سی و یک نما - "دههشصت" ترکیب دو واژه با یک مفهوم که شاهکلید فیلمهایی چون زودپز است، روایت عجیبی دارد. جنگِ در اولویت از یک سو و اختلاف عقیدهها و سختگیریهای نامتعارف در سبک زندگی از سوی دیگر موجب شده تا مردم ایران روزگارِ غریبی را تجربه کنند، گر چه انگار، با هم در همه چیز اختلاف داشتیم اما فاصلهها و دلتنگیها کمتر از امروز بود و از قضا دلمان خوشتر و معرفتمان بیشتر. انگار آن روزها اوج خلاف میشد احتکار چند گونی برنج و روغن و بساط دود و دم و نوارِ بتاماکس و این آخرهاش هم ویاچاس.
سی و یک نما - فیلم «ماده» (The Substance) ساخته کورلی فرژا، ترکیبی از ژانر وحشت بدنی و نقد اجتماعی است که هدف آن به چالش کشیدن استانداردهای غیرواقعی زیبایی است. این فیلم بهشدت از تمثیل و اغراق برای نشان دادن پیامهای خود استفاده میکند و قصد دارد تا تماشاگران را به تفکر درباره چگونگی تأثیر رسانه و صنعت سرگرمی بر بدن و ذهن زنان وادارد.
سی و یک نما - فیلم «آشوبگران» (The Instigators) یک کمدی سرقت است که از یک ایده بد شروع میشود و به یک فاجعه قابل پیشبینی ختم میشود. کیسی افلک و مت دیمون نقش دو مجرم بیعرضه بهنامهای کوبی و روری را بازی میکنند که توسط بسهگای رئیس یک باند کوچک (مایکل استولبارگ) برای سرقت کمپین مالی شهردار فاسد بوستون، میکلی (ران پرلمن) استخدام میشوند. اینکه چرا بسهگای به این دو نفر و اسکارو (جک هارلو) که بهراحتی ماشه را میکشد، چنین ماموریت پرخطری را میسپارد، یکی از جنبههای رهاشده این فیلم است. داگ لیمان، کارگردان فیلم، با هدف تقلید از لحن کنایهآمیز فیلم «فرار نیمهشب» (1988) (Midnight Run)، هیچ تحرک فرحبخشی در فیلمسازیاش نشان نمیدهد، هیچ بعدی به شخصیتهایش نمیبخشد و هیچ جذابیتی در داستان ایجاد نمیکند. این فیلم دومین نمایش خانگی لیمان در سال جاری پس از بازسازی احمقانه اما سرگرمکننده «خانه جادهای» (Road House) برای پریمویدئو است. این فیلم قبل از اینکه در بین فیلمهای اپلتیویپلاس دفن شود، اکران کوتاهی در سینماها داشت. با وجود بازیگران ستارهدار و بااستعداد پشت دوربین، «آشوبگران» تنها به دلیل اینکه هیچ تأثیری روی تماشاگر نمیگذارد، استثنایی است.
سی و یک نما – به ندرت پیش میآید که فیلمی را ببینیم و بلافاصله فکر کنیم یکی از بهترین فیلمها را دیدهایم. اما فیلمهایی هم هستند که در بین انبوه فیلمهای بیارزش هر ساله، بهقدری بد و فاجعه ساخته شدهاند که بهراحتی میتوان دربارهاش گفت که یکی از بدترین آثار سینمایی است. فیلم مهیج! و خستهکننده «مسیر بلکواتر» ساخته جف سلنتانو، مصداق کامل این مورد است.
سی و یک نما - فیلم «فیوریوسا: حماسه مکس دیوانه» در جشنواره کن به نمایش درآمد و منتقدان نقدهای خود را منتشر کردند. فیلم در سایت متاکریتیک امتیاز ۸۲ به دست آورده که امتیاز خیلی خوبی است. بیشتر نقدها «فیوریوسا» را با «جاده خشم» مقایسه کردهاند و میگویند که این فیلم «مکس دیوانه: جاده خشم» نیست، اما تماشایی است.
سی و یک نما - سعید رجبی فروتن کارشناس فرهنگی در یادداشتی درباره «قویدل»، این مستند را در ساختار ترکیبی دانست و تاکید کرد در این فیلم از خصوصیات مستند بازسازی، اکتشافی، پرتره و افشاگرانه استفاده شده است.
