نمایش موارد بر اساس برچسب: هما گویا

هما گویا / سی و یک نما_ پنجمین جشنواره تلویزیونی جام جم با اجرای محمد جعفر خسروی آغاز شد تا با همین انتخاب مجری بدانیم، قرار نیست از این مراسم لذت ببریم. خسروی که در نوع کلام و اجرایش نه تسلط دارد و نه طنازی و چه اصراری هم دارد که طنازی کند. هر چه هست بختش بلند بوده که به رغم اینکه هیچ جایِ امنی در نگاه مخاطب ندارد اما جایگاهش سالیان سال است که امن است و محفوظ.

منتشرشده در تلویزیون

هما گویا / سی و یک نما_ نزدیک به نیم قرن است که این تک آهنگ را به بهانه های مختلف در سراسر دنیا از جمله ایران می شنویم و با دست یا کوبش پا آن را همراهی می کنیمWe Will Rock You.... We Will

منتشرشده در سینمای جهان

هما گویا/ سی و یک نما _ چه کسی منکر می شود که زنده یاد "نادره خیرآبادی" مادر سینمای ایران بود؟کدام بازیگری  به اندازه ی او نقش مادر را بازی کرده است؟ و به قول خودش گاهی نقش مادر کارآکترهایی را بازی کرده که تقریبا هم سن و سال خود او بودند.

منتشرشده در سینمای ایران

هما گویا / سی و یک نما – در یک دهه‌ی گذشته، احسان علیخانی یکی از معتبرترین برنامه سازان تلویزیونی است که با هر نوع سلیقه‌ای و به رغم هر نقدی که می‌توانیم به برنامه‌های پر مخاطبی چون ماه عسل داشته باشیم، اما شکی در توانایی او در برقراری ارتباط با مخاطب تلویزیونیِ او نداریم.


در عصر امروز و با ارتباط تنگاتنگی که فن آوری و فضای مجازی، دنیا را به دهکده جهانی‌ای بدل کرده، طبیعی است که مدیومی چون تلویزیون هم، در ایران نیاز دارد تا از لاک خود بیرون بیاید و توجهی به برنامه‌های موفق روز دنیا داشته باشد و به سختی، این برنامه‌ها را با شرایط فرهنگی، مذهبی و سیاسی ایرانی تطبیق دهد و با احتیاط از کنار خطوط قرمز رد شود که گاه موفق بوده و گاه با ناشی‌گری، مسیر را اشتباه رفته است.
این اتفاق در همه‌ی دنیا می‌افتد. در کشورهای دیگر از راه درست و با توجه به حق مولف برنامه و در ایران غیر حرفه ای و با دور زدن مسیر که تحریم ها هم می تواند بهانه ای برای آن باشد.
شب کوک، دورهمی ، خندوانه ، برنده باش ، ماه عسل، صندلی داغ، ستاره‌ها، هزارداستان، سرگیجه‌ای به نام تب تاب، هزار راه نرفته و شام ایرانی نمونه‌هایی از همین برنامه‌هاست که برخی موفق، برخی خنثی و برخی کلاً توهین به مخاطب بوده و هست.
این روزها نیز با کپی از پربیننده‌ترین برنامه‌ی دنیا یعنی "امریکنز گات تلنت"  american's got talent به نام عصر جدید رو به رو هستیم که می‌توانست و می‌تواند یک برنامه موفق و مثبت برای تلویزیون باشد و اگر با آنتن گرفتنِ تنها دو قسمت از این برنامه‌ی بیگ پروداکشن به تحویل آن می‌پردازیم از این جهت است که اصولا چنین برنامه‌ای در پیش تولید و اتاق فکر، بسیار بر اجرا اولویت دارد و برخلاف گفته‌ی احسان علیخانی که می‌گوید ماه‌هاست شبانه روز برای ساخت عصر جدید وقت و همتی گروهی داشته اما مسیر را تا به این‌جای کار اشتباه رفته است و دکور و مهمان و داور و تماشاچی انقدر وقت او را گرفته که سری به پشت صحنه و اتاق فکر امریکز گات تلنت یا امریکن آیدل نزده و تحقیقات درست و کافی پیرامون آن نداشته و فقط به نگاهش مثل یک تماشاچی خوب و تهیه کننده‌ی موفق و مجری توانا اکتفا کرده که این می‌تواند به شدت به ضرر عصر جدید باشد.اگر موافق باشید در ادامه به چند نکته اشاره می‌کنم
ما در عصر جدید چه می‌بینیم: یک شوی تلویزیونیِ بیگ‌پروداکشن در یک سوله‌ی بسیار بزرگ با دکوری قابل قبول برای استعدادیابی و این خیلی اتفاق خوبی است و همیشه احسان علیخانی نشان داده که هم می‌تواند مجری فوق العاده‌ایی باشد و هم برنامه ساز فوق العاده‌ایی که برای کارش ارزش قائل است و برای کارش وقت می‌گذارد.

