیهی که به نحوی دراماتیک در صحنه مرگ او زیر سؤال می رود؛ در این صحنه گتی تابلوی نقاشی محبوبش را در آغوش می گیرد و همزمان با رنج بسیار نام پل، نوه محبوبش را در آخرین لحظات زندگی اش بر زبان می آورد.

 

یادداشتی بر فیلم همه پولهای جهان

 

مواجهه اصلی داستان نه مواجهه جان پل گتی و آدم رباها که مواجهه او با مادر پل، گیل (میشل ویلیامز) است. گیل درست در نقطه مقابل گتی بزرگ قرار دارد، او اشتیاق چندانی به ثروتمند شدن ندارد و می تواند به راحتی از منافع مادی چشم پوشی کند. تناقضی که در زندگی گتی بزرگ دیده می شود به شکلی کمرنگتر در زندگی گیل هم دیده می شود؛ او که پیشتر حاضر شده در قبال کسب حضانت فرزندانش از حقوق و منافع مالی خود بگذرد و زندگی ساده ای را آغاز کند با ربوده شدن پل به نحوی کنایی بار دیگر وارد بازی خطرناک و پیچیده پول می شود، بازی سراسر مردانه ای که احساسات زنانه یا زنانگی در آن کوچکترین جایی ندارد و همه چیز را اعداد و ارقام تعیین می کنند.

 

یادداشتی بر فیلم همه پولهای جهان

در بین این دو کاراکتر، شخصیت فلچر چیس (مارک والبرگ) جای گرفته است، عضو سابق سی آی ای و یکی از مشاوران مورد اعتماد گتی بزرگ. در ابتدا بنظر می رسد که این شخصیت به نوعی نقشی متعادل کننده دارد اما با پیشرفت داستان مشخص می شود که چیس نه واسطه ای بی طرف و نه مهره ای متعادل کننده که یکی از وزنه های اصلی پیشبرد داستان است؛ در ابتدا او کاملا جانب رئیسش را نگه می دارد و حتی با دادن اطلاعاتی اشتباه پیرمرد را بر تصمیم خطرناک خود مصرتر می کند و به این واسطه مسیر روایت را دچار تغییری اساسی می کند. اما با گذشت زمان او آرام آرام موضع خود را تغییر می دهد و در بزنگاه حساس فیلم روبروی رییس قاطع و مقتدر خود می ایستد تا بتواند جان پل را نجات بدهد و به نوعی اشتباه پیشینش را اصلاح کند. گتی که در ابتدا در نظر دارد بواسطه حضور چیس از یکطرف مواجهه و به تبع آن تنش خود را با گیل به حداقل برساند و از طرف دیگر گیل را از فضای مردانه و مخاطره آمیز مذاکره با آدم رباها دور نگاه دارد در یک سوم پایانی فیلم وارد نبرد با مشاور خود می شود. کاراکتر چیس در نهایت باعث می شود که پیرمرد مواجهه ای درونی را تجربه کند و ببیند که نگاه تنگ نظرانه و تاجرمسلکانه او تا چه اندازه گریبان نزدیک ترین افراد زندگی او را گرفته است.در نهایت در نبردی که میان گتی و گیل در گرفته است، گیل پیروز از میدان خارج می شود. سکانس پایانی فیلم را می توان کابوس جان پل گتی بشمار آورد؛ او که خود را اسطوره ای نامیرا می دانست از دنیا رفته است و امپراطوری بزرگش با انبوهی از نفیس ترین آثار جهان به تسخیر گیل درآمده و رفته رفته از روح زندگی خالی می شود.

 


 

منتشرشده در سینمای جهان

سی و یک نما – روز دوشنبه قرار بر این بود که مراسم اکران خصوصی فیلم "خوک" ساعت هفت بعد از ظهر در پردیس کورش برگزار شود که عکاس و گزارشگر سی و یک نما برای پوشش خبری و تصویری در وضعیت سخت ترافیک تهران در یک عصر بارانی به این پردیس مراجعه کردند که هیچیک از عوامل فیلم حضور نداشتند و در حقیقت برگزاری مراسم به گونه ای تعطیل شد

 


پس از آن به رغم رسانه ای شدن خبر اکران این فیلم در روز چهارشنبه ، باز هم بلیتی برای این فیلم در هیچ سینمایی فروخته نشد تا اینکه روابط عمومی فیلم اعلام کرد که از امشب فیلم روی پرده می رود که هنوز مشخص نیست آیا بالاخره این فیلم اکران شده یا خیر!؟

روابط عمومی فیلم جدید مانی حقیقی روز گذشته در این باره اعلام کرده بود : جدیدترین فیلم مانی حقیقی پس از کش و قوس‌های فراوان از امشب در بعضی سینماها روی پرده می‌رود.

