هما گویا / سی و یک نما - خنده اش را نمی دیدیم. جدی بود با کلامی نافذ و اکسون هایی که روی کلمات می گذاشت تا تاثیر بیشتری داشته باشند. کارگردان ها خیالشان راحت بود از نقشی که به او می سپردند و اگر در شخصیت یک گدا هم ظاهر میشد، باز هم مقتدر بود. او دنیای بازیگری را با یک چشم میدید. چشمی که پشت عینک تیره اش پنهان می شد و نگاه، چه جایگاه مهمی در بازیگری و انتقال حس دارد که او بی نگاه هم با بازی فاخرش تا اعماق وجود مخاطب نفوذ می کرد و در نقش های عمدتا منفی اش همیشه یک قهرمان بود.
هما گویا | سی و یک نما - اوایل دههی پنجاه بود و همهی خانهها تلویزیون نداشت. این کالای لوکس داشت سری توی سرها باز میکرد اما بعضیها یا ضرورت و توان خریدنش را نداشتند و بعصیهای دیگر (به خصوص در شهرستانها) داشتن این جعبه جادویی را معصیت میدانستند و برخی دیگر حرام و ضد دین و شریعت.
در همان سالها بود که یک نویسنده، کارگردان و بازیگر شخصیتی خلق کرد که نه ریخت و قیافه ای داشت و نه کار و کاسبی درست و درمانی اما عاشق دختر کوچک یک خانواده با هفت دختر دم بخت شده بود. دخترهایی که باید به ترتیب سن به خانهی بخت میرفتند تا (مرادبرقی) در سریال خانه به دوش به محبوبه خانوم برسد.
این سریال شد محبوب همه تا جایی که پزی میدادند خانههای آنتن دار و دوشنبه شبها چایی میگذاشتند و همسایهها و فامیل نزدیک دور هم جمع میشدند و خانه به دوش میدیدند.
بعضیها هم یواشکی میرفتند خانه همسایه که آقای خانه نفهمد. یک بار یکی از خبرهای جالب صفحهی حوادث مجله جوانان این بود که دزدی یکی از همین دوشنبهها، زاغ سیاه مرادبرقی را چوب زد و خانهای را خالی کرد و یه یادداشت هم به جا گذاشت: " ما به مرادمان رسیدیم، ایشالا تو هم به محبوبه برسی".
هر چه بود دوشنبه شبها خیابانها خلوت خلوت میشد و بعضی از خانهها هم خلوت.
هما گویا/ سی و یک نما _ چه کسی منکر می شود که زنده یاد "نادره خیرآبادی" مادر سینمای ایران بود؟کدام بازیگری به اندازه ی او نقش مادر را بازی کرده است؟ و به قول خودش گاهی نقش مادر کارآکترهایی را بازی کرده که تقریبا هم سن و سال خود او بودند.
ریحانه محمودی(سی و یک نما ) -صحبت از سعید کنگرانی است.سعید کنگرانی؛ بازیگرتوانا و خوش چهره آخرین سال های قبل از انقلاب که او را آلن دلون آینده ایران می دانستند، چه از نظر زیبایی چهره و چه حضور در فیلم های خوب و ماندگار سینما.کسی که کارش را با بهترین کارگردان ها شروع کرده بود و حالا هم مخاطب خاص و هم مخاطب عام سینما پذیرای نقش آفرینی های او بودند اما تقدیر برای او چنین نشد و به قول خودش بازیگری او را بدبخت کرد .حال خوشحالیم که برای از او گفتن بهانههای خوبی پیدا کرده ایم.
نمایش دوبارهی فیلم کم نظیر" دایره مینا" با بازی او و به کارگردانی" داریوش مهرجویی"، فیلمی که در زمان خود به مسئلهی خون فروشی و خونهای آلوده پرداخته بود؛ در جشنوارهی سلامت و حضورش پس از چهارده سال در یک سریال شبکه نمایش خانگی به نام رقص روی شیشه به کارگردانی مهدی گلستانه. در این مطلب به مرور زندگی هنری سعید کنگرانی، یکی از ستارههای خاص پیش از انقلاب میپردازیم. ستارهای که حضور در فیلمی به کارگردانی پرویز صیاد، در مسیر هنری زندگی اش را تغییر داد
فصل اول
سعید کنگرانی در نوجوانی حضوری کوتاه در رضا موتوری ساختهی مسعود کیمیایی در سال ۱۳۴۹ داشت و با فیلم دایره مینا به صورت رسمی وارد سینما شد. پسر بسیار جوانی که در کنار زنده یاد "فروزان" ظاهر شده بود و شاید توجه چندانی هم به او نشد، اما پس از آن در کنار علی نصیریان و بازی در فیلم "سرایدار" توجه موج نوع سینمای ایران را بیشتر جلب کرد.تا اینکه برای نقش مهم و اصلی سریال دایی جان ناپلئون اثر ناصر تقوایی برگزیده شد؛ و در داستانی جذاب از ایرج پزشک زاد و تحت نظارت کارگردانی به بزرگی ناصر تقوایی درخشید. سریالی که هنوز هم میتوان آن را به عنوان یکی از ماندگارترین سریالهای تاریخ تلویزیون از آن نام برد. شانسی که سعید کنگرانی در آن زمان داشت، همبازی شدن باپارتنرهای فوقالعادهای چون، پرویز فنی زاده، پرویز صیاد، غلامحسین نقشینه، محمد علی کشاورز و... بود که به مکتب خوبی برای آموختن حقیقی هنر بازیگری، در او تبدیل شد.
