نمایش موارد بر اساس برچسب: هما گویا

هما گویا / سی و یک نما - گرچه سینمای مستند همواره جایگاه ویژه ای در دنیای جادوی تصویر داشته اما در جذب مخاطب، عموما با مشکلاتی رو به رو بوده که یکی از اساسی ترین بستر های این نادیده گرفته شدن ها، عدم آگاهی درست مخاطب از این شاخه ی مهم سینما و از طرفی عدم نحوه ی صحیح ارائه آن بوده است.

منتشرشده در سینمای ایران

هما گویا/ سی و یک نما – همه ی فیلم در ترانه ای که چارلی (آدام درایور) در سکانس های پایانی فیلم می خواند خلاصه می شود : "Being Alive " ،چرا که این فیلم سرشار از زندگی است .«داستان ازدواج» Marriage Story بر خلاف ایده اصلی آن که جدایی است، پر از عشق و وابستگی است. یک داستان عاشقانه واقعی که شخصیت های اصلی آن را دوست داریم، بخصوص چارلی را.


یک خانواده سه نفره، زن،مرد و پسر خردسالشان. خانواده ای در آستانه ی طلاق و درگیر حضانت بچه.
اما این طرح اولیه فقط شیطنت "نوا بومباک" است و بس؛ که به فیلمنامه ی یک شاهکار کلاسیک به نام "کرایمر علیه کرایمر"، ناخونک زده و هیچ وجه اشتراک خاص دیگری بین این دو فیلم نیست؛ درست مثل تفاوت فیزیکی که داستین هافمن کوتاه قد با آدام درایور دومتری دارد.

 

نقد فیلم-نقد فیلم داستان ازدواج ساخته ی نوا بومباک


حتی این دو خانواده در این دو فیلم شرایطی نظیر یکدیگر هم ندارند و از همه مهم تر در کرایمر ما با یک سوپر قهرمان در نقش پسربچه با شخصیتی کاملا مهندسی شده و بی نظیر رو به رو هستیم، شخصیتی که هرگز فراموش نمی کنیم، در حالی که بومباک به عمد پسر بچه ی منفعلی را به ما معرفی می کند که هیچ ارتباطی با او نمی گیریم چرا که درحقیقت دغدغه ی فیلم اصولا فرزند این زوج نیست. بومباک لایه های درونی یک رابطه ی زناشویی را به تصویر می کشد که برخلاف انتظار، طلاق عاطفی نگرفته اند و می خواهند طلاق فیزیکی بگیرند. آدم هایی که همدیگر را دوست دارند اما در کنار هم احساس خوشبختی نمی کنند.
اینکه ده سال پیش چارلی یک کارگردان مطرح تئاتر بوده در حالی که نیکول "اسکارلت جوهانسون" به عنوان بازیگر فقط در یک نمایش دانشجویی برهنه شده اصلا مهم نیست. اینکه چارلی به بازیگری نیکول اعتماد کرده و حالا نیکول فرصت دارد تا در یک سریال تلویزیونی مطرح نقش اول را بازی کند هم مهم نیست. حتی اینکه پس از سال ها که نیکول حریم اتاق خوابش را به روی چارلی بسته و چارلی یکبار به او خیانت کرده هم مهم نیست. مهم این است که این دو پس از ده سال زندگی مشترک هنوز باور نکردند که باید به جای تغییر یکدیگر با خصوصیات و موقعیت هم کنار بیایند و به دیدگاهی مشترکی برسند.
نیکول تمایل بیمارگونه ای به مراقبت از دیگران را دارد. این مراقبت از مادر و خواهرش شروع می شود و به چارلی و پسر هشت ساله شان هنری می رسد.

 

نقد فیلم-نقد فیلم داستان ازدواج ساخته ی نوا بومباک


به همین دلیل هنری از نظر شخصیتی بسیار وابسته تر و کوچکتر از سنش هست و چارلی می داند که نیکول چه صدمه ای به شخصیت هنری وارد می کند که در آینده جبران پذیر نخواهد بود (اینجا اشاره ای می کنم به سکانسی که هنری به دستشویی رفته و نیکول و خواهرش قرار است در صورت اجابت مزاج به او هدیه بدهند چرا که تازگی از دستشویی رفتن طفره می رود و این رفتار چقدر برای چارلی مشمئز کننده است).
هنری ترجیح می دهد در لس آنجلس و با مادرش که همیشه از او حمایت می کند زندگی کند و نه با پدر شلخته ی نیویورکی ای که فقط بلد است برای او کتاب بخواند و دست پخت خوبی هم ندارد.
چارلی این را می داند و همانطور که به وکیلش هم می گوید، او برای حضانت از بچه چندان دغدغه ای ندارد و می داند که در این رقابت بازنده خواهد شد اما تلاشش را می کند تا در آینده هنری فکر نکند که پدرش به او اهمیت نمی داده است.

