نمایش موارد بر اساس برچسب: هما گویا

هما گویا - همین دیروز بود انگار. سر صحنه ی سریال بزنگاه رضا عطاران آمد نشست روی تخت حیاط و با اون لهجه ی شیرینش به من گفت: "میشه با من مصاحبه کنی، من از همه ی اینا بهترم. بازیم هم بهتره. آقا عطاران یه بار بگه من یاد می گیرم. سواد ندارم اما از همه شون بهترم. همه کاری هم بلدم. خیاطی، آشپزی، آمپول زنی، سلمونی، تازه قابله گی هم بلدم. اما ماشین میفرستن دنبال بقیه بازیگرا، دنبال من نمی فرستن. من خودم هر روز، دهن روزه با اتوبوس میام سر کار. البته حق هم دارن. راه خونه م سر راست نیست. (گفت خونه شون کجاست اما من نمی شناختم). یه چیزی هم بهت بگم. این بازیگرا رو می بینی، فرت و فرت سیگار میکشن، اخرش سرطان می گیرن اما من مثل یه دختر چارده ساله سالمم.

منتشرشده در تلویزیون

هما گویا - وقتی بازیگران فیلم "شهرک" اعتراف می کنند که خودشان هم تا پایان فیلمبرداری نمی دانستند که شهرک چه می خواهد بگوید، باید بگوییم که باور کنید، خودِ کارگردان هم دقیقا نمی دانست که چه فیلمی ساخته خواهد شد. نه اینکه نداند چه فیلمی می خواهد بسازد اما طرحی که داشت آنقدر پیچیده و بازی بزرگان بود که می خواست در مسیر، مقصد را پیدا کند.

منتشرشده در سینمای ایران

سی و یک نما - مادر (مریم سعادت) خودش را برای یک مهمانی خانوادگی آماده می کند و سنجاق سینه ی زیبایش را به لباس خود می زند تا آراسته تر باشد. نما نزدیک است و صداها نامفهوم. دختر (یکتا ناصر) وارد می شود و سمعک مادر را در گوشش می گذارد. صداها واضح می شود و یوسف حاتمی کیا از همین اول سنگش را با ما وا می کند. قرار است که مخاطب "شب طلایی"، تا انتها همراه مادر باشد، از دریچه چشم و گوش او.

منتشرشده در سینمای ایران

هما گویا - زنی خودش را برای آمدن معشوق آراسته می کند؛ معشوقی که شاید هرگز نیاید... زنی دیگر که نگران است مبادا این بار پیک، خبر شهادت همسر او را بیاورد. مادری که مهمان ویلایی ها شده و حالا برایشان مادری می کند، حتی برای سرباز جوانی که دم دمای شهادت مادرش را می طلبد. دختری عاشق شده ، کودکی می رقصد و... تک تک زن های ویلایی ها شخصیت و قصه ای دارند که با آنها همراه می شویم.

منتشرشده در سینمای ایران

هما گویا - زندگی حرفه ای جیک جیلنهال بی شباهت به دوران بازیگری لئونارد دی کاپریو نیست . او هم صبورانه ایستاده تا به حقش به عنوان یک بازیگر شش دانگ برسد و مسلما بازی فوق العاده او در فیلم "گناهکار" زمان مناسبی برای این اتفاق است.

منتشرشده در سینمای جهان

هما گویا - پیشنهاد می کنم فیلم "کودا" را حتما ببینید. یک تراپی کامل است در دورانی که بدبین و ناامیدیم از انسانیت. پیشنهادم حتی سر سوزن به دلیل ارتباطم و حرفه ام یا حتی علاقه ام به سینما مربوط نمی شود. کودا می توانست یک کتاب خوب باشد برای معرفی به شما و یا یک مکان زیبا برای اینکه نفس عمیقی بکشید.

منتشرشده در سینمای جهان

هما گویا / سی و یک نما - کاظم می خواهد "آتابای" باشد اما این خواسته نه در تهران و نه در دانشکده معماری برای او ممکن نبود و آنچه کوچ از روستایش به زندگی او بخشیده، فقط دور شدن از خودش بوده و خشم و در نهایت یک شکست عشقی و بس.

منتشرشده در سینمای ایران

هما گویا / سی و یک نما - خنده اش را نمی دیدیم. جدی بود با کلامی نافذ و اکسون هایی که روی کلمات می گذاشت تا تاثیر بیشتری داشته باشند. کارگردان ها خیالشان راحت بود از نقشی که به او می سپردند و اگر در شخصیت یک گدا هم ظاهر میشد، باز هم مقتدر بود. او دنیای بازیگری را با یک چشم میدید. چشمی که پشت عینک تیره اش پنهان می شد و نگاه، چه جایگاه مهمی در بازیگری و انتقال حس دارد که او بی نگاه هم با بازی فاخرش تا اعماق وجود مخاطب نفوذ می کرد و در نقش های عمدتا منفی اش همیشه یک قهرمان بود.

منتشرشده در سینمای ایران

هما گویا / سی و یک نما – فیلم های فرهادی اصولا امضای خاص خودش را دارد، درست مثل شلختگی چیدمان خانه ها و حتی میزانسن نماهای داخلی اش که به عمد به بی ثباتی یک خانواده طعنه میزند. امضایی که بعد از سه فیلم شاخص او کمرنگ شد تا جایی که پس از "چهارشنبه سوری"، "درباره الی" و "جدایی" در حیرت یک نبوغ، هوس دوباره و دوباره دیدن فیلم های اخیرش را نمی کنیم تا مشتاقانه بار دیگر ببینیم و از خودمان بپرسیم که "قضاوت" چه فرمول پیچیده ای دارد و چطور حقیقت پنهان می تواند غافلگیرمان کند و از همه مهمتر اینکه... یک فیلم خوب، امضا دارد اما تاریخ مصرف ندارد.

منتشرشده در سینمای ایران

هما گویا / سی و یک نما – فضای سرد و یخزده، ماشینی که باید مثل زندگی شان هول دهند تا روشن شود، رنگ ها و... همه چیز سرد و بی روح است، حتی تلنگر رسیدن به یک زندگی بهتر با پرورش "قارچ". نه بذری که به نهالی برسد، بلکه قارچ.

بوتاکس فیلمی است با قصه ای جنایی که نه ترسناک است و نه مهیج. همه چیز در کمال خونسردی، اما کنجکاوی برانگیز با پایان بندی درست و قابل تامل.

منتشرشده در سینمای ایران
صفحه8 از35