سی و یک نما - مراسم نمایش و نقد و بررسی فیلم سینمایی «زندگی و زندگی» شب گذشته (۱۲ اسفند ماه) با حضور علی قویتن تهیهکننده و کارگردان، هدا مقدممنش بازیگر و منوچهر دینپرست منتقد در پردیس سینمایی چارسو برگزار شد. علی قویتن در مراسم نمایش و نقد و بررسی «زندگی و زندگی» مطرح کرد: خوشحال میشوم بگویید «زندگی و زندگی» را شبیه به «زندگی و دیگر هیچ» کیارستمی ساختهام.
سی و یک نما - وقتی ساندرا و دانشجویی که برای پایاننامهاش مصاحبه با او را که یک نویسنده است انتخاب کرده، رو به روی هم و در نمای نزدیک میبینیم، ناخواسته از نگاه خاص ساندرا، میمیک چهره، نوع حرف زدن، طفره رفتن از سوالها و کنجکاویاش نسبت به دختر دانشجو حس خوبی نداریم. گفتگویی که به دلیل صدای بلند و تکرار شونده موسیقی از طبقهی بالای این کلبهی چوبی مرتفع در منطقهای برفی، بکر و دورافتاده در کوههای آلپ، آرامش مصاحبه را به هم میریزد تا جایی که ادامه آن را به زمان دیگری موکول میکنند. گرچه به نظر میرسد، ساندرا بی میل نیست تا ادامهی گفتگو بهانهای باشد تا دوباره دختر را ببیند چرا که احساس تنهایی میکند و آن را به زبان میآورد.
سی و یک نما - بو در حمام، تصویر کوچکی از یک زن میبیند که کودک شیرخوارش را رو در رو در آغوش گرفته است. آری آستر، نویسنده و کارگردان، به این موتیف در «بو میترسد» (Beau Is Afraid) بارها و بارها بازمیگردد، تلنگر کوچکی که بیو در نوشتهای به مادرش میزند: «متشکرم، متاسفم که دوستت دارم»، یا با مجسمه برجکهایی که در کنار خانه مادرش است. اما اگر به تصویر حمام دقت کنید، به نظر میرسد که تصویر فرشتهسان زن، دارای ناخنهای تیز و هیولایی است که سر کودک را در دستانش نگه داشته است. این منظره، تنها یکی از جزئیات بیشمار سورئال و فرویدی فیلم است که مطمئناً از ناخودآگاه قهرمان داستان بیرون میآید و بسیار خندهدار و نگرانکننده است. بیشتر لحظات فیلم آستر همینطور است. شما نمیدانید که باید از این سفر کافکایی بو به هویت یهودی تیزبینانهاش بخندید یا احساس وحشت کنید. هر کدام از این دو احساس را داشته باشید درست است و احتمالاً آنها را همزمان احساس خواهید کرد. به هر حال خنده و ترس از ذات ما سرچشمه میگیرد و مرز بین کمدی و ترسناک بسیار نازک است. شما یا چیزی سرگرمکننده یا ترسناک میبینید یا نمیبینید. فیلم آستر شاید در برخی لحظات، شما را به وحشت بیاندازد، و شاید در برخی لحظات شاهد عجیبترین و خندهدارترین تراژدیهای یونانی باشید که تا به حال دیدهاید. با این حال، پس از زنده ماندن از دیدن اودیسه وجودی سه ساعتهی آری استر، احتمالاً سؤالاتی برایتان پیش خواهد آمد. مثلاً این چی بود تماشا کردم؟
سی و یک نما - شاید هیچ سنخیتی با هم نداشته باشند اما بعد از دیدن فیلم "برادران لیلا" سعید روستایی، فیلم "میلیونر زاغهنشین" به ذهنم خطور کرد و همچنین فیلم "من، دانیل بلیک" که این دو فیلم را بسیار دوست دارم. دقیقا همانقدر که با برادران لیلی ارتباط نگرفتم چرا که بزرگترین ضعف برادران لیلا نبود "عشق" در یک جامعه بحران زدهای است که ما در بطن آن زندگی میکنیم و میدانیم که " عشق" هست، با همهی سختیها اما هست.