سی و یک نما - در سال ۱۹۵۲، میتزی و برت فابلمن (با بازی پل دانو و میشل ویلیامز) بیرون از سینما ایستادهاند و سعی میکنند دلهرههای پسر ۷ سالهشان سمی (با بازی ماتئو زوریون فرانسیس-دیفورد) را از دیدن یک فیلم در اولین مواجهاش با سینما آرام کنند. برت خم میشود و تکنیک ۲۴ فریم در ثانیه و مفهوم "تداوم دید" سینما را برای پسرش توضیح میدهد. اما مادر سمی نگاهی متفاوت به سینما دارد. میتزی میگوید: «فیلمها رویا هستند». پسرش پاسخ میدهد: "اما رویاها ترسناک هستند." مادرش به او یادآوری میکند: "نه همه رویاها."
سی و یک نما - ژان دیلمان، شماره ۲۳ کهدو کومرس، ۱۰۸۰ بروکسل شانتال آکرمن، با این واقعیت سر ناسازگاری دارد که در ساختار مردسالارانه غالبِ اکثر فیلمها، سینما به ندرت زندگی حوصلهبر و ایستای یک زن خانهدار معمولی را به تصویر کشیده است. شاهکار آکرمن که در سال ۱۹۷۵ منتشر شد، بدیلی برای این ساختار ارائه میدهد که در آن سنگینی و اضطراب فضاهای خانگی در قامت قهرمان زن به نمایش در آمده است.
سی و یک نما - منتقدان با روی گشوده و با امتیازهای بالا از فیلم «استخوانها و همه» لوکا گوادانینو و با بازی تیموتی شالامی استقبال کردند. لوکا گوادانینو به ساخت فیلم های خوب برگشته است.
کاراکتر ابی در «كندو» با بازی تحسینبرانگیز بهروز وثوقی از تاثیرگذارترین و بهترین شخصیتهای جریان سینمای خیابانی در زمان خودش در کمال تعجب هیچ واکنش و توجهی برنینگیخت. ابی هم یكی از همان آدمهای حاشیهای به آخرخط رسیده بود كه ناچار میشد به خاطر باخت در یك شرطبندی پوچ و انتحاری و نمادین در هفت كافهی تهران غذا و عرق مجانی بخورد. ابی تمام ویژگیهای تیپیك این شخصیتها را بهخوبی در خود جمع كرده است؛ لمپنیسم، فقر، ناامیدی، تنهایی، بیهدفی، عصیان کور، خشونت، حركت به سوی مرگ خودخواستهی تدریجی، و سادومازوخیسم منحصربه فردی كه کیفیت و لحن و مود آن در «کندو» باعث تشخص و تمایزش از آدمهای اینجور فیلمهاست. «كندو» مایهی عبور از هفتخوان و مفاهیم فرامتنی و بار معنایی این عدد را در فرهنگ و عرفان ایرانی چنان پردهپوش و بیتاكید تصویر میكند كه هر روز بر اعتبار و ارزش فیلم اضافه میشود، آنهم در شرایطی كه بازبینی و قضاوت فارغ از زمان و مكان، اغلب به سود فیلمهای ایرانی آن سالها تمام نشده است.
سی و یک نما - رضا درمیشیان در مجبوریم به اندازه ای همه چیز را مطلق میبیند که سارا (نگار جواهریان) در انتخاب رنگ شال برای حضور در دادگاه مردد است. او می خواهد خاکستری را انتخاب کند اما منصرف می شود، همه چیز یا باید سفید باشد و یا سیاه و حتی تردید در یکبار انتخاب رنگ خاکستری را جلوی آینه یا قاب تصویر ذهن کارگردان تاب نمی آورد. البته که ما نمی دانیم رنگ سفید مطلق از نظر درمیشان در کدام جامعه پیدا می شود و با نگاه او، مانتوی مشکی و شال سفید دو رنگ مکملی است که در طول فیلم سارا که نماد عدالتخواهی در فیلم است از آن جدا نمی شود.
سمیرا جعفری - علفزار فیلمی است پر از جسارت؛ جسارت کاظم دانشی -کارگردان و نویسنده- در انتخاب سوژه؛ جسارت بهرام رادان به عنوان تهیه کننده برای حمایت از فیلمی پر التهاب و حاشیه با کارگردان فیلم اولی؛ جسارت بازیگری چون پژمان جمشیدی برای حضور در نقش بازپرس که برای او حکم راه رفتن روی لبهی تیغ را داشت. و حتی جسارت مخاطب برای دیدن فیلمی که شاید او را راضی از سینما خارج کند ولی سرخوش؛ هرگز! تماشاگر قرار است با شروعی دلهرهآور فیلم را آغاز کند.
سی و یک نما - بررسیهایی که منتقدان بر روی فیلم جدید «دنیای ژوراسیک: سلطه» انجام داده اند حاکی از آن است که فیلم را نپسندیده اند و آن را یک فاجعه دانسته اند.
سی و یک نما – فیلم «آر.ام.ان» آخرین ساخته کریستین مونجیو با بیگانه هراسی در قرن بیست و یکم اروپا مقابله می کند. فیلم «درخت بادام» ادای احترامی است به پاتریس شرو و مدرسه تئاتری اوست و فیلم «نوامبر» با داستانی ضدتروریسم اتفاقات پس از جریان حمله به شهر پاریس در نوامبر سال 2015 را تشریح می کند.
سی و یک نما - مرد جنازه را روی زمین میکشد، داخل حُفره کف سالن می اندازد و آتش میزند و در کمال خونسری می نشیند و نظاره گر این صحنه است. نمی دانیم جنازه متعلق به کیست! زن است یا مرد، پیر است یا جوان، چرا که لای پتویی پیچیده شده است.
سی و یک نما - «شوالیه تاریکی» یکی از بهترین فیلمهای کمیک است. فیلمهایی سرگرمی کننده ای مانند «مرد عنکبوتی 2»، «سوپرمن 2» و «محافظان کهکشان» نیز می توانند در مقام نایب قهرمان قرار بگیرند. «شوالیه تاریکی» یک عظمت اپرایی دارد که با ترسی خزنده آمیخته شده و با پیچیدگی های توطئه آمیزی در تصویر واقعی از جهان ادغام شده است. فیلم فقط «تاریک» نیست، بلکه به شدت تاریک است. اما «بتمن» بیشتر از اینکه فیلم مستقلی باشد به مانند دنبالهای برای «شوالیه تاریکی» عمل می کند. فیلمی دیدنی با قهرمانی ظریف و شخصیت شروری قابل قبول.