اکران فیلم از امشب در سینماهای منتخب آغاز می‌شود و از فردا، تعداد سالن‌های «خوک» افزایش پیدا می‌کند.

فیلم محصول موسسه تصویرگسترپاسارگاد است که به کارگردانی مانی حقیقی و سرمایه‌گذاری سید محمد امامی ساخته شده است.

حسن معجونی، لیلا حاتمی، لیلی رشیدی، پری‌ناز ایزدیار، سیامک انصاری، علی باقری، مینا جعفرزاده، آیناز آذرهوش در «خوک» ایفای نقش کرده‌اند و رضا یزدانی، بیوک میرزایی، سهیلا رضوی و علی مصفا نیز در این فیلم حضور دارند.

در خلاصه داستان «خوک» آماده است: «حسن خشمگین است. او مدتی است موفق به فیلم ساختن نشده. ستاره‌ی محبوبش می‌خواهد با کارگردانان دیگر همکاری کند. همسرش دیگر عاشقش نیست. مزاحم جذابی او را هر جا می‌رود تعقیب می‌کند. از همه بدتر، قاتلی در سطح شهر مشغول کشتن کارگردانان سینمای ایران است، اما حسن را نادیده گرفته. حسن رنجیده است: آیا او مهمترین فیلمساز این شهر نیست؟ پس چرا قاتل تحویلش نمی‌گیرد؟ وقتی در شبکه‌های اجتماعی تهمت عجیبی به حسن زده می‌شود، او ناچار می‌شود برای اعاده حیثیتش نقشه‌ی هوشمندانه‌ای بکشد

منتشرشده در سینمای ایران

سمیه مصطفایی (سی و یک نما) - زندگی در جهانی که صدا به تمامی از آن حذف شده است چگونه است؟ آیا اصلا می توان زندگی و بقاء در چنین جهانی را متصور شد؟

منتشرشده در سینمای جهان

سی و یک نما* - فیلم روایتی از گذراندن تعطیلات تابستانی یک دختربچه شش ساله همراه با مادر لاقید و بی ثباتش در متلی ارزان قیمت مخصوص قشر حاشیه نشین در کنار دیزنی ورلد است. همین جمله طولانی کمک می کند که بدانیم از فیلم چه انتظاری باید داشته باشیم.

منتشرشده در سینمای جهان

هما گویا (سی و یک نما ) – قرار نیست خیلی این سکانس طولانی باشد. قرار هم نیست خیلی این چهره را ببینیم و با او آشنا شویم حتی وقتی صورت خسته و تکیده اش را به شیشه مینی بوس چسبانده . زن به خانه برمی گردد. هوا تاریک است.یکی او را تعقیب می کند . زن می ترسد و در حین فرار تصادف می کند و می میرد. مخاطب فیلم انزوا، نه در ظاهر این زن رنجور،نمادی از زنی خود فروش می بینیم و نه مرگ او را خودکشی.به راحتی در همین سکانس با زنی زجر کشیده رو به روست و خیلی زود باور می کند که باید شاهد فیلم جذابی باشد اما اینطور نمی شود

منتشرشده در سینمای ایران

هما گویا (سی و یک نما) – به نظرم کارآکترهای زن با نام "مشرقی" در فیلم های جیرانی هر کدام گوشه ای ازشخصیت ناآرام سینماگر اوست که برای فاصله گرفتن از آنها در غالب شخصیت یک زن و نه مرد در فیلم هایش امضا می کند تا از آنها دور شود. شخصیت هایی که هم قربانی هستند و هم می توانند قربانی بگیرند. درست مثل صحرا مشرقی در فیلم خفه گی.

