سی و یک نما – این هفته پایانی بود برای فصل سوم سریال شهرزاد که ما نیز این سریال را دنبال می کردیم و عقیده داشتیم که از سریال های ماندگار تاریخ سریال سازی در ایران است و بی آنکه سبیلمان را کسی چرب کرده باشد (اگر سبیلی داشته باشیم) محاسن آن را برشمردیم.
سی و یک نما –چند ساعتی قبل از شروع برنامه ماه عسل بود که خبر حضور محمدرضا گلزار در برنامه ماه عسل رسانه ای شد. خبری که چندان متعجبمان نکرد چرا که باورش نکردیم .اما خبر درست بود. یک حضورتبلیغاتی که از قاب ماه عسل بیرون میزد
(سی و یک نما) – بازیگر نقش فرهاد در سریال شهرزاد چه مصطفی زمانی باشد یا هر بازیگر مطرح دیگری این را می دانست که وقتی شهاب حسینی عهده دار کارآکتر قباد است، به هر حال در این رقابت بازنده خواهد شد چرا که شخصیت قباد در هر شرایطی قهرمان قصه خواهد بود حتی اگر در پایان قصه میمرد.
این قدرت غیرقابل انکار در بازی را هم نغمه ثمینی می دانست و هم حسن فتحی و به همین دلیل قصه ی شهرزاد را از هر طرف که نگاه می کردیم ، بیشتر قصه ی قباد بود.
سریال شهرزاد حدود سه سال مهمان خوانده ی خانه های ما شد و حتی فصل دوم آن را که ضعیف تر از فصل اول و آخر بود نیز با هیجان دنبال کردیم و باور داریم یک نویسنده خوب ، یک کارگردان خوب در کنار بازیگرانی یک به یک درست انتخاب شده می توانند ما را ترغیب کنند که هر دوشنبه در سبد کالایمان شهرزادی نیز بگذاریم.
اما حقیقت محبوبیت سریال شهرزاد به همینجا ختم نمی شود. حسن فتحی در نوع کار و نگرشش یک برند است که تاریخ نیاکانش را از یاد نبرده و در بستریک قرن تاریخ را زیر و رو می کند و فرهنگ و سن را از لا به لای آن بیرون می آورد و به رخ نسلی می کشد که تاریخ و فرهنگ را گم کرده اند.او از نوادر کارگردانانی است که وقتی در شهرک غزالی قدم میزند، روح زنده یاد علی حاتمی شاد می شود و گر چه این دو فیلمساز نگرشی کاملا متفاوت از هم دارند اما هر دو پایبند اصول و سنت هستند که علی حاتمی ، دیالوگ نویس بهتری و فتحی قصه گوی تواناتری است. اولی فیلم را دیوان شعر می کند و دومی این دیوان شعر را روایت.
اما هنر هر دو در این است که بازیگران با هدایت این دو کارکشته،بازی هایی فراتر از آنچه که در قاب های دیگر از آنها دیده ایم به نمایش می گذارند. به خصوص در سریال شهرزاد که بازی خوب مختص چند بازیگر کلیدی با نقش های اصلی نیست و همه بدون استثنا خوب و باورپذیرند.
البته این تنها به گردن حسن فتحی نبوده و ما نویسنده باریک بین چون نغمه ثمینی داریم که برای تک تک کارآکترهای شهرزاد ارزش قائل است و بی قصه رهایشان نمی کند تا جایی که زمانی به خود می آییم و با خودکشی "هوشنک" در ذهنمان کمبودها، عقده ها و حقارت های زندگی او را هم مرور می کنیم و به حالش دل می سوزانیم. برای شربت اشک می ریزیم و با عشق عمه بلقیس عاشق می شویم.
شهرزاد به واقع قصه ی هزار و یک شب بود با آدم های معمولی که در شخصیت همه شان کاستی هایی می دیدیم و همین قصه را جذاب کرده بود. شخصیت هایی که حتی کورسوی عشق پنهان شده ی بزرگ آقا با بازی شایسته استاد علی نصیریان به شهرزاد در لا به لای جوانی از دست رفته اش هم جا نمی ماند .
البته در این میان صد حیف که زود از کارآکتر و بازی فوق العاده "ابوالفضل پور عرب" بی نصیب شدیم که حتما میشد از او بیشتر از این وام گرفت که بدیهی است حسن فتحی و نغمه ثمینی نیز کاملا به این موضوع واقفند و برای این کوتاهی دلیل قانع کننده ای دارند.
ودر کنار آنچه گفتیم باید اضافه کنیم که در خدمت بودن عوامل پشت صحنه از تصویرهای درست تا موسیقی به قاعده، زیبا و به یادماندنی این سریال نیز نباید غافل شد.
سریال شهرزاد درست و به موقع تمام شد اما قسمت آخر می توانست منسجم تر و محکمتر شود اما گرچه مرگ قباد عده ای را از پایان این چنینی رنجاند، یقینا بهترین پایانبندی مرگ قباد و رفتن فرهاد بود
سی و یک نما - سازندگان فیلم سینمایی «به وقت خماری» با قطعی شدن زمان اکران، از لوگو و اولین پوستر رسمی این فیلم رونمایی کردند.
سی و یک نما - مسابقات تیم ملی فوتبال ایران و همچنین ۳ بازی مهم دیگر در سالنهای سینما های کشور پخش می شود و این تنها استادیوم فوتبالی است که مردان و زنان همراه خانواده می توانند در هیجان تماشای یک بازی فوتبال شریک باشند اما گفتنی است که هنوز مجوز رسمی نیروی انتظامی صادر نشده است.
نیما حسنی نسب* - جام جهانی ۸۲ در خاطرهء کودکی ما فقط تصویر محوی از بازی آلمان-ایتالیا و طنین اسامی گوش نواز و شادیهای رمانتیکِ بعد از گل فینال پائولو روسی، ﻣﺎﺭﮐﻮ ﺗﺎﺭﺩﻟﯽ ﻭ ﺁﻟﺴﺎﻧﺪﺭﻭ ﺁﻟﺘﻮﺑﻠﯽ بود
سی و یک نما - ویژهبرنامه جام جهانی شبکه سه سیما که توسط عادل فروسیپور و تیم برنامه «نود» تدارک دیده شده است، از ۲۱ خرداد ماه هر شب روی آنتن خواهد رفت. این برنامه شامل آیتمهای مختلفی است که در بخشی به معرفی کشورهای حاضر در این رویداد بزرگ ورزشی میپردازد.
سی و یک نما - "این فیلمی خانوادگی نیست" به عنوان آخرین فیلم آکرمن مستندی درباره مادر ناتوان و سالخورده اش است که حالا بعد از مرگ ناگهانی شانتال آکرمن، دیگر فقط با اثری روبرو نیستیم که در آن آکرمن ترس از مرگ مادر و فراموشی خاطراتش را با ثبت ساده ترین و کوچک ترین رفتارهای روزمره او به نمایش می گذارد، بلکه به نظر می رسد آکرمن به واسطه نزدیک شدن به مادری در آستانه مرگ، کلنجارهای شخصی اش پیرامون مرگ خود را نیز بیان می کند. ظاهرا آکرمن بعد از مرگ مادرش دچار افسردگی شدید بوده است.