هما گویا (سی و یک نما)- با شروع سری دوم خندوانه دوست خوبم رامبد جوان با من تماس گرفت و گفت اگر پیشنهادی دارم در مورد برنامه و مهمان های برنامه با وی در میان بگذارم و همراهشان باشم و من با کمال میل استقبال کردم.
هما گویا (سی و یک نما ) این هفته مهمان هفته نامه "صدا" بودم. هفته نامه ای که تحریریه آن از همکاران قدیمی من هستند و همیشه قلم زدن در نشریه ای که سردبیرش "محمد قوچانی" است، برایم خوشایند است .پرونده ای در باره ی برنامه ی "ماه عسل " و تحلیل این برنامه که امسال به اندازه ی سالهای گذشته ماهش، عسل نبود چرا که حاشیه امن یک برنامه پر مخاطب تلویزیونی دانش و نوآوری است نه غرور و خودباوری.
هما گویا (سی و یک نما ) -مصطفی کیائی فیلمساز رو راستی است ، نه خودش و نه فیلم هایش را به در و دیوار نمی کوبد . او رگههای اجتماعی را به عنوان رویکرد اصلی خود انتخاب کرده و درفیلم هایش هیچکس قهرمان نیست،"سلطان " هم نیست. گاهی حتی نمی شود بازیگر نقش اول فیلمش را به راحتی پیدا کرد ، مثل "خط ویژه" که همه ی بازیگرها، نقش اول شخصیت خودشان هستند و به یک اندازه روی قصه تاثیر دارند و گر چه "عصر یخبندان" از نظر ساخت، تکنیک و نوع روایت بهترین فیلم مصطفی کیائی است اما به شخصه با خط ویژه جور دیگری ارتباط گرفتم.
هما گویا (سی و یک نما)- چند روز پس از درگذشت معلم تیاتر ایران، حمید سمندریان یادداشت کوتاهی در رورنامه مردم سالاری نوشتم که خیلی مورد توجه قرار گرفت و بارها در نشریات و رسانه ها به اشتراک گذاشته شد. اقبال این یادداشت نه به من بر می گشت و نه به متن. بلکه حس مشترکی بود که با هم تقسیم کرده بودیم. بی مناسبت نیست که در سالگرد درگذشت این مرد صحنه این یادداشت را با هم مرور کنیم.
کنار هم قرار دادن یک خانم مدلینگ با نام تلطیف شده و غیر منشوری "پزر" با دستکش که آرایش ناخن هایش را بپوشاند، در کنار دختر جوان و ساده ای که از پنج سالگی برای امرار معاش با موتور روی دیواری به نام دیوار مرگ می راند تا در شهر بازی تماشاچیان را سرگرم کند فوق العاده بود و ای کاش این دو در کنار هم و با سوال هائی یکسان به چالش کشیده می شدندو رو در روی خانمی قرار می گرفتند که در معدن و زیر زمین کار می کند تا پارادوکس یک واقعیت ما را کمی به فکر بیاندازد ویا اینکه می شنیدیم پسر جوانی که ساقدوش داماد می شود و برای یک شب 500 هزار تومان می گیرد با جوانی که مادرش خبرندارد برای کسب درآمد با اتکا به یک طناب شیشه ی آسمانخراش ها را پاک می کند چه آرزوهای مشترکی دارند. شاید صاحب یکی از این ساختمان های بلند پدر همان دامادی باشد که به ساقدوش پسرش 500 هزار تومان می دهد و عروس هم همان کسی است که برای پزیشن خود در شب عروسی نیاز به "الهام عرب" دارد.
هما گویا (سی و یک نما)– در جشنواره فیلم فجر برای دیدن فیلم "قصه ها"ی کارگردان مورد علاقه ام بی تاب بودم. فیلم را دیدم و لذت هم بردم اما دوستش نداشتم. من با "بانوی اردیبهشت " خاطره ها داشتم، با آن "روسری آبی" اش در" زیر پوست شهر"، من بارها خواستم جلوی کامیون را بگیرم تا آفاق را زیر نکند اما حالا قصه ها راضیم نمی کرد. قصه ها پایان باز هیچیک از قصه های رخشان بنی اعتماد را نمی بست. ای کاش فقط یکی از کارآکترهای فیلم های ماندگارش به آرامش رسیده بودند تا کمی به زندگی امیدوار می شدیم. سکوت کردم چرا که ایراد گرفتن از بزرگی چون رخشان بنی اعتماد مصلحت نبود و برای اولین بار مصلحت اندیش شدم! پس از اکران فیلم سکوت کردم و حالا پس از چهل روز که این فیلم کمتر از هشتصد میلیون فروش داشته مینویسم:
هما گویا (سی و یک نما) – گیله گل "گلی" ( لیلا حاتمی ) پس از 20 سال دوری از ایران به خواسته ی یکی از آشناهای قدیمی، از پاریس به شهر زادگاهش رشت باز می گردد تا به خانه ی پدری برود. مادرش "حوا" (زهرا حاتمی) چند سالی است که مرده و او انتظار استقبال از طرف کسی را ندارد اما در بدو ورود به شهر رشت، مردی به نام فرهاد ( علی مصفا ) به استقبالش می آید تا او را همراهی کند، کسی که گلی را به خوبی می شناسد اما گلی او را به خاطر نمی آورد....
هما گویا (سی و یک نما)– سروش صحت از آن دسته آدم هائی است که علاوه برلذتی که از کارها و قلمش می بریم، برای شخصیتش هم ارزش خاصی قائلیم، به او احترام می گذاریم ، از حضورش در هر جایگاهی استقبال می کنیم و روی موفقیتش تعصب داشته و داریم. آنقدر که همین حالا هم منتظریم تغییرانی در شمعدونی پیدا شود تا نگاه ها را نسبت به این مجموعه که امتیاز خاصی در کارنامه ی او ندارد، تغییر دهد. گفتنی است که تا اینجا هم شمعدونی از سریال های پر مخاطب تلویزیون بی رونق این سالها است و نکات مثبتی از جمله بازی های خوبی که در میان قصه ای کمرنگ گم شده از ویژگی هائی است که بیننده را به دیدن شمعدونی ترغیب می کند...
هما گویا (سی و یک نما) – بیشترین گفتگوی حرفه ای من با "رضا عطاران" بوده است. همیشه از هم کلامی با او استقبال کردم و وقتی با چهره ی بی تفاوت رو به روی من می نشیند و بلندترین سوالهای من را با کوتاه ترین پاسخ ها هدر می دهد، لذت می برم. موقع گفتگو بسیار جدیدی است و حتی یک لبخند هم نمیزند، زمان دیر می گذرد اما باز هم مایلم که دوباره بهانه ای پیش بیاید و یک گفتگوی چالشی با او داشته باشم و او لذت ببرد از اینکه من دست و پا میزنم تا مصاحبه ی من متفاوت با تمام مصاحبه های دیگرش باشد.
هما گویا (سی و یک نما) – فیلم قرار است به ما رو دست بزند، قرار است شخصیت های فیلم به هم رودست بزنند و این ایده ی تازه ای نیست و امروز بیشتر فیلمنامه ها از این جنس هستند . آنقدر که می شود در آینده به عنوان یک ژانر از آن نام برد! اما فرق "اتاق زیر شیروانی" در این است که خود فیلم هم به فیلم رودست میزند. دانای کلی درآن به صورت پررنگ دیده نمیشود اما همان حضور ناچیزش که روایتگر قصه هم نیست در حقیقت رو دست خورده است.