 

معرفی فیلم-نگاهی به عصر جدید برنامه ی جدید احسان علیخانی

 

مشکلی که وجود دارد این است که ما وقتی یک برنامه‌ایی را از یک برنامه‌ی پر مخاطب و یک برنامه‌ی جهانی تقلید می‌کنیم که این اسمش اصلا تقلید هم نیست و بیشتر رویکرد است، باید مطابق با استانداردهای جهانی کار باشد ضمن رعایت چارچوب‌هایی که بین نمونه‌ای اصلی و ایرانیزه شده وجود دارد و این دو قسمتی که از این برنامه پخش شده است نشان دهنده‌ی این است که تا به اینجا مسیر درست نیست. برای مثال وقتی که ما کارها و نمونه های خارجی را می‌بینیم می‌فهمیم که چقدر فکردر زمینه‌های مختلف پشت آن قرار دارد. یعنی تک تک پرسوناژهایی که در آنجا حضور دارند و داور برنامه می‌شوند و قرار است که رای دهند مدت‌ها آنالیز می‌شوند و دوره می‌بینند و کارگردانی می‌شوند و صرفاً تخصص و دانش و تجربه‌ی آن‌ها به تنهایی در نظر گرفته نمی‌شود. همه‌ی آن‌ها در کنار ری اکشن‌های به لحظه و تفاوت‌های فردی که باید با یکدیگر داشته باشند، کاملا مهندسی شده عمل می‌کنند و در کنار داور بودن، یک بازیگر در جایگاه خود هستند.
موردی که بسیارمهم است؛ اینکه داورها بتوانند یکدیگر را نیز به چالش بکشند اما در این دو قسمت، چلنجی از داورها ندیدیم و آنها هم به نوعی یکدیگر را پوشش می‌دهند و نمی‌شود برای موجه کردن این اتفاق بگوییم که کم کم قرار است جا بیفتند. در چنین برنامه‌هایی، عوامل آن به اصطلاح توجیه می‌شوند و بعد، برنامه سوییچ می‌شود و کلید می‌خورد.

با تاخیر دکمه را فشار دادن، چالش نیست، برای ضربدر زدن یا نزدن، یکدیگر را قانع کردن اصول چنین برنامه‌ایی است که به نظرم در "خنداننده شو" و در اِشل کوچکتر تا حدودی رعایت می‌شد.
وقتی که یک خواننده‌ایی مثل "کیتی پری" می‌آید و نظیر ورژن اصلی برنامه‌ی استعدادیابی "عصرجدید" را اجرا می‌کند و با همین برنامه محبوبیتش را چند برابر می‌کند و ما بیشتر از اینکه به خوانندگی او فکر کنیم با قضاوت و اجرای او ارتباط می‌گیریم، یعنی که او در این اجرا تنها نیست.او برای ارتباط گرفتن با شرکت کنندگانِ برنامه یقیناً دوره دیده است.

وقتی که جنیفر لوپز برای اجرا انتخاب می‌شود حتی درصد کوچکی از این انتخاب را به درایت او نسبت نمی‌دهیم و محبوبیت ظاهری‌اش را دلیل این انتخاب می‌دانیم اما پس از یکی دو قسمت کاملاً فراموش می‌کنیم که او همان خواننده ، بازیگر و رقصنده‌ی برهنه روی استیج است و داوریِ او برایمان جا می‌افتد.

