سی و یک نما – میگویند که هیچ عقیدهای کاملاً درست یا کاملاً غلط نیست که باعث میشود شغل نظر دادن و پست کردن آن بسیار چالشبرانگیز باشد. در حالت ایدهآل، منتقدان سینمایی بهخاطر ابراز دیدگاهشان در مورد فیلمها و سریالها پول میگیرند، اظهارنظرهایی که از تحصیلات و آموزشهای فراوان در صنعت سینما دریافت کرده و مردم عادی فاقد آنها هستند.
در هر صورت، یک تفاوت عمیق بین نقدی است که توسط راجر ایبرت نوشته شده باشد یا یک کاربر معمولی وبسایت IMDb. این مفهوم قدیمی که منتقدان میتوانستند با قدرت عقیده خود باعث شکست یا موفقیت یک فیلم شوند چندان هم درست نیست، بهویژه در این روزها. در حالیکه نقدهای مثبت و ستایش منتقدان میتوانند یک فیلم در مقیاس کوچک را جذابتر و پرفروشتر سازد اما تاثیر نهایی و تاریخی نقدها عموماً زیاد نیست.
فیلمهایی که بیرحمانه توسط منتقدان به چالش کشیده میشوند، ممکن است سالها بعد با تفسیری متفاوت روبرو شده و جایگاه تازهای بهعنوان یک شاهکار پیدا کنند. در مقابل، پذیرش دوباره یک فیلم باعث میشود فیلمی که روزگاری یک فیلم بیکیفیت در نظر گرفته شده به سرعت به یک کلاسیک محبوب تبدیل شود، فیلمی که به شکلی تراژیک در زمان اکران اولیه خود با سوءتفاهم منتقدان و سینماروها روبرو شد. در ادامه این مطلب قصد داریم شما را با ۱۰ فیلم بینقص کلاسیکی آشنا کنیم که منتقدان در ابتدا از آنها متنفر بودند اما اکنون شاهکارهای تاریخ سینما بهشمار میآیند.
سی و یک نما – موضوع اعدام دستمایه بسیاری از فیلمسازان شده و هر یک به جنبههایی از آن در فیلمهایشان پرداختهاند. ده فیلم برتر درباره این موضوع را در ادامه بخوانید.
سی و یک نما – گریستن یک بازیگر خوب تنها به سرازیر شدن اشک خلاصه نمیشود و چه بسا گریههای ماندگاری که اشکی هم ندارند. گریههایی که با چهره و میمیک صورت یک شخصیت، اوج اندوه او را به مخاطب انتقال میدهد. در ادامه ده گریهی ماندگار از بازیگران بزرگ هالیوود را ببینید.
سی و یک نما - سوررئالیسم یا فراواقع گرایی، همانطور که توسط بنیانگذارش آندره برتون تعریف شده، به دنبال بیان عملکرد واقعی آگاهی و اندیشه است. خواب مانند بودن، غیرمنطقی، نامتعارف و غیر خطی بودن از مشخصه های این آثار هستند. اشیاء و فعالیتهای عادی به شیوههای غیرعادی یا تحریفشده نمایش داده میشوند که ارتباط رایج و سنتی ما با آنها را از بین میبرد. مضامین رایجی که در آثار سوررئالیستی بررسی میشوند عبارتند از نجات و رهایی ذهن، عشق و هنر و تمسخر نهادهای اجتماعی و سیاسی.
فیلمهای این فهرست از سوررئالیسم برای ایجاد بیقراری در بیننده و ادغام واقعیت و رویا استفاده میکنند و هر منطقی را بیفایده میسازند. همچنین نشان داده شده که سوررئالیسم راهی مؤثر برای نزدیک شدن به مضامین تروما، انزوا، و بیماری های حافظه یا عملکرد ذهنی است. وقتی منطق به حالت تعلیق در میآید، فرصت مناسبی برای رویارویی با چیزهای بسیار دلخراش، بدون محدودیتهایی که زندگی واقعی به ما تحمیل میکند، چه خوب یا بد، در اختیار ما میگذارد. در تمام این فیلمها، قهرمان اساساً توسط چیزی تسخیر میشود که نمیتوان از آن فرار کرد: شخص دیگری، گروهی از مردم، گناهان گذشتهشان، نوع دیگری از بودنشان یا شاید چیزی کاملاً غیرقابل توصیف. تنها چیزی که مسلم است این است که این تصاویر برای مدت طولانی در کنار و ذهن شما خواهند ماند.
