نمایش موارد بر اساس برچسب: هما گویا

هما گویا (سی و یک نما) – پس از دیدن فیلم آذر و شهدخت و پرویز و بقیه ی بر و بچه ها امید داشتم  که ای کاش بهروز افخمی یک بار دیگر فیلمی به جسارت "عروس" را تجربه کند و در جشنواره سی و سوم با دیدن فیلم "روباه" حس کردم فیلم عروس و سریال "کوچک جنگلی" در کارنامه ی افخمی یک اتفاق بوده که تکرار نخواهد شد.

منتشرشده در سینمای ایران

هما گویا (سی و یک نما) - حسین قندی برای اهالی مطبوعات حکم حمید سمندریان رو برای تئاتری ها دارد.محال است کسی شاگرد او بوده باشد اما خاطره، نصیحت و فوت درودگری از او نداشته باشد. او روزنامه نگاری را درست یاد می داد و هر که از او یاد گرفته، درست یاد گرفته اما حالا این هنر را درست به کار برده یا نه، نمی دانم .

منتشرشده در گوناگون

هما گویا (سی و یک نما) – اولین خبر تلویزیونی که بعد از تعطیلات نوروزی در لابهلای تیترهای داغ تفاهم ایران و 5+1 در لوزان خودنمائی می کند، اعتراض سازمان نظام پزشکی به سریال "در حاشیه" مهران مدیری است. سریالی که با پول مردم ساخته می شود، کم فروشی در تایم برنامه می کند و به بهانه ی پشت صحنه، با راش های دور ریختنی تا سقف ده دقیقه آنتن را می گیرد و هیچ حرفی هم تا به اینجا برای گفتن ندارد.

منتشرشده در تلویزیون

هما گویا (سی و یک نما)-گر چه در همان سکانس آغازین فیلم، مفهوم "رخ دیوانه" برای ما معنا می شود و همچنین می فهمیم که در این بازی چه کسی نقش رخ دیوانه را دارد اما به نظر من در این قصه همه ی مهره ها پیاده اند، نه شاهی هست، نه وزیری و نه حتی رخی. روایتی سرکش از کیش و مات شدن جوانی مهار نشده در صفحه شطرنج زندگی. صفحه ای که خانه هایش یا سیاهند و یا سفید اما مهره ها خاکستریند.

منتشرشده در سینمای ایران

هما گویا (سی و یک نما) – سالگرد "علی حاتمی " بود که به همت "علی عطشانی " کارگردان "نقش نگار" قرار شد با "ناصر ملک مطیعی"بازیگر این فیلم دیداری داشته باشیم و از سلطان صاحبقران تا قیصر یادی کنیم.با "فرمون" تلفنی صحبت کردم. در راه شمال بود و می گفت که شمال جای خوبی است برای دلتنگی ها را فریاد زدن. قرارگذاشتیم بعد از بازگشت از سفرهمدیگر را ببینیم که عطشانی برای ساخت فیلم تازه اش به برلین رفت و این ملاقات به بعد موکول شد.خیال داشتم که در این دیدار مفصل با او درباره ی اسطوره سینمای ایران "بهروز وثوقی" نیز صحبت کنم.

منتشرشده در سینمای ایران

هما گویا (سی و یک نما)- فیلم با سکانسی از کنگره روانپزشکی در یک تیمارستان شروع می شود. زن جوانی (کیت بکینسیل) را آورده اند که به عنوان نمونه یک بیمار روانپریش مطرح کنند . زن فریاد می زند و از مدعوین کمک می خواهد. استاد روانپزشک توضیح میدهد که او دیوانه ای است که به شوهرش حمله کرده و گوش او را جویده و چشمش را کور کرده است. زن در حالی که همچنان کمک می طلبد دچار حمله هیستریک می شود و او را از سالن بیرون می برند.

منتشرشده در سینمای جهان

هما گویا (سی و یک نما) – چهار سال پیش بود یا بیشتر که محاکمه دختری به جرم قتل پدرش را در رسانه ها دنبال می کردم . دختری که سالها مورد آزارجنسی پدر قرار می گرفت و پدر به بهانه های مختلف او را با خود به سفر می برد و مادرکه بیرون از خانه مشغول کار بود هیچ توجهی به مشکلات روحی دختر نداشت . این بار هم پدر بلیت دو نفره ای برای خود و دخترش به مقصد دوبی تهیه کرده که دختر شبانه با سم پدرش را می کشد.

 

 

منتشرشده در سینمای ایران

هما گویا (سی و یک نما) – چند کلامی بیشتر نمی گویم و سکوت می کنم به وسعت چند سخنرانی. با این شروع می کنم که مرگ حرمت دارد. لحظات آخر زندگی حرمت دارد و پیکر بی جان هم حرمت دارد.به چی نگاه میکنی برادر!؟ تو از چی عکس میگیری!؟ وتو چرا بین صدها عکس این را انتخاب می کنی و روی خبرگزاری معتبرت می گذاری ؟!

منتشرشده در تئاتر

هما گویا (سی و یک نما) – در سال گذشته ی سینمائی (2013) من نه از سینما ، نه از آکادمی اسکار و نه از فیلم ها بلکه از خودم نا امید شده بودم . حس غریبی بود که با هیچیک از فیلم هائی که می دیدم نمی توانستم ارتباط بگیرم و به خصوص فیلم "12 سال بردگی " که حتا جاذبه ی تکنیکال "جاذبه" را هم برایم نداشت. فکر می کردم به بیماری نا شناخته ای به نام "عدم همذات پنداری" دچار شده ام تا اینکه فیلم های سال 2014 را دیدم . در این سال هر چه فیلم میدیدم یا متوسط بود یا خوب و یا عالی.هیچ فیلمی ناامیدم نمی کرد و حسرت وقت تلف شده ام را نمی خوردم. فیلم هائی تا حدودی مستقل از سینمائی تا حدودی مستقل.

منتشرشده در سینمای جهان

هما گویا (سی و یک نما) – تمشک با سکانسی شروع می شود که حمید (مهدی پاکدل ) و هما (نیکی کریمی ) آماده سفر هستند . چمدان ها بسته می شود و در لا به لای محتویات چمدان و گوشه و کنار ، لباس ها ووسائلی را می بینیم که نشانی از حضور یک نوزاد در این خانواده کوچک دارد اما خبری و یا تصویری از او نیست. اتومبیل در راه دچار سانحه می شود ، هما میمیرد و حمید هم حافظه اش را از دست می دهد.چمدان حاوی وسائل بچه بصورت معمائی در می آید که  اطرافیان و نزدیکان این زوج از آن بی خبرند.

منتشرشده در سینمای ایران
صفحه29 از35