 

معرفی فیلم-نگاهی به عصر جدید برنامه ی جدید احسان علیخانی

 

او حالا سوای تخصص، حرفی برای گفتن دارد و مشاوران خوبی که در توانایی انتخاب به او کمک می‌کنند، مشاورانی متشکل از روانشناس، جامعه شناس و آسیب شناس اجتماعی.
نمونه‌ایی که می‌خواهم مثال بزنم که به شدت مرا آزار داد این بود: در قسمت قبلی یک پسر چاق با صدای خوب، برنامه‌اش را اجرا کرد و عجیب بود که اولین نکته‌ایی که"آریا عظیمی نژاد" موزیسین به آن اشاره کرد، چاقی‌اش بود و تمام اعتماد به نفس او را جلوی من، شما و تماشاچی‌ها فرو ریخت. عظیم نژاد به او گفت : " فکر نمیکنی اگر قرار است روزی، یک خواننده شوی باید اول به فکر ظاهرت باشی و خودت را لاغر کنی، برای خوانندگی ظاهر هم مهم است و ... آیا او هنوز به نقطه‌ی امنی رسیده بود که بخواهیم در مورد استایلش فکر کنیم و نظر بدهیم؟

یکی از بزرگترین دست آورد‌هایی که موجب محبوبیت چنین برنامه‌ای در دنیا شده است ، امید و تلاش در کنار استعداد است و اینکه مهم نیست تو که هستی ، در کجای جامعه قرار داری و یا ظاهرت چگونه است، این فرصت برای تو هست که خودت را دقیقا با شرایطی که داری و بی تغییر محک بزنی.

نکته‌ی دیگری که وجود دارد این است که شرکت کنندگان اول از یک صافی عبور می‌کنند و بعد پا روی استیج نمایش و محک خوردن رو به روی داورها قرار می‌گیرند و به همین دلیل منِ مخاطب، منی که دارم برنامه را می‌بینم خسته نمی‌شوم و گاه حتی در تیم او قرار می.گیرم ولی ما در این دو قسمت شرکت کنندگانی داشتیم که توهین مستقیم به داوران و مخاطبان برنامه بودند. چند تا جوان آکروبات بازی می‌کردند، بدون هماهنگی ، بدون قصه، بدون ریتم و نا همگون با موسیقی، توپ می‌انداختند و تِی میکشیدند!!! حضور این‌ها یعنی چی؟
یا نفر بعدی که می‌خواست مجری بشود و فقط آمده‌بود ادای رضا رشیدپور را در بیاورد برود. اجرا یعنی تفاوت، یعنی خلاقیت و نه تقلید که متاسفانه این روزها شاهد آن در رادیو و تلویزیون هستیم. درست است که به او امتیازی ندادند ولی وقت ما را که گرفت و آنتن را خرید و این زنگ خطری است برای احسان علیخانی.

 

معرفی فیلم-نگاهی به عصر جدید برنامه ی جدید احسان علیخانی

 

اجازه بدهید از زاویه دیگری نگاه کنیم. یک دختر بچه‌ی 8 ساله آذری زبان که پدرش بی هیچ تخصصی به او یاد داده بود که پاهایش جای سرش و سرش را جای پاهایش بگذارد و با انگشتان پا، سیب بخورد!!! یعنی انقدر این بچه دل و روده‌اش را به هم دیگر پیچاند که دل و روده ی ما آمد به دهنمان. آیا این استعداد است یا استثمار یک پدر برای خودنمایی؟ ما همیشه از این ژانگولرها داشتیم ولی نه در این سن. زندگی این بچه در خطر است و ما این حرکت غیر اصولی و نازیبا را روی آنتن می‌بریم.
آیا نباید یک زیبایی شناسی هم در این انتخاب‌ها باشد ؟!! انقدر این بچه پیچ و تاب خورد که خود داوران ناخودآگاه پرسیدند: "درد نداری؟" و او در پاسخ با صداقتی تاسف بار پاسخ داد: "اوایل دردم می‌آمد، اما حالا دیگر نه، عادت کرده‌ام". درست مثل کودکی که آزار دیده است.
و چندش آور اینکه پدر خودخواه او در ادامه اضافه کرد: "اگر به مرحله ی بعد برسد برنامه‌های مهیج‌تری داریم!!! واقعا تاسف بار است.
این واقعیتی است که مخاطب برنامه‌ی عصر جدید، باید با شرکت کننده‌ها حس همزاد پنداری داشته باشد، باید از حذف یک نفر ناراحت بشود و از انتخاب یک نفر خوشحال، ولی این‌هایی که دارند در این برنامه شرکت می‌کنند واجد شرایطی نیستند که ما با آنها همراهی داشته باشیم و از آن مهم‌تر اینکه عصرجدید نباید بستری برای حضور آدم‌های نه چندان رو راست باشد.

