نمایش موارد بر اساس برچسب: هما گویا

هما گویا ( سی و یک نما) - وقتی پای فیلمنامه ای اسم و امضای  "طلا معتضدی" را می بینم دلم به شور می افتد که حالا قرار است با کدام داستان پر از یاس و ناامیدی مواجه شوم و چطوردر طول دیدن فیلم انتظار عاقبت خوشی برای هیچیک از شخصیت ها ی قصه اش نداشته باشم بخصوص اگر قرار باشد نیمه شب اتفاق بیفتد.

منتشرشده در سینمای ایران

هما گویا – شاید اگه اون روز رضا نمی اومد برای دوستش نذری بیاره، شاید اگه در همون مراسم شله زرد پزون، نگاه رضا و لیلا به هم گره نمی خورد هرگز عاشق هم نمی شدن و عروسی نمی کردن.شاید اگه اون روز رضای وامانده و سرخورده با دخترکوچکش در همون فصل شله زرد پزون ، دوباره در خونه ی پدری لیلا نمی آمد، هرگز مهر رضا و دخترش به دل لیلا نمی افتاد و رضا رو نمی بخشید اما این اعتقادها در فیلم ماندگار مهرجوئی چه خوب بستری شدند برای یک قصه ی بی نظیر و یک فیلم ماندگار از دو دهه پیش که مناسبت ها رسم و رسومی داشتند.

 

منتشرشده در سینمای ایران

سی و یک نما- یکی از فیلم های پرفروش سال 2016 تا به امروز، فیلم "نفس نکش" ساخته ی "فد آلوارز" در ژانر فیلم های ترسناک و دلهره آور است که از نمونه های دیگر اینگونه فیلم ها در سالهای اخیر قابل قبول ترو متفاوت تر به نظر می رسد. فیلم یک شعار پنهان در عنوان دارد و اینکه :"برای زنده ماندن باید نفس نکشی چرا که این قاتل کور گر چه نمی بیند اما به خوبی می شنود حتی صدای نفس های تورا".

منتشرشده در سینمای جهان

 

هما گویا – اصولا این خصلت زنانگی است یا کم طاقتی من شاید، که نمی توانم بعضی چیزهای کوچک که خیلی هم مهم نیست را به روی خودم نیاورم در همه ی این سالها. این بار هم طاقت نیاوردم که خطاب به شما گله نکنم. راستی!سلام کردم؟ سلام خانم آبیار عزیز

منتشرشده در سینمای ایران

هما گویا (سی و یک نما) – شهرام شاه حسینی با فیلم "خانه دختر" آنقدر نمک گیرمان کرده بود که کنجکاو دیدن  سریال تازه اش باشیم، گر چه طرح اولیه داستان چندان دندانگیر به نظر نمی رسید و موضوعی بود که بارها و بارها دستمایه ی سریال های متعددی شده است.با گذشت دو قسمت از پخش سریال، پرداختن به نکته ای تازه و چالشی توجه مخاطب را جلب کرد که زمانی دغدغه ی ذهنی من شده بود و قانونی را می دیدم که شاید نیاز به تبصره و ماده می داشت.

منتشرشده در تلویزیون

هما گویا (سی و یک نما) – کافی است که در ذهن خود نیم نگاهی داشته باشید به دو فیلم استثنائی "بعد از ظهر سگی" و " شبکه" هر دو به کارگردانی "سیدنی لومت" و یا دو فیلم نسبتا خوب "شهردیوانه" و "جان کیو" تا تائید کنید که فیلم "هیولای پول" ساخته ی "جودی فاستر" چیزی برای گفتن در این گونه فیلم ها ندارد.

منتشرشده در سینمای جهان

هما گویا(سی و یک نما )– شبکه های فارسی زبان ماهواره ای، بخصوص "جم تی وی" رقیب سر سختی برای تلویزیون بی رونق ایران در نزدیک به یک دهه اخیر شد.اتفاقی که شوخی شوخی پیش آمد و بعد جدی جدی شد تا جائی که دوبله های دست و پا شکسته و غیر حرفه ای کم کم جایشان را به دوبله هائی قابل قبول گاه در زیرزمین های وطنی  دادند و بعد از زیرزمین به استانبول و آنتالیا رفتند.

منتشرشده در تلویزیون

هما گویا(سی و یک نما ) – دقایق و سکانس های پایانی فیلم است .رامانوجان (دو پتال)سی و یک ساله می خواهد به زادگاهش برگردد. می رود تا آخرین دیدارش را با اساتید دانشگاه که حالا او را نابغه ی ریاضی می دانند داشته باشد. می خواهد از سنگفرش کنار چمن عبور کند چون میداند که فقط اساتید اجازه دارند از روی چمن، مسیرشان را ادامه دهند.هاردی استاد دانشگاه (جرمی آیرونز)، کسی که او را برای اولین بار باور کرد دستش را می گیرد تا به همراه هم از راه چمن به مقصد برسند و چه نمای زیبائی است باور کردن این نابغه ی هندی که توانسته یک سال پیش از مرگش به جایگاهش پی ببرد.

منتشرشده در سینمای جهان

هما گويا- ابراهيم خان حاتمي‌کيا! در دهمين جشن انجمن منتقدين و نويسندگان سينماي ايران ديدمت که روي صحنه آمدي تا از تو براي کارگرداني فيلم «باديگارد» تقدير شود. کت و شلوار پوشيده بودي بر عکس هميشه و گر چه معلوم بود که به اين نوع لباس رسمي ‌پوشيدن چندان عادت نداري اما همين کت وشلوار هم نشان مي‌داد که آمده‌اي تا بگوئي جدا نيستي از عده‌اي سينماگر و مردم واز طرفي ‌به عده‌اي ديگر تعلق يا تعلق خاطر خاصي نداري. سوز داشتي و نه دود.

منتشرشده در رسانه دیگر

هما گویا (سی و یک نما) – آخرین روزهای شهریور سال 91 بود، درست مثل این روزها. روزهائی که ابوالفضل پورعرب با همه قهر کرده بود حتی با خودش. با بیماری دست و پنجه نرم می کرد و شاید در خوش بینانه ترین حالت هم فکر نمی کردیم چندان مقاومت کند، او که گفته می شد به دلیل اعتیاد به بیماری ایدز مبتلا شده و البته سرطان هم دارد. با او کوتاه صحبت کردم و گفت یک روز حرف خواهم زد. گفت که شاید رو به روی مردم بنشینم و ناگفته هایم را بگویم. من که فکر می کردم فرصت زیادی ندارد، پرسیدم: کی؟ گفت: بعد. پرسیدم بعد یعنی کی؟ گفت: بعد یعنی بعد. و انگار حالا همان بعدی است که قولش را داده بود و رو به روی فریدون جیرانی با مردم حرف زد که این یکی دو روز بازخورد های حرف هایش را می بینیم. بی مناسبت نیست تا حرف های چهار سال پیش او را هم مرور کنیم. حرف هائی به اندازه یک سلام و احوالپرسی .مطلبی با تیتر : "حکایت مرد ناتمام".

منتشرشده در سینمای ایران
صفحه22 از34