 

نقد فیلم-نقد فیلم داستان ازدواج ساخته ی نوا بومباک


سکانسی که تصویر آن بسیار در فضای مجازی تکرار می شود نقطه ی اوج داستان ازدواج است (با این اسم بی ارتباط اما هوشمندانه ی فیلم). سکانسی در خانه ی چارلی. خانه ای سرد و بی روح با دیوارهایی سفید و خالی که هنوز به درستی چیدمان نشده و قرار است با چند گل و گلدان، به زور به آن روح زندگی بدهند. این سکانس نقطه ی عطفی در بازیگری آدام درایوراست، زمانی که به دیوار می کوبد و با گریه آرزوی مرگ نیکول را می کند درحالی که همه ی کلامش پر از عشق است و این را نیکول هم می فهمد و وقتی چارلی به زانو روی زمین می نشیند، سرش را در آغوش می گیرد و چارلی به پاهای او می چسبد. شاید هنوز نیاز دارد که نیکول موهای او را کوتاه کند و یا بنده کفشش را ببندد. دیالوگ های این سکانس هم بی نظیر است و به نوعی مکتبی برای دغدغه های زندگی زناشویی. به خصوص وقتی چارلی می گوید: "از اینکه من با کسی همبستر شوم آنقدر نگران نشو که وقتی می بینی با کسی خوشحال ترم و می خندم".

 

نقد فیلم-نقد فیلم داستان ازدواج ساخته ی نوا بومباک


صحنه هایی که وادارمان می کند تا آدام درایور را در  اسکار، رقیب اصلی برای واکین فونیکس، آنتونیو باندراس و لئوناردی کاپریوببینیم.
داستان ازدواج پر از بازی های خوب است در لا به لای یک فیلمنامه بسیار خوب با کارگردانی یک دست و روان که نه میزانسن حرف اول را می زند و نه دوربین. بلکه این شخصیت ها هستند که مثل یک نمایش روی صحنه از آن دفاع می کنند و بازی هایی درست که به خوبی هدایت شده اند. حتی بازی "لورا درن" در نقش یک وکیل جاه طلب و بی احساس که مدام دست هایش را برای القاء حقانیت و اعتماد به نفس خود تکان می دهد و ما به درستی از شخصیت او متنفریم.
"داستان ازدواج"  Marriage Story در کنار فیلم "رنج و افتخار" از فیلم هایی بودند که در سال 2019 درکشان کردم و از دیدن آنها لذت بردم و تماشای این دو فیلم را به شما پیشنهاد می کنم.

منتشرشده در سینمای جهان

هما گویا / سی و یک نما – گلدن گلوب نامزدهای 2020 خود را انتخاب کرد و قابل پیش بینی بود که سه فیلم "جوکر" تاد فیلیپس، "روزی روزگاری در هالیوود" تارانتینو و "ایرلندی" اسکورسیزی در کنار فیلم خارجی "انگل" سرآمد اسامی باشند، اما انگار گلدن گلوب هم مثل من در میان این همه خشونت به دنبال کمی آرامش هم بود و به همین خاطر «داستان ازدواج» یک پله بالاتر از این فیلم ها در تعداد نامزدی ایستاده است. فیلمی که هنوز ندیده ایم اما تصاویر منتشر شده و حتی پوستر فیلم به همراه بازیگرانش ما را کنجکاو دیدن کرده است.

منتشرشده در سینمای جهان

هما گویا/ سی و یک نما – سالوادور "آنتونیو باندراس" آنچنان در آب غوطه خورده که گویی قرار است یک بار دیگر غسل تعمید داده شود و در پایان میانسالی زندگی را از نو شروع کند. جای بخیه‌های بلندی که از گلو تا ناف او کشیده شده بیشتر به یک اثر از جراحی باز قلب شباهت دارد، اما هر چه هست این زخم هنوز کهنه نشده و قسمتی از زندگی اوست که "آلمودوار" قرار است به تصویر بکشد.