 

معرفی فیلم-نگاهی به عصر جدید برنامه ی جدید احسان علیخانی


و یک پسرباهوش دانشجوی پزشکی، مخاطب و داوران را ساده لوح فرض کند و با یک شعبده بازی، در یک برنامه که قرار است عصر جدیدی را رقم بزند، راه و رسم ریا به ما بیاموزد. راستی می شود یک مکعب روبیک به دست داوران داد تا حواسشان پرت شود و تقلب این شرکت کننده را ندید؟ خدا را شکر که داورانمان هوشیار بودند و از همه هوشیار‌تر رویا نونهالی.

(و در مورد بازی شموشک نوشهر و تیم ملی اسپانیا، هیچ حرفی برای گفتن ندارم.)
ما قرار نیست که در اینجا کلاهبرداری یاد بگیریم. ما در امریکن آیدل یا امریکنز گات تلنت هم چنین چیزی نمی بینیم در کنار این ها، اگر کسی ته صدایی داشت و چه چه زد، خواننده نمی‌شود. اگر برفرض حتی کودک ۱۰ ساله می‌آید در این برنامه شرکت می‌کند یقینا حنجره‌ای طلایی دارد که می‌تواند ترانه ی "من همیشه عاشقت خواهم بود" ویتنی هیستون را بخواند و کم هم نیاورد .ترانه‌ای که حتی نمی‌شود یک تِک و زیر لب زمزمه‌اش کرد بی‌آنکه نفسمان بگیرد و اکسیژن کم بیاوریم.
به هر حال راه درازی دارد تا ما دلمان برای این برنامه تنگ شود ، راه درازی دارد تا شخصیتی در بین داوران ببینیم که مثل یک "سایمون کاول" باشد که لجمان را در بیاورد اما بسیار دوستش داشته باشیم و... به امید آن روز.

منتشرشده در تلویزیون

هما گویا/ سی و یک نما_ اولین فیلمسازی که برای داوری سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر انتخاب شد " اصغر فرهادی" بود. این انتخاب نشان از هوشمندی "ابراهیم داروغه زاده" است و نپذیرفتن اصغر فرهادی نشان از هوشیاری وی، که پایان‌های باز را دوست دارد و با همین نگرشش پدر فیلم‌های دنباله روی خود را با" پایان های خیلی باز" درآورده است.

منتشرشده در سینمای ایران

هما گویا/سی و یک نما - سال ۱۹۷۳ بود و اولین فیلم از سه گانه فورد کاپولا که بهترین آنهاست"پدرخوانده" با درخشش "مارلون براندو" ست کهمارلون براندو به اعتراض در مراسم اسکارآن سال ، حاضر نشد گرچه هم خود و هم همه می دانستند که اسکار بهترین بازیگر مرد در دستان کسی جز او آرام نخواهد گرفت.

براندو نه کارگردان بود و نه تهیه کننده و هیچ نقشی در حضور فیلم" پدرخوانده" در اسکار نداشت و بدیهی است که چارچوب آکادمی اسکار هم تعریفی برای حضور یا عدم حضور فیلم ها توسط یک بازیگر را تعریف نکرده است و مارلون براندو صرفا یک مهمان برای یک رقابت بی رقیب بود.
او تنها کاری که می توانست به عنوان اعتراض به وضعیت زندگی نیاکانش یعنی بومیان سرخ پوست امریکایی داشته باشد، عدم حضورش در مراسم بود و امتناع از گرفتن جایزه که با ظرافت حضور یک زن سرخپوست و خواندن بیانیه و متنی روی استیج به اوج رسید و در تاریخ اسکار هم ماندگار شد
امشب و در مراسم اختتامیه، این حرکت مارلون براندو، الگویی شد تا یکی از بهترین های تئاتر ایران که حالا نشان داده در سینما هم حرف های خوبی برای گفتن دارد، به اشتباه از آن وام بگیرد.
در توجیح این نظر باید گفت:
اولا مارلون براندو، سه نسل قبلش سرخپوست بوده و حالا در فیلمی بازی کرده که مهاجران ایتالیایی با تجارت مواد مخدر و گروه های مافیایی تمام سرزمینشان را از هر لحاظ تحت سلطه گرفتند، کشوری که خاک و بوم سرخ پوستانی است که حق شهروندی ندارند.

این ها همه فاکتورهایی است که حرکت مارلون براندو را تاریخ ساز می کند.