فصل دوم
سال ۵۵ سال خوبِ سعید کنگرانی بود؛ هم به واسطهی نقش آفرینیاش در فیلم سرایدار که به نوعی نقطه عطفی در بازیگری او بود و هم برای بازی در سریال دایی جان ناپلئون. درخشش سعید کنگرانی در دایی جان پالئون به خصوص با توجه به چهرهی زیبایی که داشت برای او بستری را فراهم آورد تا بتواند در آینده از چهرههای اول سینمای ایران باشد، اما انتخاب بعدی او انتخابی نبود که بتواند در زمان آغاز اعتراضها و حرکتهای انقلاب اسلامی برای او کارساز باشد. فیلم در امتداد شب با تمام انتقادهایی که میتوان بر آن دانست فیلم خوش ساختی بود که موفقیت در گیشه را نیز از آن خود کرد. فیلمی که با وجود فروش خوبش، از خط قرمزهای بسیاری در سینما عبور کرده بود که شاید به مذاق مردمی که در آن زمان به واسطه آغاز حرکتهای انقلابی روحیات متفاوتی پیدا کرده بودند، خوش نیامد. بازی در مقابل فائقه آتشین کار سادهای نبود و علیرغم درخشش سعید کنگرانی و فروش قابل توجه فیلم، بخت و اقبال او پس از آن خوب نفروخت.
فصل سوم
در همان زمان شوی پرطرفداری در آمریکا پخش میشد که دنی و مری آزموند آن را اجرا میکردند. در ایران نیز به تقلید از آن برنامهای ساخته شد با اجرای سعید کنگرانی و شهره صولتی که با اقبال چندانی مواجه نشد و در برخورد با وقوع انقلاب اسلامی تقریباً تمام شانسهای سعید کنگرانی برای اوج گرفتن از بین رفت.
فصل چهارم
آخرین حضور پیش از انقلاب او در فیلمی به نام پرواز از قفس بود که در آن، همراه فرزانه داوری جلوی دوربین رفت و به رغم فروش خوبش در گیشه، با وقوع انقلاب اسلامی فیلم از روی پرده پایین کشیده شد. فیلم، داستان عاشقانهی معمول و مرسومی را به تصویر میکشید و بد نیست که در این مطلب به فرزانه داوری هم اشارهای داشته باشیم که اگر میماند یا میشد که بماند، قطعاً از ستارههای اول زن سینمای ایران میشد. فرزانه داوری را ایرج قادری به سینما معرفی کرد که نقش کوتاهی در موسرخه و نقش اول فیلم برادرکشی را ایفا کرد و بعد از بازی در پرواز از قفس و انقلاب اسلامی از ایران خارج شد و شاید جالب باشد که بدانید او در همان جوانی صاحب دختری شد که بعدها با امین حیایی ازداوج کرد و دارا حیایی که امروز بازی خوب او در فیلم شعله ور را شاهد هستیم؛ در واقع نوهی فرزانه داوری است.
فصل پنجم
فصل خون در سال ۵۹ و گرداب در سال ۶۱ آخرین حضورهای او در سینما پیش از غیبت طولانیاش بود. بازیگری که زمانی روی جلد تمام مجلات دلبری میکرد ولی در حرفهاش گزیدهکار بود و سختگیر. بازیگری که دیگر نمیدیدمش.
فصل ششم
شاید بتوان از اشتباهات کاری سعید کنگرانی بعد از ترک ایران، به حضور در برنامههایی که در شأن اون نبود اشاره کرد؛ بازی در آیتمهای کوتاه کمدیای که اساساً با فضای او قرابتی نداشت.
فصل هفتم
سعید کنگرانی بعد از بازگشت به ایران، اجازهی حضور در سینما را پیدا کرد. او بازیگر بی حاشیهای بود و از تصمیمهای خوب و شایانی که مدیریت سازمان سینمایی در آن سالها داشت میتوان به همین تصمیم اشاره کرد. آن هم در زمانی که بسیاری از بازیگرانی که قبل از انقلاب فیلمهای "آنچنانی" تری بازی کرده بودند، پس از انقلاب نیز فعالیت داشتند.
فصل هشتم
یقیناً نام زنده یاد علی معلم به قدری بزرگ بود که سعید کنگرانی آسوده خاطر خود را به او بسپارد تا در فیلم ازدواج به سبک ایرانی بازی کند. فیلم کمدی خوش ساخت و پرفروشی که بخش قابل توجهی از فروشش را مدیون حضور او بود اما نتوانست به عنوان تضمین پرقدرتی برای ادامهی فعالیتش در سینمای پس از انقلاب محسوب شود. شاید به همین دلیل، ۱۴ سال از فعالیتهای هنری فاصله گرفت تا امروز خبر حضور او را در یک سریال شبکه نمایش خانگی به نام رقص روی شیشه به کارگردانی مهدی گلستانه بشنویم.
امیدواریم کاراکتری که او در این سریال بازی میکند به مدل بازیگری و امضای خاصش نزدیک باشد و این بازگشت، تبدیل به همان بازگشت توانمند و درخشان به عرصهی سینما و سریال، برای این ستارهی خوب سینمای ایران شود
پی نوشت : با تشکر از خانم هما گویا که مرا در جمع آوری بخشی از اطلاعات در این یادداشت یاری کردند
سی و یک نما – در تاریخ سینما، تئاتر و تلویزیون ایران نقش هائی بوده که چه در قبل و چه در بعد از انقلاب ماندگار شده است. سی و یک نما بی هیچ نگاهی به جایگاه سیاسی بعضی از این چهره ها در سالهای بعد از انقلاب، بیست و پنج بازیگر و نقش هایشان را مرور می کند.