منتشرشده در سینمای ایران
 
هما گویا (سی و یک نما ) – خانه دختر انگار چیزی کم دارد. شاید همان جای خالی دختر در خانه است. یا جای خالی امنیت که ویژگی هر خانه ای است. خانه خانه ی امنی نیست انگار. انگار اصلا خانه نیست.قبل از مرگ دختر هم انگار ماتمکده بوده.این را می شود از ایمیل هائی که خواهر کوچکتر بعد از مرگ سمیرا برای بهار می زند فهمید.
 
اینکه چقدر از فیلم ممیزی خورده و اینکه چرا ترانه های حامد همایون روی فیلم است در حالی که سال نود و دو( زمان تولید فیلم) هنوز این آلبوم در نیامده بود را نمی دانم اما هر چه هست بسیار ظریف و حرفه ای این اتفاق افتاده و در همان تایم کوتاه یک ساعت و بیست دقیقه حرف هایش را می زند ، گر چه انگار منتظریم قسمت دوم این فیلم ساخته شود تا نه اینکه صرفا با راز سمیرا بلکه با شخصیت های دیگر این فیلم ارتباط بگیریم.
دو دختر دانشجو (باران کوثری و پگاه آهنگرانی ) خود را برای عروسی هم کلاسی خود سمیرا (رعنا آزادی ور) آماده می کنند که خبر می رسد سمیرا مرده است و....
 
 
 
پرویز شهبازی فیلمنامه را نوشته است وگرنه محال بود که برای دیدن سازنده فیلم های "کلاغ پر" ، "زن ها فرشته اند "و "آقای هفت رنگ" اصراری به دیدن همان روز اول اکران داشته باشم.سه سال توقیف بودنش هم آنقدرفاکتور مهمی برایم نبود و همه چیز به شهبازی برمی گشت و سوژه ی بکرش .
کنجکاو بودم یکبار دیگر در هوای قصه های شهبازی "نفس عمیق" بکشم.اما بدیهی است که کارگردانی هم نقص نداشت و شهرام شاه حسینی غافلگیرمان می کند. انگار خود شهبازی پشت دوربین بود وجای تبریک دارد به شهرام شاه حسینی.
عجله داشتم در دیدنش همین روز اول از ترس اینکه مبادا دوباره جنجال های این یکی دوروزه مدت اکران خانه دختر را به مخاطره بیاندازد.
چند سالی بود خودم را سرزنش می کردم که در سی و دومین دوره جشنواره فیلم فجرمشکلی پیش آمد وآن روز به اکران فیلم نرسیدم....
فیلم شروع میشود و زود مخاطب را غافلگیر می کند. انقدر غافلگیر می شویم از اینکه در یک فیلم ایرانی سوژه آن براساس باکره بودن یک دختر در شب عروسی باشد که به مهمترین نکات روانشناسانه ونگاه اجتماعی آن بی تفاوت می مانیم. مثلا اینکه یک مرد عاشق با شوکی که نامزدش روز قبل از مراسم عروسی خودکشی می کند و علت خودکشی هم باکره بودن یا نبودن اوست، سراغ گل فروشی و فیلمبرداری و سالن عروسی می رود و با وجود اینکه وضع مالی مناسبی دارد کاسبکارانه برای نپرداخت هزینه ها چانه می زند.این شخصیت دوگانه کیست . آیا منصور(حامد بهداد) اصلا تصوری از زندگی زیر یک سقف با عشق دارد؟وچقدر شهبازی با ظرافت نشان می دهد که این مرد اصلا مفهوم عشق را هم کاسبکارانه می بیند و وقتی همه چیزش را در حقیقت از دست داده باز هم ذاتا همان هست که بوده، مردی که باید زن می گرفته و تشکیل خانواده می داده چون مرد است.
 
 
 
این تلنگر ها ادامه دارد . زمانی که سفارش سنگ قبر می دهد و تاکید دارد به حک شدن کلمه دوشیزه روی سنگ قبر. دقیقا کلمه ای که خودش هم به آن شک دارد.شک دارد چون او را هرگز نشناخته است.خودش هم اعتراف می کند وقتی که حتی نمی داند دختری که قرار بود خانم خانه او شود شعرهم می گفته است.
پرویز شهبازی در این قصه بیشتر از آنکه به نقد بعضی از رسوم که خوشبختانه تا حدود زیادی در جامعه منسوخ شده بپردازد نگاه زیرکانه به دخیل بودن طبقات و فرهنک دو نفر دارد که می خواهند با هم زندگی کنند. او هیچ کم نمی گذارد وقتی بی دلیل مسئول پرونده از منصور می پرسد که مدرک تحصیلی او چیست و پاسخ می شنود دیپلم. در حالی که سمیرا سال آخر دانشگاه است.
این داستان نفس عمیقی بلند تر از بکارت دختر دارد.جنازه به پزشک قانونی رفته است.پس دیگر مشخص است که آیا سمیرا در گذشته خواسته یا نا خواسته رابطه جنسی داشته یا نه اما قصه و فیلم نمی خواهد ما این را بدانیم. او مرتب به ما کد می دهد تا بعد از اتمام فیلم ، تازه چراغ های خانه دختر برایمان روشن شود . دختری که حاضر نیست همسر چند ساعت بعدش دست او را لمس کند.
 