منتشرشده در سینمای جهان

هما گویا/ سی و یک نما - فیلم سینمایی "الیسا و مارسلا" به نویسندگی و کارگردانی" ایزابل کوشت " روایتی تحریف شده براساس یک داستان واقعی در اوایل قرن نوزدهم میلادی است که در کشور آرژانتین رخ می‌دهد. فیلمی سیاه و سفید که نخستین بار در جشنواره ونیز رونمایی شده و نظرات مثبت و منفی بسیاری از سوی منتقدین به همراه داشته است.

منتشرشده در سینمای جهان

هما گویا/ سی و یک نما - نگرش دیپلماتیک و نگاه بهروز افخمی به سینما و حواشی آن، موافقان و مخالفان متعددی دارد که همه در یک مورد با هم به اتفاق نظر می رسند: " او کارش را بلد است".

منتشرشده در تلویزیون

هما گویا / سی و یک نما – از ویژگی هایی که دیدن فیلم «شهر دروغ ها»  ساخته ی "برد فرمن" برای من داشت اینکه پس از مدت ها با بازی "جانی دپ" ارتباط گرفتم و باید بگویم که بازی اش را در نقش یک افسر پلیس درمانده و تنها که تاوان شرافت و وجدان کاری را در زندگی شخصی و حرفه ایش به سختی پرداخته، دوست دارم.


از همان ابتدا، وقتی تیتراژ خوب فیلم همراه با موسیقی رپ و خبرخاکسپاری جنجالی "بیگی"، رپری که  به قتل رسیده از رادیوپخش می شود؛  ما به دیدن فیلم ترغیب می شویم.فیلمی که روی پوستر آن نوشته شده :"چه کسی به بیگی شلیک کرد؟"

مرد سیاهپوست که راننده ی ماشین شاسی بلند است، با بی اعتنایی فرکانس رادیو را تغییر می دهد و با یک ترانه ی رپ شروع به همخوانی می کند. ماشین اسپورتی که با میزانسی فوق العاده در کنار او ایستاده و از زاویه ی پایین به بالا نیم نگاهی به او دارد یک مرد سفید پوست است که دنبال شر نمی گردد اما  نگاهش هم چندان دوستانه نیست. مرد سیاه که انگار دنبال دردسر است به او دشنام می گوید وهمراه با الفاظی رکیک او را تهدید می کند. ماشین سفید حرکت می کند و ماشین سیاه دنبال اوست. دوباره هر دو در کنار هم قرار می گیرند. دوربین از آنها فاصله می گیرد و ما از زاویه نگاه یک شاهد عینی، صدای گلوله ای می شنویم و مثل او شوکه می شویم. مرد سیاهپوست به ضرب گلوله کشته شده و پلیس می خواهد تا مرد سفید را دستگیر کند. مرد سفید نشانش را بیرون می آورد و می گوید : "صبر کنید! من هم یک پلیس لعنتی هستم".

 

نقد فیلم- نقد فیلم شهر دروغ ها City Of Lies

 

راسل پول (جانی دپ) به عنوان افسر پلیس وارد صحنه ی جرم می شود و اینجاست که می فهمیم مرد سیاهی که کشته شده هم یک پلیس بوده است.

حالا بیست سال از آن ماجرا گذشته. یک خبرنگار سیاهپوست به نام جک جکسون (فورست ویتاکر) سراغ راسل آمده و می خواهد پرونده ی باز قتل دو رپر مشهور در سال های 1996 و 1997 را دوباره به جریان بیندازد. دوپرونده ای که جانی دپ دومی را دنبال می کرده و بابت نزدیک شدن به حقیقت ماجرا تاوان سختی پرداخته است. تاوانی به اندازه ی تنهایی این روزهای زندگی اش.

تدوین و دکوپاژ فوق العاده اما سخت فیلم «شهر دروغ ها» (کنایه به شهر لس آنجلس آمریکا) گر چه بسیار دیدنی است اما موجب می شود تا برای دنبال کردن روایت توجه خاصی به پرش های زمانی داشته باشیم تا با رفت و برگشت ها ی پی در پی، قصه را از دست ندهیم.قصه ای که حتی جا ماندن از یک دیالوگ می تواند سرنخ ها را از ما بدزدد و همین موجب جذابیت فیلمی شده که نمی خواهیم یک سکانسش را از دست بدهیم.