"همایون غنی زاده" این جایگاه را داشت که بعد از کاندید شدن به عنوان اعتراض فیلمش را از رقابت خارج کند و شانس را به رقبایی بدهد که سزاوار بودند و امسال رقابت ها بسیار تنگاتنگ بود .

نکته بعدی اینکه فیلم فانتزی، سانتیمانتال و البته تحسین شده " مسخره باز" همایون غنی زاده با مهاجران افغانستانی( که چقدر خوب است که بعد از این همه سال همریستی، تسهیلاتی در زمینه لا اقل تحصیلی و درمان داشته باشند ) کدام وجه اشتراکی داشت که بتوان به جز کلافه گی، تعببر دیگری از آن داشته باشیم.
چه شد که همایون غنی زاده تئاتری، این حرکت را در خانه ی اصلی خودشان به چالش نکشید؟
اینجا نهاد و گزاره با هم نمی خواند و
بر عکس سرخ پوستان آمریکا، این افغانستانی ها هستند که در ایران میهمانند و اگر این اتفاق توسط "برادران محمودی" می افتاد و مثلا زمان تحسین فیلم "چند متر مکعب عشق" ، شاید به دلمان می نشست اما این کف زدن ها و احسنت گفتن ها در حال حاضر صرفا یک واکنش آنی و برگرفته از دغدغه های این روزهای ماست که به قول همان جوان برازنده افغانستانی، صاحبخانه هم درتامین حقوق شهروندانش به مشکل بر خورده.
واقعا در کشتی نشستن و با ناخدا جنگیدن چه مفهومی دارد؟ معترضید، شرکت نکنيد وگرنه این ری اکشن مثل یک فیلم بد ساخت، از قاب میزند.بیرون کادر و خارج از قاب.
هر چه فکر می کنم قانع نمی شوم که این حرکات چه مفهومی داشت؟
سودای سیمرغ با کدام سودا عجین شده بود که طبعمان را سودایی کرده بود؟

منتشرشده در سینمای ایران

سی و یک نما* _ از ابتدا قرار بر این بود که سردبیر و هر کدام از دبیران تحریریه‌ی سی و یک‌ نما در پایانِ سی و هفتمین جشنواره‌ی فیلم فجر، یک فیلم را به عنوانِ بهترین فیلم از نگاه خود معرفی کنند. وقتی در نهایت همه به یک فیلم و یک نام رسیدیم تصمیم گرفتیم مجموعه‌ای از نگاه‌ها و نظراتِ تحریریه‌ی سی و یک نما را در قالب یک مطلبِ واحد بر روی خروجی سایت قرار دهیم.

منتشرشده در سینمای ایران

هما گویا/سی و یک نما – استاد! سلام عرض کردم. آقای مسعود خان فراستی، ساز مخالف نقد سینمای ایران که این روزها در برنامه ی «هفت» اصلا نمی شناسمت.خیلی ها مخالفت بودند و هستند، اما من جزوشان نبودم و حالا هستم. برای من قابل احترام بودی چون شهامت این را داشتی که از عقیده ات دفاع کنی که این روزها، حتی نقد نوشتن با شهامت هم "شهامت" می خواد. در گوشی بگم که من هم این شهامت رو دارم وپای عواقبش بوده و هستم.

منتشرشده در سینمای ایران

هما گویا/سی و یک نما – یکی از اتفاق‌هایی که در مورد فیلم‌های جشنواره فجر همیشه در بین اصحاب رسانه و منتقدین رواج داشته و امسال به اوج خود رسیده است؛ پیش داوری درباره‌ی فیلم‌هایی است که هنوز ندیده‌ایم و اوج این اتفاق شب گذشته در مورد دو فیلم «طلا» و «شبی که ماه کامل شد» افتاد که تصادفا در دو سانس پشت سر هم در سینمای رسانه اکران شد.

منتشرشده در سینمای ایران

هما گویا / سی و یک نما_فیلم با سکانس آغازینش ما را شوکه می کند. تعقیب و گریز یک پلیس مواد مخدر(هومن کیایی) و یک فروشنده خرده پای مواد که، موادفروش در حال فرار، داخل گودالی که مشغول خاکبرداری هستتد می افتد و لودر بدون آنکه سقوط او را دیده باشد، چاله را با خاک پر و بعد هم غلطک زمین را صاف می کند و مرد در زیر خاک زنده به گور می شود و هیچکس از سرنوشت او با خبر نیست حتی پلیسی که در تعقیب اواست.

منتشرشده در سینمای ایران
صفحه11 از34