 
 
مادر دختر مرده است. مرگ او هم به نظر مشکوک می آید یعنی در حقیقت این پدر خانواده است که به نظر می رسد از رازی باخبر است. پدری (بابک کریمی)که به همه چیز مشکوک است و حالا حاضر است خانه را هم زیر قیمت بفروشد تا به جای اینکه از شرافت دخترش دفاع کند ، مهر تاییدی به پچپچه های درگوشی بزند.
قصه فیلم ما را سر در گم می کند چرا که اگر در این قصه گم نشویم شاید هرگز قصه را پیدا نکنیم. در حقیقت شهبازی می خواهد که ما خط به خط قصه را بسازیم. بازی های زیادی با ما دارد که شهرام شاه حسینی به خوبی از عهده به تصویر کشیدن آن بر آمده است. مثل یک سکانس شک ما به نگهبان خانه با بازی کم نظیر "نادر فلاح".گفتم کم نظیر و باید اشاره کنم که در این فیلم همه کم نظیرند حتی در یک سکانس یا دو سکانس. بازی بسیار خوب " رویا تیموریان" در نقش مادر منصور یا نسیم ادبی خواهر و بهناز جعفری خاله او همانقدر تحسین برانگیز است که بازی محمدرضا هدایتی در نقش مدیر تالار عروسی و حتی...نگهبان خوابگاه دختران دانشگاه یا دوست پسر خواهر سمیرا ، مرد سنگ قبر فروش و...
که این یعنی کارگردان توانسته از پتانسیل بازیگران خوب ، درست وام بگیرد.
یکی از بهترین بازی های رعنا آزادی ور ، پگاه آهنگرانی و باران کوثری در کنار درخشش فوق العاده بابک کریمی پدر سمیرا و حامد بهداد در نقش منصور اما....ستاره این فیلم پردیس احمدیه است در نقش خواهر سمیرا.بازیگر نقش سنگ قبر فروش را نمی دانم تا حق را ادا کنم و بازی او را هم از قلم نیاندازم.
 
 
 
ویژگی مهم خانه دختر که برای من بسیار با اهمیت است و در آخر می خواهم به آن اشاره کنم اینکه این فیلم با همه ی تلخی اش ما را در تلخی ها خفه نمی کند و به مخاطب اجازه نفس کشیدن و گاه خندیدن هم می دهد و این بسیار نقطه ی قوتی است
 «خانه دختر» را یقینا باید اولین ساخته سینمایی شهرام شاه حسینی به حساب آورد اگرچه که شاه حسینی پیش از این با فیلم های «کلاغ پر»، «زن ها فرشته اند» و «آقای هفت رنگ» وارد سینما شده است اما خانه دختر بهترین فیلم سی و دومین جشنواره فیلم فجر بود که به رزومه اودر سینما معنی و مفهوم داد.فیلمی که به رغم سه سال توقیف هنوز هم همان تازگی را دارد و نباید فرصت دیدن آن را از دست داد.
 
 
منتشرشده در سینمای ایران

سی و یک نما* -سوزان سانتاگ می گوید: "تمامی آثار اعتراف گونه از دل عشق به خویشتن برآمده اند و غایت آشکار آن ها دفاع از خود و توجیه نفس است".

منتشرشده در سینمای ایران

سی و یک نما- برنامه این هفته‌ کانون فیلم «سینماحقیقت» مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی، به نمایش و نقد فیلم مستند «گل‌دونه، مش‌رحیم، صغرا و دیگران» ساخته «همایون امامی» اختصاص یافته است.

منتشرشده در سینمای ایران
صفحه9 از13