در این میان بد نیست با شخصیت های دو پرونده جنایی یعنی قتل دو رپر جوان که موجب ساخت این تریلر جنایی / پلیسی شده آشنا شویم که حتما در بهتر ارتباط برقرار کردن با این فیلم موثر است:

 

نقد فیلم- نقد فیلم شهر دروغ ها City Of Lies

 

اوپاک شکور تأثیرگذارترین فرد در موسیقی رپ بود که بیشتر با نام هنری توپاک (2Pac) یا ماکاولی شناخته می‌شد. میزان فروش آلبوم‌های وی تا به امروز ۹۵ میلیون نسخه بوده‌است، عنوانی که او را تبدیل به یکی از پرفروش‌ترین هنرمندان موسیقی در جهان نموده‌است.

شکور علاوه بر موسیقی و فروش بالای آثارش، هنرپیشه و فعال اجتماعی نیز بوده‌است به‌طوری‌که از وی  به عنوان یک مدافع برابری اجتماعی و حقوق بشر نیز یاد می‌شود

توپاک پس از تماشای یک مسابقه بوکس با شلیک ۱۲ گلوله از یک  کادیلاک سفید در شهر لاس وگاس در ایالت نوادا و در تاریخ ۷ سپتامبر ۱۹۹۶ مورد اثابت ۴ گلوله قرار گرفت و پس از ۶ روز در بیمارستان دانشگاه نوادا در ساعت ۴ و ۳ دقیقهٔ صبح در ۱۳ سپتامبر هنگامی که تنها ۲۵ سال داشت از دنیا رفت. حدس زده می‌شود افرادی که به او گلوله شلیک کرده اند از افراد مربوط به گانگسترهای ساحل‌شرق

 

نقد فیلم- نقد فیلم شهر دروغ ها City Of Lies

 

یا مأموران اف‌بی‌آی یا حتی رقبای او باشند که در این موارد افراد زیادی دارای انگیزهٔ لازم بودند. با وجود گذشت زمان نسبتاً زیاد از این واقعه، پلیس لاس وگاس همچنان به صورت رسمی این پرونده را باز نگه داشته‌است.

او که پس از سوءقصد در سال ۱۹۹۴، همیشه همراه خودش چند محافظ شخصی و جلیقهٔ ضد گلوله حمل می‌کرد، که در آن شب خاص به دلیل ورود به کلوپ (طبق قوانین و عرف هیچ فردی بجز مأموران امنیتی چنین مکان‌هایی اجازهٔ ورود با اسلحه را ندارند) هیچ‌یک را به همراه نداشت.

جالب اینکه "باشه تو فکر می‌کنی که من در روز ۷ می‌میرم ولی من واقعاً زنده‌ام» نام آخرین آلبوم او بود که شمارهٔ ۷ به نظر می رسد برای او مفهوم خاصی داشته که با مرگش شایعاتی را در بین طرفدارانش رواج داد که می تواند حربه ای باشد تا ذهن ها از کارتل های  با نفوذ تجارت موسیقی در مرگ او منحرف شود:

 

نقد فیلم- نقد فیلم شهر دروغ ها City Of Lies

 

۷ سپتامبر به او تیر زدند. او در سال ۱۹۹۶ کشته شد که جمع اعداد سال مرگش ۲۵ می‌شود و جمع ۲ و ۵ هم ۷. ساعت مرگش نیز ۴:۰۳ صبح است که جمع آن ۷ می‌شود. همچنین او در سن ۲۵ سالگی مرد که جمع ۲و۵ هم ۷ می‌شود.

در ۱۴ نوامبر ۲۰۰۳ فیلمی دربارهٔ او به نام «توپاک: برخاستن از خاک» ساخته شد که به روایت زندگی او از زبان خودش می‌پرداخت.

 

نقد فیلم- نقد فیلم شهر دروغ ها City Of Lies

 

(کریس والاس) که با نام‌های «بیگی، « بیگ پاپا» و«بی آی جی»  B.A.G شناخته می شد با اولین آلبوم خود که در سال ۱۹۹۴ وارد بازار کرد باعث شد در زمانی که هیپ هاپ ساحل غربی (توپاک شکور)، رسانه‌ها را تسخیر کرده بود، نظرها به صحنهٔ هیپ هاپ ساحل شرقی جلب شود.

 والاس در هنگام ضبط آلبوم دوم خود، شدیداً درگیر رقابت بین هیپ هاپ ساحل شرقی و ساحل غربی شد.

