محمدرضا خالقی زاده* - نمی دانم تا به حال پس از پایان یک فیلم نگران آدمهایش بوده اید یا نه!؟ من اما چند باری بوده ام. آخرین بار قصر شیرین بود. چشمهای بی پناه آن دو کودک مادر از دست داده تا روزها همراهم بودند. معتقدم آدمها از مرگ مادر یتیم می شوند نه پدر. قبل ترش هم بود. دلم یک هفته ای پیش مادر "الی" درباره الی بود، آدمی که در فیلم ابدا دیده نمیشد و بعدترش هم چند روزی نگران "حجت و راضیه" جدایی نادر از سیمین بودم.
سی و یک نما - فیلم «من خیلی اهمیت میدهم» با نویسندگی و کارگردانی جی بلیکسون (J Blakeson) داستان زنی به نام مارلا گریسون را دنبال میکند که با فریبِ قانون، خود را به عنوانِ سرپرستِ قانونیِ سالمندان منتصب میکند تا از دارایی آنان دزدی کند، اما آخرین قربانی او زنِ مسنی است که با یکی از گنگسترهای قدرتمند ارتباط دارد.
سی و یک نما - فیلم سینمایی «زن جوان نویدبخش» اولین تجربه اِمِرالد فِنِل در مقام کارگردانی است. تجربه ای که نوید بخش ظهور فیلمساز زن جوان در سینماست.
نیما حسنی نسب* _این «قاتل و وحشی» با هر معیاری از مهمترین دستاوردهای سینمای ایران در دهه نود است که در سال پایانی یک دهه پر آشوب و در بدترین شرایط فکری و کیفی سینمای ما ظاهر شده تا روایت سینماییِ دقیقی از جنون و تباهی باشد.
ناصر یاخچی بیگلو / سی و یک نما - فیلم «پرنده رنگین» (The Painted (Bird درباره پسری یهودی و نوجوان به نام «یوسکا» (با بازی پیتر کوتلار _ Petr Kotlar) است که پدر و مادرش او را نزد پیرزنی در یک دهکده فرستاده اند. اما پیرزن به ناگاه می میرد و خانه شان آتش میگیرد. «یوسکا»ی آواره شده نیز در میان آبادیها و شهرها به دنبال سرپناهی برای خودش میگردد و ناملایمات بسیاری را در مسیرش می بیند.
ناصر یاخچی بیگلو / سی و یک نما - داستان فیلم «صدای متال» درباره ی یک نوازنده ی ساز متال به نام «روبن» (با بازی ریز احمد _ Riz Ahmed) است که به ناگاه قدرت شنوایی اش بسیار ضعیف می شود و برای جلوگیری از خطرات بیشتر مجبور می شود تا نوازندگی را نیز کنار بگذارد.
ناصر یاخچی بیگلو/ سی و یک نما - خیلی از ما با اشتیاق پای نمایشگرهایمان نشستیم تا با "ناگهان درخت" لحظات ناب و شاعرانه ی «در دنیای تو ساعت چند است؟» صفی یزدانیان را دوباره تجربه کنیم و سکانسهایی عالی از درهم آمیزی تصاویر،رنگ و قاب ها، دیالوگها، شاعرانگی و موسیقی ببینیم و لذت ببریم. می خواستیم دوباره مانند «فرهاد» عاشقانه و حاسدانه بخواهیم و یا مثل «گلی» در تنگنای تصمیمات گذشته و آینده مان گیر بیفتیم.
ناصر یاخچی بیگلو / سی و یک نما - فیلم ایده ای کاملا تکراری دارد. زن و شوهری (با بازی های لسلی منویل_ Lesley Manville و لیام نیسون Liam Neeson) که میانسالی شان را گذرانده اند، بعد از مرگ تنها دخترشان، در تنهایی خود زندگی آرامی را سپری می کنند. تا اینکه زن متوجه وجود توده ای در سینه اش می شود که با انجام آزمایشهای پزشکی مشخص می شود که مبتلا به سرطان سینه است.
خسرو نقیبی* - در نخستین مواجهه، «من به پایاندادن این وضع فکر میکنم» شبیه داستانی از دیوید لینچ است که اجراش را به استنلی کوبریک سپرده باشند. بسیار بهلحاظ بصری شبیه به «تلألو»؛ و البته ناخودآگاه یادآور «جادهی مالهالند». این وسط چارلی کافمن، مؤلف شماری از مهمترین فیلمنامههای دو دههی اخیر کجاست؟
ناصر یاخچی بیگلو/ سی و یک نما - «ویلارد» با بازی «بیل اسکارگارد» (Bill Skarsgard) از جنگ باز می گردد و «شارلوت» (هیلی بنت _ Haley Bennett) را به همسری می گیرد و در تپه ای نزدیک شهر «ناکم استیف» خانه ای اجاره می کنند. آنها «آروین» (پسرشان) را دارند و قرار است زندگی آرامی را سپری کنند. البته این شروع داستانهای تودرتویی است که «آنتونیو کامپوس» می خواهد برایمان بگوید. داستان آدمهایی عجیب با دیدگاه ها و کارهایی عجیبتر. داستانهایی که دایره وار در دو شهر می چرخند و به هم گره می خورند. خود فیلم نیز اذعان دارد که ارتباط این اتفاقات، پایه و اساس قصه اش هستند و این ارتباط ایجاد شده کمک می کند تا تعلیق و همزادپنداری در فیلم بیشتر شود. داستان ها از مرگ دلخراش سربازی بر روی صلیب آغاز می شود که مقابل چشمان «ویلارد» اتفاق افتاده و بعدها این اتفاق به زندگی خودش کشیده می شود و بعدها زندگی پسرش را تحت تاثیر قرار می دهد. پسری که قهرمان زندگی اش همین پدر است. بعد از آن هم مرگها و قتل ها در پی هم می آیند.