سی و یک نما - مدت ها است که فرانسوی ها جایگاه خودشان را در ارزیابی موضوعات مختلف تثبیت کرده اند، از معماری تکرار نشدنی برج ایفل و طراحی گوتیک وار نوتردام، تا باغ های انگور بوردو و نقاشی های استادانه لوور، اما در یک چیز دیگر هم از زمان تاسیس اش استادی خود را اثبات کرده اند، و آن هنری است که فرانسوی ها بر روی پرده نقره ای سینما به تلالو در آورده اند. طلوع این هنر دوست داشتنی را می توان به دو برادر فرانسوی، آگوست و لوئیس لومیر پیوند داد که هر دو در سال 1895 اولین تصاویر تجاری خود را با یک دوربین پروژکتور ابتدایی ثبت و منتشر کردند. این تصاویر زمینه ساز ادامه کار سینما و حتی زمینه سفر به ماه در سال 1902 را فراهم کردند. این تلاش ها بعدا منجر به ظهور فیلم های علمی - تخیلی شدند.
سی و یک نما - کریستوفر پلامر بازیگر افسانه ای در سن ۹۱ سالگی درگذشت و قلب دنیای سینما را به درد آورد. او برای بازی در «تازهکارها» ۲۰۱۰ به کارگردانی مایک میلز اسکار دریافت کرد و افتخارات زیادی از جمله دو جایزه تونی، دو جایزه امی، یک جایزه گلدن گلوب و یک جایزه بفتا در کارنامه بازیگریش دارد. او در 82 سالگی با پشت سر گذاشتن جسیکا تندی در فیلم «رانندگی برای خانم دیزی»، پیرترین بازیگر برنده اسکار شد.
سی و یک نما- افلاطون در کتاب جمهوری از ما می خواهد زندانیانی را در غاری زیرزمینی با آتشی بر افروخته در پشت سرشان تصور کنیم این زندانیان به گونه ای در زنجیرند که فقط می توانند سایه های افتاده روی دیوار مقابلشان را ببینند . اینها سایه های آدمکهای است که به دست افرادی پنهان در پشت شان در جلو آتش به بالا و پایین حرکت می کنند. زندانیان تصور می کنند تنها چیزی که برای دیدن وجود دارد همین سایه ها است. اگر آنها از بند رها شوند و به سوی آتش و آدمکها برگردند سرگردان شده و چه بسا در همان حالت اولیه بمانند. فقط تعداد اندکی قادر هستند با فهم اینکه آنچه می بینند فقط سایه آدمک ها است کنار بیایند. تنها این انسانهای شجاع سرانجام به بیرون غار می رسد آغاز کنند . آنان در بیرون از غار نه فقط آدمک ها بلکه اشیای واقعی چیزهای مربوط به جهان واقعی را می یابند. سینما از جهاتی شبیه به این غار است. درون سالن تاریک سینما تصاویرت از طریق نوری از پشت سر تماشاچیان برروی پرده روبه رو می افتد. لحظاتی را به وجود آورده و تصاویری را مرتب و منظم شده به تماشاچیان نشان می دهد این تصاویر بر روی ذهن انسان ها تاثیر گذاشته و برای آنها نگرشی نسبت به جهان پیرامون اطراف آنها به وجود می آورد آنچه این تصویر را جذاب میکند این عقیده است که ممکن است ما شبیه این زندانیان باشیم و هر آنچه به طور معمول واقعیت میپنداریم شاید در واقع سایه و نمودی بیش نباشد درست شبیه توهم فاشیستی که فیلم دنباله رو در مورد آن است شخصیت اصلی در غار مانده و نمیتواند واقعیت فاشیسم را ببیند.