در نهم مارس ۱۹۹۷ والاس در حال رانندگی به همراه پاف ددی تهیه‌کننده آهنگ‌های بیگی، مورد اصابت  چندگلوله قرار گرفت که یکی از گلوله ها به سر بیگی برخورد و همان‌جا تمام کرد و تا به امروز پروندهٔ قتل این خواننده مانند توپاک بسته نشده‌است. بیگی حدوداً ۶ ماه بعد از توپاک رپر معروف ساحل غربی به قتل رسید که عده ای از مردم معتقد بودنند که بیگی این کار را کرده‌است ولی بیگی این را به شدت رد کرد زیرالین دو رپر،  ابتدا دوست‌های خوبی برای همدیگر بودند ولی هنگامی که توپاک در زندان به دلیل تجاوز به یک زن در زندان بود، بیگی و پاف ددی در مصاحبه ای به توپاک  فحاشی ‌کردند که از آن موقع وقتی توپاک به کمک شوگ نایت رئیس کمپانی "دث رو" از زندان بیرون آمد، درگیری اش را با بیگی شروع کرد و هر دو رپر استثنایی رنگین پوست به گونه ای به قتل رسیدند که هنوز راز این قتل ها فاش نشده است.

 

نقد فیلم- نقد فیلم شهر دروغ ها City Of Lies

 

و حالا برگردیم به « درو غ های یک شهر»:

"راسل پول" با پایی که می لنگد (بیست سال پیش در رابطه با همین پرونده گلوله خورده) افسرده و  منزوی، یک دلخوشی بیشتر ندارد. اینکه بتواند در جایگاه تماشاچی های بیسبال بنشیند و از دور، بازی پسرش را که قهرمان این رشته ورزشی است  نگاه کند. پسری که نمی خواهد او را ببیند.

پول در طول فیلم واقعیت هایی از پرونده ی مقتول سیاهپوستی که در ابتدای فیلم شاهد قتلش بودیم می گوید. از او که به همراه دو  سیاهپوست دیگر، پلیس های فاسد وخلافکاری بودند که در مرگ والاس و توپاک دست داشتندو....

روایت پر کشش این فیلم، نه به یکباره بلکه به گونه ای پیش می رود که ما با بمپارتمان اطلاعات، گره گشایی و تعلیق رو به رو نیستیم، بلکه فرم آن اینطور است که به تدریج در آن شناور و با آن همراه می شویم تا به نقطه ی باور و همذات پنداری برسیم و به اتفاق جکسون و با خاطرات راسل، حقایقی را در قتل ها کشف می کنیم و در انتها، گرچه هنوز پرونده باز است اما پرونده ی فیلم «شهر دروغ ها» به زیبایی و با پایانبندی خوب و حساب شده، آنچنان بسته می شود که ازدیدن فیلم راضی به نظر می رسیم.

و در آخر اضافه کنم که در کنار جانی دپ ، "فورست ویتاکر"، بازیگر سیاهپوست برنده ی اسکار و یکی از بهترین های بازیگری نیز مثل همیشه درخشان ظاهر شده است.

منتشرشده در سینمای جهان

هما گویا/سی و یک نما – جوآن کهنسال در حیاط خانه مشغول رسیدگی به درختچه ی مورد علاقه اش است و فیلم با همین نما و موسیقی تاثیرگزار شروع می شود و ما را به دیدن فیلم دعوت می کند

منتشرشده در سینمای جهان

هما گویا/ سی و یک نما - از ویژگی های درام در آثار ویلیام شکسپیر این است که در طول زمان  میشود آنها را، بارها و بارها به روی صحنه برد، به تصویر کشید، بستر قصه ای نو ساخت و حتی به روز کرد در حالی که  همچنان پرکشش و دیدنی باقی بماند.

منتشرشده در سینمای جهان

هما گویا / سی و یک نما – ساعت از ده  شب گذشته و من به سختی کمد لباس هایم را وارسی می کنم تا لباسی که مناسب این جشن است بیابم، حتی اگر مقصدم نه سالن همایش ها بلکه حراست برج میلاد باشد . دهنم تلخ است و چشمانم تار. صدای قلبم توی گوشم پیچیده واین قلب لعنتی ام آنقدر محکم به قفسه ی سینه ام می کوبد  که انگار می خواهد از حلقم بیرون بزند. مگر نه اینکه ما در این سال ها، بی حرمتی کم دیده ایم و به روی خودمان نیاوردیم!! اما چرا انقدر آشفته ام؟؟ شاید دلم می خواست اگر قرار است لگد هم بخورم، از اسبی با اصالت باشد.

منتشرشده در سینمای ایران
صفحه10 از35